printlogo


کد خبر: 141573تاریخ: 1394/4/18 00:00
گیرم خط قرمزی نبود...
سیلی «قاسم» و «عبدالله» بر گوش اصحاب قیاس

حسین قدیانی: یک- هیچ برایم مهم نیست آنچه در لوزان بسته شد نامش بیانیه بود، توافق بود، پیش‌توافق بود یا چی. مهم‌تر از نام، محتوای آن بود که از بس منافع دشمن را زیاده از حد ضمانت کرد، فی‌الحال یک روز جان‌کری اعلام می‌کند؛ «اوباما توافقی خارج از چارچوب لوزان را نمی‌پذیرد»، یک روز سخنگوی کاخ سفید، یک روز وندی‌شرمن، یک روز حتی فابیوس. واقعا در لوزان چه به دشمن دادیم که توافقی خارج از چارچوب آن خراب‌شده را نمی‌پذیرد؟ خوب است حضرات، به جای مخفی شدن پشت سخن بزرگان، باری هم که شده افراط، تندروی و ولنگاری در سخن را کنار بگذارند و یک کلام، مودبانه، متین، فنی و کارشناسانه، جواب این پرسش ما را بدهند! تاکید می‌کنم؛ پاسخ این سوال، نه مخفی شدن پشت «حمایت البته مشروط» رهبر خوبان است، نه مایه گذاشتن از علقه خود به شهدا، نه احیانا بغض، اشک و آه و ناله! مستدل و مستند به سخن طرف مذاکره خودتان، همچنین مستقل از دولت و حکومت، سوال پرسیدیم، جوابی می‌خواهیم فراخور سوال مطروحه! به ما بگویید «چرا اوبامایی که از نظر بعضی‌ها مودب است و باهوش، زیر بار هیچ توافقی خارج از آنچه در لوزان بسته شد، نمی‌رود؟!» خواهش می‌کنم همین را به ما بگویید، و الا از نظر ما، شما اصلا پیشکسوت راه جهاد و شهادت! نه احیانا مردمانی که مذاکره را فقط برای مذاکره می‌خواهند و فراموش کرده‌اند اساسا و اصولا هدف از مذاکره، «لغو تحریم» بود، نه «تمدید مذاکره»!
دو- فرض کنیم ولایت در سخنرانی عمومی و ملت در مشایعت پیکر شهدا، هیچ خط قرمزی برای مردمان مذاکرات ترسیم نمی‌کردند. می‌خواهم بدانم در آن صورت، عقل حضرات به چه حکم می‌کرد؟ آیا چون خط قرمزی در کار نبود، زیر بار یک «توافق بد هسته‌ای» یا احیانا «توافق بدتر نظامی» می‌رفتند؟ یعنی نکته به این سادگی را نمی‌گرفتند که نباید با آشکار کردن اندرونی خود، ایضا باز گذاشتن دست جاسوسان اجنبی، خدای نکرده زمینه‌ساز «جنگی دیگر» در کشور شد؟ یعنی مساله به این واضحی را نمی‌گرفتند که با دست‌فرمان «هر توافقی...» لغو تحریم در همان روز امضای توافق، حاصل نمی‌شود؟ اینها که دیگر خیلی هم ترسیم خطوط قرمز توسط ملت و ولایت و این حرف‌ها را نمی‌خواست! فلذا خط قرمزی هم اگر در کار نبود، این مردمان باید مدد از عقل می‌گرفتند. به راستی بیاییم و فرض کنیم و ملت، ولایت، وصایای امام، شهدا، مجلس شورای اسلامی و... تنها و تنها شاهد ماجرا بودند و فقط و فقط هم تماشاچی صرف! یعنی حضرات قبول می‌کردند نخبه وزارت دفاع را بنشانند جلوی سوال دشمن وقیح؟ یعنی قبول می‌کردند «غنی‌سازی ۲۰ درصد» بلکه «کلیت صنعت هسته‌ای» را ارزان به دشمن بدهند، بعد منتظر بمانند بلکه الطاف کریمانه راستی‌آزمایی آژانس، شامل حالشان شود، آیا تحریمی لغو شود، آیا نه؟ این شد مذاکره؟ این شد دیپلماسی؟
سه- مذاکره چند جور می‌تواند شکست بخورد. «بدترین شکست» آن است که این مردمان یک «توافق بد» برای ملت بیاورند. در این شکست، مع‌الاسف آنچه حتی از «خباثت دشمن» هم «مقصرتر» است، «بی‌تدبیری خودمان» است. بی‌خود و بی‌جهت، شرایط امروز را با شرایطی که منجر به فلان رخداد صدر اسلام شد، مقایسه نکنید! بعضی‌ها خود را در مقام قیاس با اشعث قرار ندهند؛ این را خوب بدانند که «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند». آن که با دسترنج قیمتی‌تر از گنج شهدای هسته‌ای و سایر شهدای این ملت، یعنی با یک دست کاملا پر، نیز با سرمایه گرانقدر اذن بزرگان، تیم خود را روانه مذاکره کرده، زیبنده‌تر آن است شرایط امروز را با زمان «فتوحات خیبر و بدر» قیاس کند. طرفه حکایت اینجاست؛ «صلح امام حسن علیه‌السلام» ناظر بر «اقتضای روزگار» اتفاقا مصلحتی بود که درست تشخیص داده شد و در مانایی و ماندگاری اسلام ناب محمدی، «عاشورای سیدالشهدا» را نه در تعارض، بلکه در امتداد خود می‌دید.
 صدالبته «لا یوم کیومک یا اباعبدالله». همان مصلحت که «علی‌بن‌ابی‌طالب» را ۲۵ سال وادار به سکوت کرد و ۵ سال وادار به حکومت و ۳ بار وادار به جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین؛ همان مصلحت که «حسن‌بن‌علی» را باری وادار به منصب‌نشینی، باری وادار به صلح کرد؛ همان مصلحت که پای «حسین‌بن‌علی» را به وادی کربلا کشاند؛ همان مصلحت که باعث شد «قمر منیر بنی‌هاشم» به آن امان‌نامه لعنتی، «نه» بگوید؛ همان مصلحت که سبب شد «خانم زینب سلام‌الله‌علیها» با «ما رأیت الا جمیلا» سرخ‌ترین سیلی ممکن را بر گوش یزیدیان همه تاریخ بخواباند... و همان مصلحت که روزی امر را دائر بر ۸ سال دفاع مقدس کرد و دگر روز، حکم به پایان جنگ داد؛ آری! همه این مصلحت‌ها که فی‌الواقع «یک مصلحت» است، به مردمان مذاکره‌کننده ما دارد می‌گوید «گیرم ملت و ولایت برای تو، هیچ خط قرمزی نمی‌گذاشتند! معطوف به سرمایه نستوهی که داری، معطوف به مادران فرزند از دست‌داده که چون کوه، محکم و باشکوه ایستاده‌اند و معطوف به عقل و تدبیر، فقط و فقط یک «توافق خوب» باید بیاوری، با کمترین داده ممکن و بیشترین ستانده ممکن، یعنی لغو همه تحریم‌ها در همان روز امضای توافق». این مهم، هم درس «صلح حسن‌» است، هم درس «جنگ حسین». اگر به نیکی گفته‌اند «کلهم نور واحد» بنابراین «درس صلح» و «درس جنگ» یکی است؛ «تشخیص درست مصلحت، آن هم بر مبنای عزت، حکمت و درایت». این درسی است که هم «صلح امام دوم» به این مردمان می‌دهد، هم «جنگ امام سوم»، ایضا «درس قطعنامه» هم همین است. حال آمدیم و مذاکره به علت «عدم توافق» به شکست انجامید. ما اینقدر انصاف داریم که در آن صورت، تقصیر را بیندازیم گردن دشمن بی‌آبرو. منتهای مراتب به جد بر این باوریم؛ شکست به معنای «عدم توافق» صد شرف دارد در قیاس با شکست به معنای «توافق بد». اگر در «شکست به معنای عدم توافق» نوعی از «عزت» مستتر است، مع‌الاسف «شکست به معنای توافق بد» ناظر بر شرایط روزگار، سرمایه بزرگ صنعت هسته‌ای و دست کاملا باز مردمان دیپلمات، مصداق بارز «ذلت» است.
چهار- اگر یک چیزهایی هست که به پای ملت و ولایت نوشته می‌شود، لیکن یک وصله‌هایی هم هست که هرگز، نه به جمهور می‌چسبد، نه به بزرگان، نه به مراجع، نه به «مرگ بر آمریکا»، نه به «هیهات مناالذله»، نه حتی به ما اصحاب نقد! مذاکرات به هر معنایی شکست بخورد، گناه آیت‌الله جوادی‌آملی چیست که همان بدو امر، پند داد آقایان را که هنگام دست دادن به شیطان بزرگ، انگشتان دست خود را بشمرند؟! گناه آیت‌الله نوری‌همدانی و آیت‌الله مکارم‌شیرازی چیست که ایشان هم بر مدار همان سخن بزرگان، تاکید کردند خوشبین به مذاکره با شیطان بزرگ در هیچ زمینه‌ای نیستند؟! گذشته از مراجع غیور، گناه آن استاد دانشگاه چیست که با وجود رای به آقای روحانی، حتی با وجود اندکی گرایشات غربگرایانه، لااقل من‌باب ملی‌گرایی، هرگز حاضر نشد به فراخوان دفاع از توافق ژنو و بیانیه لوزان «آری» بگوید؟! بنابراین مقصر هر شکستی و تقصیر شکست به هر معنایی، علاوه بر خباثت ذاتی شیطان بزرگ، دست‌دادن‌های دودستی به ابلیس است، نه ملت و ولایت و حوزه و دانشگاه. کور خوانده‌اند «فی قلوبهم مرض» اگر که بخواهند به اسم تحلیل، اباطیل به خورد ملت دهند! زنجیره‌ای‌ها کور خوانده‌اند! خاطره‌گویان، کور خوانده‌اند!
پنج- بگذار این یکی را صریح‌تر بنویسم؛ جا دارد! گاه هست که جز «انقلابی نوشتن» یعنی «قلابی نوشتن»! آنچه پای بزرگان نوشته خواهد شد، تنها و تنها آن اذنی بود که به‌رغم خوشبین نبودن، به این مردمان مذاکره‌کننده دادند بلکه بروند در خلال یک «توافق خوب» مسبب «لغو همه‌جانبه تحریم‌ها» شوند. یعنی که شاید توانستند! شاید شد! دیدیم و شنیدیم؛ هم دعایشان کردند، هم حمایت‌شان کردند، هم بعضا متذکر بعضی از منتقدان شدند، هم مشورت کارشناسانه و از روی عمری تجربه به ایشان دادند و هم این مهم را علی‌الدوام به آقایان گوشزد کردند بلکه مبادا فریب خنده دشمن را بخورند! جالب اینجاست؛ حمایت البته مشروط «حضرت آقا» از مردمان مذاکرات، آنقدر شفاف و پررنگ بود که این مردمان، اغلب در پاسخ به پرسش مستدل ما، پشت سخن بزرگان، مخفی می‌شدند و همچنان هم می‌شوند! لذا وقتی نظام، در پشتیبانی منطقی از دوستان دیپلمات، لحظه‌ای کم نگذاشته، حق و انصاف آن است که تنها و تنها «توافق خوب مبتنی بر لغو تحریم‌ها» پای بزرگان نوشته شود، نه «هر توافقی...» نه حتی «عدم توافق»! آری! وقاحت دشمن، همان به پای خود اجنبی نوشته شود. بهانه آوردن ممنوع! همه جور حمایتی از دوستان وزارت امور خارجه شد! بی‌خود برای توجیه به نتیجه نرسیدن احتمالی‌ مردمان زحمتکش دستگاه دیپلماسی، برندارند بعضی‌ها مقدمه‌چینی یعنی توطئه‌چینی کنند! از این جماعت دیپلمات-و صرف‌نظر از خوشبین نبودن!- حمایت مکرر شد، جهت نیل به هدف لغو تحریم‌ها در همان روز امضای توافق، آن هم برای آسودگی بیشتر ملت. از این عزیزان حمایت نشد که هر توافقی ولو توافق بد، از عدم توافق بهتر باشد! بهانه آوردن ممنوع! توافق بد آوردن ممنوع! مقایسه‌های غلط ممنوع! برداشت «سازش ذلیلانه» از «نرمش قهرمانانه» ممنوع! مخفی شدن پشت سخن بزرگان، به جای سینه سپر کردن در راه ولایت ممنوع! فرافکنی در پاسخ به اهل نقد ممنوع! بی‌احترامی به ملت و منعکس‌کنندگان نظر ملت ممنوع! توهین به اهل قلم مستقل و متعهد ممنوع! اشعث مرد، خدا لعنتش کند! اینجا هم، «ام‌القرای جهان اسلام» محل رشد و نمو «مصطفی چمران خمینی» و «مصطفی احمدی‌روشن خامنه‌ای» است، نه بلاد کوفه! اینجا «کوفه» نیست که «مسلم» بعد از تشهد نماز، مسلمانی گرد خود نبیند! اینجا محبوبیت مضاعف دارد سفیر امام عاشورایی! اینجا ملت، صرف‌نظر از هر عقیده و سلیقه‌ای، تعصب دارد روی حاج‌قاسم سلیمانی، سوگند می‌خورد به نام شهدایی‌اش! اینجا آنچه زیاد دارد «مسلم» است! و «پدر چند شهید داده» خود یک پا مسلم است! هیهات! با وجود جنگ مثال‌زدنی «قاسم» و «عبدالله» در یوم‌العیار عاشورا، انگ سازش به «حسن‌بن‌علی» نمی‌چسبد! از «قیامت کربلا» عبدالله و قاسم را بگیری، گویی روضه را از عاشورا گرفته‌ای! این سخن را هم «مداح اهل دل» تصدیق می‌کند، هم «سخنران بالای منبر». «غریب مدینه» فقط «۲ ابن‌الحسن» تقدیم سیدالشهدا نکرد؛ پیش از این هم باری در وصف مظلومیت مضاعف کریم‌اهل‌بیت خطاب به امام مجتبی(ع) نوشته بودم که تو آنقدر کریمی که کربلا را هم به حسین (ع) بخشیدی، بلکه حتی امروز هم ناظر بر پاره‌ای مقایسه‌های نادرست و بی‌مبنا، در اوج مظلومیت باشی!
 خمینی، مصر و مصمم بود ملت ما را از ملت صدر اسلام، غیورتر و باوفاتر بخواند! آقایان! زمان، زمان مناسبی برای کوفی شدن نیست! اشعث مرد، سردار سلیمانی لیکن شهید حی و حاضر و زنده است! اگر راست می‌گویید، بروید در جلد عمار! بروید در جلد سلمان! بروید در جلد مقداد! برای بازی در «فیلم مذاکرات» نقش بد را انتخاب نکنید. حسن‌بن‌علی، فی‌الحال، در شرایط «جنگ جمل» است، چرا که نه ما اهل کوفه هستیم و نه این شهر، شهر کوفه است! این را ما پای کرامت بی‌مثال «اول فرزند فاطمه و علی» می‌نویسیم که سید و سالار سیدالشهدا بود امام مجتبی، ایضا معلم علمدار کربلا در جنگ‌آوری! لطفا بفهمید سخن درباره کدام جنگاور دلاور لکن مظلوم تاریخ می‌رانید! «ما اهل کوفه نیستیم، حسن‌بن‌علی تنها بماند»! اصحاب قیاس! بی‌خود دلواپس تاریخ نباشید! «بقیع» برای ما، هیچ کم از «بین‌الحرمین» ندارد. برای ما، «مدینه» همان «کربلا»ست. ما «حسن‌بن‌علی» را دقیقا اندازه «حسین‌بن‌علی» دوست می‌داریم. به همان دلیل که «سیدالشهدا» همه افتخار ماست، «کریم اهل بیت» نیز. ما متوجه علت «صلح حسن‌بن‌علی» هستیم. آنچه نمی‌فهمیم، اصرار شما در بعضی مقایسه‌هاست! از قضا «کوچه‌های چند شهید داده» آمادگی کامل دارند تا «انتقام کوچه بنی‌هاشم» را بگیرند! خیال‌تان تخت! ما شما را از نگرانی درخواهیم آورد! اندکی صبر کنید! جز با «ذوالفقار» نخواهد آمد «حضرت یار»!


Page Generated in 0/0086 sec