printlogo


کد خبر: 142354تاریخ: 1394/5/3 00:00
عقل، حکمت و غضب

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی*: اخلاق ملکه درونی است، یعنی ابتدا در درون انسان جلوه می‌کند و بعد در برون ظهور می‌یابد. اخلاق ناپسند و رفتار و کردار نکوهیده لازم و ملزوم هم هستند. یعنی اول خُلق انسان که خصلت درونی است، ناپسند است، بعد رفتار او نکوهیده می‌شود. همچنین است در جانب اخلاق خوب؛ خصلت آدمی نیکو و درون او پاک است که عمل او صالح می‌شود. اگر ظاهر در دنیا آشکار است، درون در برزخ نمود پیدا می‌کند و البته اهل کشف و شهود در همین دنیا درون آدمیان را می‌شناسند، زیرا دنیا در برابر دیدگان ما پرده انداخته است که توان درک درون خود و دیگران را نداریم و در برزخ پرده‌ها برمی‌افتد اما اهل معنی را پرده‌ای حاجب نیست. بنابراین همه کردارهای ما که ظاهری دارد، مثل حرص و حسد و غضب، باطنی برزخی دارد که همه‌اش ظلمات است. انسانی که در چنین مسیری حرکت می‌کند، زندگی‌اش همواره توأم با اضطراب، هیجان، سرگردانی و وحشت است. عقل چنین شخصی زائل شده است، اگرچه خود را عاقل بپندارد. آیا کسی که آتشی مهیب ببیند و خود را به آتش بیندازد، عاقل است؟ مسلماً پاسخ منفی است، حقیقت گناه هم آتش مهیب و سرکش است که خود را در آن می‌افکنیم.
اما غضب یکی از گناهان و کردارهای نکوهیده است که حقیقتش آتش سرکش است. فرد خشمگین، در تاریکی محض، سرگردان و مضطرب است که در مسیری پروحشت و سخت به‌سرعت حرکت می‌کند و بدون اینکه توقفی داشته باشد، خود را به آتش می‌افکند. و این حقیقتی است که امام باقر صلوات‌الله علیه به آن اشاره می‌فرمایند: «إِنَ‏ الرَّجُلَ‏ لَیَغْضَبُ‏ فَمَا یَرْضَى أَبَداً حَتَّى یَدْخُلَ النَّارَ» [الکافی: 2/302] «انسانی که غضب می‌کند، به هیچ‌وجه خشنود نمی‌شود تا در آتش درافتد».
ملاحظه می‌فرمایید حقیقت و باطن غضب  چیست؟! حالا این سخن را به جامعه تطبیق دهیم، جامعه‌ای که در آن غضب فوران می‌کند، به آتش گرفتار آمده است. به این دلیل است که اصلی‌ترین تربیت در جامعه اسلامی، باید تربیت عقلانی باشد. عقل مردم که رشد کرد، دین و اخلاق هم به دنبال آن می‌آید اما نابخردی مساوی بی‌دینی و بی‌اخلاقی است.
یعنی اگر بخواهیم اخلاق را در جامعه به مثابه ارزشی بنیادین نهادینه کنیم، به گونه‌ای که به فرهنگ عمومی مردم تبدیل شود، باید آنان را تربیت عقلانی بدهیم. به چند روایت اشاره کنیم:
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم می‌فرمایند: «إِنَّمَا یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِینَ‏ لِمَنْ‏ لَا عَقْلَ‏ لَه» «همه خوبی‌ها تنها با عقل درک می‌شوند و کسی که عقل ندارد، دین هم ندارد». [تحف العقول: 54]‏ همین تعبیر در روایت دیگری از رسول خدا صلی‌الله علیه وآله وسلم وارد شده است: «قِوَامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لَا دِینَ‏ لِمَنْ‏ لَا عَقْلَ‏ لَه» «قوام و پابرجایی انسان به عقل اوست و کسی که عقل ندارد، دین ندارد». [بحارالانوار: 1/94]‏ این دو روایت شریف را کنار هم بگذاریم، قوام انسانیت به عقل است و همه خیر و خوبی‌ها به عقل درک می‌شود. پس بدون تربیت عقلانی، نمی‌توان تربیت اخلاقی، توحیدی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینی داشت. امام صادق صلوات‌الله وسلامه علیه می‌فرمایند: «إِذَا أَرَادَ اللهُ أَنْ یُزِیلَ مِنْ عَبْدٍ نِعْمَهً کَانَ أَوَّلُ مَا یُغَیِّرُ مِنْهُ عَقْل» [همان] «هرگاه خدا بخواهد نعمتی را از بنده‌ای از بین ببرد، نخست عقل او را تغییر می‌دهد.» یعنی اول عقل تعطیل می‌شود، آنگاه نعمت‌ از او گرفته می‌شود. همین سخن درباره جامعه هم جاری است. اینکه می‌بینیم جامعه‌ها رو به انحطاط می‌روند، به این دلیل است که عقل مردم این جامعه تغییر کرده است و حداکثر تنها به امور معاش و زندگی پست دنیوی توجه دارند و این عقل نیست، بلکه شیطنت و حیله‌گری و بی‌شعوری است. جامعه اسلامی باید جامعه‌ای با شعور بالا و عقل قدسی باشد که امور دنیایش تحت هدایت امور اخروی آن اداره می‌شود و سامان می‌یابد.  اگر چنین نباشد، خیری در آن نیست.
به نکته‌ای بسیار مهم توجه بدهم؛ اگر عقل حاکم وجود آدمی و حاکم روابط اجتماعی و جمعی شد، حکمت در این فرد و جامعه جلوه می‌کند. اما منظور از حکمت چیست؟ حکمت یعنی اینکه انسان با نظام وجود مرتبط شده است، به‌گونه‌ای که گویا نظام وجود با او سخن می‌گوید و دریچه‌های فهم و ادراک را بر او آشکار می‌کند. در این صورت او از هر اشارتی،  چیزی بلکه چیزهایی درمی‌یابد و همه حوادث و پدیده‌ها برای او عبرت و پند می‌شود. او از کنار هیچ‌چیزی به‌سادگی نمی‌گذرد اما در برابر حکمت، بی‌شعور است. بی‌شعوری یعنی اینکه هیچ حادثه‌ای برای او صحنه عبرت نیست، او با اشیایی بی‌جان ارتباط دارد که هیچ مقصد و مقصودی ندارند تا دست او را در راه بگیرند. او از هیچ امری درس نمی‌گیرد و قلبش از حکمت تهی است.  چقدر بین این دو تفاوت است، یکی قلبی حکیم دارد و دیگری قلبی مرده؛ اولی از هر ظاهری به فکر فرو می‌رود و باطن آن را می‌کاود و پند می‌گیرد و دومی از کنار همه امور بی‌تفاوت می‌گذرد.
چه چیز انسان را از حکمت تهی می‌کند و شعورش را می‌گیرد؟ اشاره‌ای ما را بس است؛ غضب یکی از این امور است. امام صادق سلام‌الله علیه می‌فرمایند: «الْغَضَبُ مَمْحَقَهٌ لِقَلْبِ الْحَکِیمِ»‏ وَ قَالَ علیه‌السلام: «مَنْ لَمْ یَمْلِکْ غَضَبَهُ لَمْ یَمْلِکْ عَقْلَهُ» [الکافی: 2/305]. «غضب قلب حکیم را نابود می‌کند.» و امام علیه‌السلام فرمودند: «کسی که مالک غضب و خشم خود نیست، مالک عقل خود نیست».
* امام جمعه شمیرانات


Page Generated in 0/0060 sec