مرتضی اسماعیلدوست: اولین مواجهه با فیلم «خسته نباشید» برخلاف تصور، حیرت از کشف تصاویری است گرم و سرزنده همچون کویر مانده در جلوهگاه قابهایی آسمانی. در ابتدای فیلم، نمایی زیبا از حرکت دوربین به سمت خیال ذهنی ماریا و رفتن به خاطرات کودکی وی، سرخط سفری سخت و شیرین میشود جهت یافتن گمشدهای به وسعت سرزمین مادری. فیلم با بهکارگیری مناسب از عناصر متضاد به هارمونی دلنشینی از ریتم، رفتار و نگاه دست یافته و با وجود داشتن قصهای ساده، کمتر اسیر تکرارگویی و ملالانگیزی شده و همچنان طنازانه و هدفمند مخاطب را به پیش میبرد. اگر چه در مقاطعی سرنخ روایت از مسیر هدفمند خود خارج شده و سکانسهایی ناهمخوان با هسته اصلی فیلم به صحنه میآید و این مساله بافت و پیکر فیلم را دچار لغزش و گاه شعارزدگی میکند که از جمله این موارد میتوان به سکانس عزیمت ماریا به خانه خاله خانم اشاره کرد.
در این بین مهمترین رهیافتی که در پیکره فیلم «خسته نباشید» میتوان به نشانه یافت، وجود عنصری مهم در سینما به نام ریتم است. فیلم با قصهای روان و با بهرهگیری مناسب از تضاد موقعیتها به قرینگی در روایت و پیشبرد دلنشین دقایق میرسد و آنچه به پیوست تصاویر الصاق میشود، طراحی دقیق فضای بصری از موقعیت مکانی رخداد به تبعیت از کشمکش درونی کاراکترهاست. فیلم «خسته نباشید» بر پایه داستانی از سفر زوجی با نامهای ماریا و رومن شکل یافته که برای اقامتی کوتاه به کرمان میرسند، اگر چه چرایی حرکت جستوجوگرایانه ماریا برای یافتن ردپای کودکیها گنگ بوده و همچون زبانی درمانده از بیان واژگان، دچار لکنت در روایت است اما استفاده از عناصری نشانهشناختی همچون عمق قنات و سکوت کویر که با توجه به گزینش مناسب لوکیشن صورت یافته است، توانسته فیلم را از ورطه سقوط به چرخه حضور کشاند.
فیلم «خسته نباشید» اگر چه از وجود پیچش تعلیق و ضرباهنگ مهیج و منحنی فراز و فرود بیبهره است اما به لطف حفظ دیالوگ و آکورد بازیگران و در سایه خلاقیتهایی ناب از دقایقی طناز به حفظ پیگیری نگاه مخاطب میرسد. فیلم در هنگامهای مناسب، لبخند بر صورت مینشاند و در لحظاتی هم میتواند به اندازه بیننده را همقرین با احساسی زیبا کند و این همه به لطف وجود فیلمنامهای منسجم حاصل میشود. با این وجود «خسته نباشید» بسان عمده تولیدات داخلی به سرانجامی مناسب در پایانبندی داستان نمیرسد و با پرداختی بیهویت از تصاویر طی شده و با نمایشی ساختگی جهت رساندن پیام تحول در شخصیت به دیوار لرزش میافتد، چنانکه ماریای صورت سنگی ابتدای فیلم به ناگهان تبدیل به مریمِ عاشق انتهایی میشود و همه انرژی وجودی را به طور آنی خرج وطن و نیز رومن میکند!
فیلم «خسته نباشید» نشانهای از صیرورت نگاه آدمی است؛ آنگاه که ماریا از پس کویری عریان و بیپیرایه به رهیافتی از اصالت میرسد و پیوندی مجدد به ریشههای وجودش مییابد اما باید در نظر داشت که نوع پیمایش و میزان تحول مقولهای اساسی در شخصیتپردازی است که هر فریم اضافه میتواند آن را به ناباوری و غلتیدن به گودال شعارزدگی گسیل دارد. در این فیلم، عزیمت آنی و تحول خلقالساعه در شخصیت ماریا(مریم) که با حالتی تصنعی به عینیت میرسد، میتوانست با محدودیت و به دور از نماهایی اضافه به سرانجامی مطلوبتر و قابل پذیرش درآید. با این وجود آنچه از اولین ساخته محسن قرائی و افشین هاشمی، سازندگان جوان فیلم حاصل میشود، اثری با ساختار قابل قبول سینمایی و متکی به هویتی بومی و تصاویری آراسته با زیبایی بصری است. همچنین باید به طراحی مناسب در میزانسن اشاره کرد که بهسادگی در خدمت روایت فیلم قرار گرفته است.
ماریا در کشمکش جهانی تنشزا، ریشههای اصالت خود را در نجوایی میان کویر پهناور آرزوها و زبانی مانده در پس واژگانی فراموش شده در دل فرسنگها فاصله مییابد و با پای پیاده در دل کویر به دنبال سودای اشارهای در روشنای آشنای سرزمین مادری است، جایی که رگهای زیستن را میتوان به آرامی پیدا کرد.