مهدی امیرپور: پیروزیهای تیمملی والیبال در لیگ جهانی و تماشای پسران بلندقامت ایران که با هوش و قدرت، رو در روی بهترینهای دنیا میایستند و نتیجه میگیرند، روزهای غرورآمیزی برای ورزش ایران ساخته و خواهد ساخت. حالا کاری به شکست مقابل تیمملی لهستان که خود قهرمان جهان است نداریم.
حالا والیبال، در میان سبد علاقه ایرانیها قرار دارد و نسل طلایی این رشته، مورد توجه جامعه است. تیم دوستداشتنی کواچ البته پتانسیل نزدیک کردن دوستدارانش به مسیر جوگیر شدن را نیز دارد. تا آنجا که باور عجیب محبوبتر شدن والیبال از فوتبال در ایران زمزمه شود و آنقدر که با چند تصویر پاکسازی ورزشگاه آزادی توسط هواداران والیبال، برای هزارمین بار توی سر فوتبال بکوبیم و معتقد باشیم والیبال حالا دیگر مهمتر شده است!
چیزی که این روزها تحت عنوان والیبال میشناسیم، تنها در یک تیم استثنایی خلاصه میشود. تیمی که هوادارانش ظرف چند دقیقه استادیوم 12 هزار نفری آزادی را پر میکنند. نه این هوادارها، نه استاتوسگذارها، نه نتیجهگیرها و نه سرزنشکنندگان فوتبال با سلاح والیبال اما در طول سال به دنبال این رشته ورزشی نمیروند و خبری از دیدارهای لیگ والیبال نمیگیرند. در واقع «درخشش» با برد یا حتی باخت، تنها تصویری است که در طول سال از والیبال ساخته میشود. درست بر عکس فوتبال که هر روز تصویر و خبر تازهای از آن در جامعه بازنمایی میشود و حتی در تعطیلات چند ماهه، سوژه اول رسانهها و بحثهاست. نه در ایران و نه در نقاط دیگر جهان، والیبال هرگز به اهمیت فوتبال نزدیک نشده است.
دستمزد ستارهها و میزان مخاطبان تورنمنتهای این 2 رشته ورزشی، به خوبی تفاوت آشکار میان آنها را علنی میکند. فوتبال، امروز تبدیل به یک صنعت تمامعیار در دنیا شده است و باید پذیرفت رشتهای مثل والیبال به لحاظ هیجان، فاصله زیادی با فوتبال غیرقابل پیشبینی دارد. سرمایهگذاری کلان ورزشی ثروتمندان نفتی در حال حاضر تنها به فوتبال مربوط میشود و این رشته است که کنترل جذابیت در جهان را بر عهده دارد. البته که این موضوع، قرار نیست ماهیت والیبال را زیر سوال ببرد اما شاید بیهوده بالا بردن جایگاه این رشته، به ضرر خود بازیکنان تیمملی ایران نیز باشد.
همه آدمهایی که این روزها، همه تشبیههای دنیا را صرف ستارههای والیبال میکنند و در راه ستایش بیشتر این رشته ورزشی، مشتهایشان را برای فوتبال کنار میگذارند، خیلی زود دوباره درگیر تب نقلوانتقالات میشوند و باز هم برای بازیکنانی که این روزها خوشدستمزد و بیمصرف خطاب شدهاند، غش میکنند. در پایان هیاهوی والیبالی لیگ جهانی و روزهای تحسینبرانگیز بچههای کواچ، دوباره وقت آن میرسد که آدمها به سراغ تیمهای محبوب فوتبالیشان بروند. حتی خود ستارههای تیمملی والیبال نیز طرفدار یک رنگ هستند و سابقه حاضر شدن در جلسههای تمرینی تیمهای مورد علاقه خود را نیز دارند. باور نمیکنید؟ برای تحسین والیبال، راههای دیگری به جز تخطئه فوتبال نیز وجود دارد. فرا ورزش محبوب همه این سالهای جهان، از مارادونا تا مسی زنده مانده و به حیات هیجانانگیزش ادامه خواهد داد.
البته که برای تاریخ، لحظه دریبل خوردن فوقستاره آرژانتینیها از پولادی و اشکهای حمید استیلی بعد از گل به آمریکا و ضربههای غزال تیزپا، بیشتر به یادگار خواهد ماند. البته که استرس شب داربی برای بچه دبیرستانیها، تا همیشه کشندهتر از اضطراب باختن یا نباختن پسران خوب والیبال به لهستان است. حتی اگر حامیان والیبال الیالابد همه آشغالهای سالن آزادی را بعد از هر بازی جمع کنند، باز هم بساط لذت 90 دقیقههای سازنده و ویرانکننده، از دامن دنیا برچیده نمیشود.