روزهای پنجشنبه و جمعه هفته گذشته، مردانی از دیار استقامت و ایثار میهمان برنامه «ماه عسل» بودند و 21 نفر از آن 23 نفر قهرمان به برنامه ماه عسل آمدند و مقابل احسان علیخانی نشستند؛ مردانی که قهرمانهای کتاب «آن بیستوسه نفر» به قلم احمد یوسفزاده هستند. حالا پس از این حضور؛ احمد یوسفزاده متنی را درباره شرایط آن روز نوشته که به روایت خبرگزاری فارس در ادامه میآید:
آقا مواظب باش احسان علیخانی دستت نندازه!.... این علیخانی انگار یه جورایی خوشش میاد حال مهموناشو بگیره، حواست کاملا جمع باشه!!.... نذار احسان علیخانی بپره توی حرفت!... اینها توصیههای متعددی بودند که چند روز قبل از رفتن به برنامه ماه عسل، مرتب از این طرف و آن طرف تلفنی یا پیامکی به من میرسید. عزمم را جزم کرده بودم محکم جلو این جوان 32 ساله که با تاثیر تلویزیون برای خودش شهرتی دست و پا کرده بایستم و اجازه ندهم خودم و بویژه قهرمانان کتابم را خدای ناکرده تحقیر کند. با این ذهنیت ساعت 17 روز پنجشنبه رفتیم به استودیوی برنامه که برخلاف تصور من جایی دور از جام جم بود. احسان نبود اما به گرمی مورد استقبال آقای پیوندی عزیز
- جوان مودب و متواضعی که در پشت صحنه برنامه میبینیمش- و خانم نوابینژاد که شکارچی سوژههای ماه عسل هستند و روابط عمومی و گروه تولید برنامه قرار میگیریم و طولی نمیکشد که احسان هم از راه میرسد. در اولین برخورد طوری با فروتنی و ادب با آن بیستوسه نفر صحبت میکند که تصویر قبلی او از ذهن همهمان میرود. علیخانی جوان، از قهرمانان کتاب من به بزرگی یاد کرد و تا حد ممکن در برابر مردان حماسهساز کشورش کوچکی نشان داد، او گفت حضور قهرمانان وطن در این برنامه برایش مایه افتخار است و پیشاپیش از اینکه شاید جایی مجبور بشود برای بهتر پیش رفتن برنامه توی حرف کسی بیاید عذر خواست و حلالیت طلبید. بعد از برنامه، بر سفره افطار باز هم صمیمانه و در کمال ادب از حضور من و دوستانم تشکر کرد. به بچههای با حال ماه عسل که همگی در سن و سال خود احسان علیخانی هستند به خاطر 2 شب پیاپی برنامه، آن هم با بیشترین تعداد میهمان که کار تصویر و صدابرداران را چند برابر کرده بود، خسته نباشید میگویم و خوشحالم که این برنامه مورد توجه عمیق ایرانیان قرار گرفت و آن بیستوسه نفر حالا گوشیهایشان پر شده از پیامهای محبتآمیز و قدرشناسی مردم. ماه عسل این جوانان هنرمند اگر چه گاهی کاممان را تلخ و سفره افطارمان را اشک آگین میکند اما یک وقتهایی لازم است قصه زندگی رازآلود مردمی را که در کنارمان هستند و ما از دردشان غافلیم در حضور خودشان ورق بزنیم، داشتههایمان را کنار انبوه نداشتههای آنان بگذاریم و آنگاه قضاوت کنیم. احسان و دوستانش این فرصت را برایمان فراهم کردهاند؛ ماه همهشان عسل.