مهدی محمدی: مذاکرات هستهای در روزها و بلکه ساعات پایانی خود به سر میبرد. درون مذاکرات و از مجموعه اظهارات و مواضعی که تعداد آنها به اندازه کافی پرشمار است؛ یک نکته بیشتر بیرون نمیآید و آن هم این است که عزم دو طرف برای نهایی کردن متن یک توافق در این دور از مذاکرات جزم است. تکلیف آمریکاییها البته روشن است؛ آنها به صراحت گفتهاند رئوس آنچه را میخواستهاند در لوزان به دست آوردهاند و اکنون هم راهبردی جز حفظ چارچوب لوزان ندارند. بیانیه لوزان-که اکنون تردیدی نیست یک توافق بوده- کلیدیترین هدف آمریکا را که محدودسازی برنامه هستهای ایران برای بلندمدت ضمن حفظ فشارها و گستراندن یک رژیم بازرسی ویژه در ایران است به خوبی برآورده میکند. آنچه اکنون اهمیت دارد، این است که آقای روحانی به عنوان رئیسجمهوری که به مردم صراحتا وعده داده در هرگونه توافق هستهای حقوق ایران به طور کامل حفظ و همه تحریمها برداشته خواهد شد، با این شرایط چه خواهد کرد؟ و علاوه بر این، این سوال هم مطرح است که تیم مذاکرهکننده هستهای که رهبری معظم انقلاب اسلامی آنها را با صفات شجاع، غیور، متدین و امین ستودهاند، در روزهای آینده چه تصمیمی خواهند گرفت؟
همه این سوالها، در واقع خود مقدمه یک سوال بزرگتر است و آن هم اینکه متن نوشته شده برجام چه نسبتی با خطوط قرمز نظام جمهوری اسلامی یا بهتر بگویم با امنیت و معیشت ملت ایران دارد؟ آیا این توافق همان است که ادعا میشود یا اینکه با استفاده از تکنیکهایی چون پیچیدهسازی و مبهمنویسی، فکتشیت آمریکاست که اندکی تغییر آرایش داده است؟!
اجازه بدهید پیش از بررسی جزئیتر مساله چند نگرانی مهم را با هم مرور کنیم:
1- ادبیات مقامهای دولتی بویژه شخص رئیسجمهور در یک ماه گذشته مملو از کدهایی بوده است که هدف از آنها ایجاد نوعی توجیه ایدئولوژیک برای توافقی است که ظاهرا خود میدانند یارای دفاع از محتوای آن را ندارند و نخواهند داشت. به راستی اگر یک توافق خوب در کار است، چه نیازی است که ماجرای صلح امام مجتبی (ع) به میان کشیده شود؟
2- گذشته از این، گوشه و کنار در این مدت مکرر شنیدهایم که برخی از آنها که اکنون متولی امورند به تلویح نزدیک به تصریح گفتهاند اگر این توافق رخ ندهد، مسؤولیت حل مشکلات مردم را نخواهند پذیرفت!
3- به متن مذاکرات که مراجعه میکنیم و به اظهارات مقامهای غربی و دیپلماتهای ایرانی، مطلقا نشانهای از اینکه چارچوب لوزان به منظور انطباق با خطوط قرمزی که رهبر انقلاب اسلامی ترسیم فرمودند در حال اصلاح بنیادین باشد، دیده نمیشود. واضح است که اصلاح چارچوب لوزان مستلزم یک تغییر ریل اساسی در مذاکرات است که نمیتوان آن را با عجله و در زمانی چنین کوتاه رفع و رجوع کرد. سوال اصلی اکنون این است که تیم مذاکرهکننده هستهای ایران به کدام چارچوب متعهد است؛ چارچوب لوزان که خود ادعا میکرد یک بیانیه مطبوعاتی غیرالزامآور بیش نیست یا چارچوبی که رهبر معظم انقلاب اسلامی هفته گذشته علنا جزئیات آن را اعلام فرمودند و میدانیم که از مدتها قبل نیز بهطور خصوصی به تیم مذاکرهکننده هستهای اعلام شده بود؟
4- منشأ دیگر نگرانی، اظهارات مکرر مقامهای آمریکایی است که طی آن جزئیاتی را درباره مسائلی مانند تحریمها، تحقیق و توسعه و دسترسی و بازرسی بهعنوان توافق با ایران اعلام کردهاند که حتی اگر کسری از آن درست باشد، توافق فعلی نه بد، بلکه فاجعهبار خواهد بود. سوال این است که آیا این اظهارات درست است؟ اگر بلی، که تکلیف روشن است و اگر خیر، چرا کسی آنها را اصلاح نمیکند؟
اجازه بدهید یکی، دو نمونه مهم را بررسی کنیم.
در زمینه تحریمها آنچه از جمعبندی مجموعه اطلاعات موجود میتوان دریافت، این است که کلیت توافق نهایی شده چنین است:
ایران و 1+ 5 در 3 مقطع زمانی درباره تحریمها اقدام میکنند:
اول- روز اعلام توافق؛ در این روز متن توافق از سوی 2 طرف اعلام و الزامی میشود.
دوم- روز عملیات؛ در این روز که احتمالا با روز اعلام فاصلهای یک تا 2 ماهه خواهد داشت، غرب تعلیق تحریمها را اعلام میکند و ایران نیز اجرای تعهدات هستهای خود را آغاز میکند. بسیار مهم است که توجه شود در روز عملیات، 1+ 5 صرفا تعلیق تحریمها را «اعلام» میکند ولی هیچ اقدام عملی در این زمینه صورت نخواهد داد.
سوم- روز اجرای توافق؛ در این روز که احتمالا اواخر امسال خواهد بود، اجرای اقدامات ایران پایان یافته و توسط آژانس راستیآزمایی نیز شده است. تازه در این روز است که 1+ 5 تعلیق تحریمها را آغاز میکند.
سوال اصلی این است که اگر این فرمول درست باشد، آیا این همان فکتشیت آمریکا نیست؟ گنجاندن یک پارامتر جدید به نام روز عملیات در متن توافق آیا چیزی جز پیچیدهسازی بیهوده و باز کردن راه برای تحقق درخواست اصلی آمریکا یعنی موکول کردن تعلیق تحریمها به زمان پایان اجرای تعهدات هستهای ایران است؟ اصول توازن، همزمانی و بازگشتپذیری چگونه در این فرمول مراعات شده است؟ اگر ایران تعهدات خود را به طور کامل انجام داد و آمریکا از عمل به آنچه وعده کرده خودداری کرد، ایران چه ابزاری برای پاسخگویی دارد؟ و گذشته از اینها، آیا این فرمول مبتنی بر اعتماد به آژانس نیست آن هم با این خوشخیالی که آژانس مسالهای همچون PMD را در زمانی کوتاه خواهد بست و ایران را ساده و آسان از اتهامی یک دههای خواهد رهاند؟
درباره مساله بازرسیها نیز نگرانیهایی مشابه وجود دارد. ظاهرا تنها چیزی که در دیدگاه آمریکا تعدیل شده این است که اولا حل و فصل کامل موضوع PMD دیگر پیششرط اعلام توافق نیست و ثانیا به روشهایی آژانس از اصرار برای دسترسی به یک فهرست مشخص از افراد و مکانها موقتا صرفنظر کرده است تا بتواند در آینده و با توافق روی یک رژیم فراپروتکلی از دسترسیها و بازرسیها، فهرستهایی بزرگتر و طولانیتر روی میز ایران بگذارد. بدتر از همه اینکه نشانهای وجود ندارد که PMD از فهرست پیش شرطهای تعلیق تحریمها برداشته شده باشد و همچنان خبرهایی که از وین میرسد حکایت از آن دارد که برخی دسترسیها به آژانس در این باره پیش از تعلیق تحریمها ارائه خواهد شد. سوال این است که آیا رژیم بازرسیهای فراپروتکلی منتفی شده است؟ آیا آژانس برای راستیآزمایی اجرای برجام در ایران به حدود خاصی محدود خواهد بود؟ آیا دسترسی و بازرسی نظامی برای همیشه منتفی است؟
نگرانیها درباره این مسائل و مسائل دیگری از این دست به طور فزایندهای رو به رشد است. متاسفانه دولت آقای روحانی هرگز با آمریکاییها به گونهای مذاکره نکرده که بتواند آنها را در سطح راهبردی متقاعد کند که ایران نیازمند توافق به هر قیمت نیست و برای حل مسائل خود راههای جایگزین دیگری جز توافق را هم در اختیار دارد. این شکل از مذاکره آمریکاییها را متقاعد کرده است که میتوانند هر چه بیشتر امتیاز بخواهند و هر چه کمتر امتیاز بدهند و مطمئن باشند آقای روحانی بنای معکوس کردن این روند را ندارد.
بدترین سناریوی ممکن هم این است که تیم مذاکرهکننده تصمیم بگیرد به مذاکرات خاتمه داده و یک متن مبهم و بشدت مشکوک و قابل بحث را به تهران بیاورد و به منظور تصمیمگیری روی میز مقامات بگذارد. اگر شجاعت، امانت، غیرت و تدین یک اقتضا داشته باشد، آن این است که یک متن بد در همان وین از سوی تیم مذاکرهکننده رد خواهد شد و هرگز به تهران نخواهد آمد. تیم مذاکرهکننده فقط برای بله گفتن خلق نشده است. اگر دولت آقای روحانی در پی یک توافق خوب است یکی از مهمترین مهارتهایی را که باید به دست بیاورد مهارت نه گفتن است. این امر زمانی آسانتر خواهد شد که توجه کنیم آمریکاییها به این توافق سخت نیازمندند و در صورت شنیدن یک «نه» قاطع و صریح از سوی ایران - ولو اینکه مدتی کوتاه قهر و بداخلاقی کنند- دوباره سر میز مذاکره بازخواهند گشت. اوباما بدون توافق با ایران هیچ میراث درخوری نخواهد داشت و این چیزی نیست که بنا باشد مجانی به آن هدیه شود. محدودیتهای گزینههای غرب، قدرت ملی بیسابقه ایران و شرایط منطقهای بشدت حساس به آمریکا اجازه نخواهد داد در واکنش به یک «نه» قاطع از سوی ایران، تصمیماتی بیش از حد رادیکال اتخاذ کند.
نگاه آمریکا به یک توافق هستهای، نگاه به مثابه زیرساختی است که بناست ماهیت انقلاب اسلامی را در ایران دگرگون کند. از این منظر، یک توافق خوب و رسیدن به فرمولی که حقیقتا بتوان آن را برد-برد دانست بدون شک غیرممکن است. از حیث مذاکراتی نیز خطوط قرمزی که آمریکاییها به طور پنهان برای خویش مقرر کردهاند، به هیچوجه امکان جمع شدن با خطوط قرمز ایران را ندارد. خروجی راهبردی این مذاکرات قابل تحریف نیست. خروجی 2 سال مذاکره این است که راهبرد آمریکا درباره ایران بسیار خصمانهتر از گذشته و دشمنی آن عیانتر شده است. هر تلاشی برای تحریف این پیام راهبردی به شکل اعلام یک توافق، به سرعت شرایطی فوقالعاده خطرناک خلق خواهد کرد. اجازه بدهید صریحتر بگویم؛ هر توافقی که از خطوط قرمز نظام فاصله قابل توجه داشته باشد هیچ شانسی برای اجرا نخواهد داشت، چرا که نظام جمهوریاسلامی قصد ندارد صرفا برای خوشایند آمریکاییها ارزشها، امنیت و معیشت مردم خویش را در معرض مخاطره قرار بدهد.