printlogo


کد خبر: 143006تاریخ: 1394/5/13 00:00
در نقد «سیاست برون‌زا»
دیگرباید چه چیزهایی را فراموش کنیم؟!

امیرعلی جهاندار: خیابان شانزه‌لیزه پاریس را همه به‌عنوان یک مکان گردشگری معروف در جهان می‌شناسند؛ به واسطه ساختمان‌هایش، فروشگاه‌هایش، ویترین‌هایش و لوازمی که در آن فروخته می‌شود اما آن کسانی که در این خیابان قدم زده‌اند یک نقطه جذب مشترک را تایید می‌کنند و آن مارش افسران فرانسوی برای سربازان جنگ اول جهانی است.
میدان شارل دوگل یا «میدان افتخارات یا پیروزی» در منتهی‌الیه جنوبی خیابان شانزه‌لیزه است که ورودی۱۲ خیابان را تشکیل می‌دهد و به عبارتی یک نقطه محوری محسوب می‌شود. در مرکز میدان بنایی با ستون‌های 50 متری قرار دارد که ساخت آن به سال 1836 بازمی‌گردد اما در سال ۱۹۲۰ به یادبود کشته‌شدگان جنگ اول جهانی، مقبره سرباز گمنام در زیر آن قرار داده شد و از آن پس همه روزه در ساعت 18:30 هنگام غروب طی مراسمی رسمی با نواخته شدن مارش و با حضور سربازان افتخارآفرین قدیمی، چراغی برافروخته و دسته گلی بر مزار این سرباز گمنام اهدا می‌شود. فرانسوی‌ها با این کار به یکدیگر گوشزد می‌کنند که نباید اتفاقات تاریخی که بر سر مردم این کشور آمده است، فراموش شود.
غرض از بیان چند سطر بالا ورود به بحث شامگاه یکشنبه رئیس‌جمهور محترم، جناب آقای دکتر حسن روحانی بود که برای چندمین بار جلوی دوربین تلویزیون نشست تا مستقیما با مردم گفت‌وگو کند. هر کدام از صحبت‌های روحانی خود سرفصلی مجزا برای نوشتن یادداشتی مفصل است اما این نوشته قصد دارد تنها به حلاجی 2 خط از گفته‌های حسن روحانی بپردازد؛ آنجا که گفت: «ما باید ورود سرمایه را تسهیل کنیم و خواهش من از تمام مردم این است که فضا را فضای امن کنید. یک وزیر خارجه می‌آید، نگوییم این دولت چند سال پیش چنین کار خطا را کرد و 20 سال پیش چنین کاری را کرد. ما اگر پرونده‌های قدیمی را رو کنیم که نمی‌شود».
به تعبیر نگارنده، روحانی با زبان بی‌زبانی اعلام کرد از امروز باید بعضی از مسائلی را که در گذشته اتفاق افتاده است فراموش کرد، چون فصل نوینی در روابط بین‌المللی رخ داده است!
در واقع جناب روحانی با بیان این اظهارات از دریچه منطقی صحبت می‌کند که امروز به سیاست برون‌زا تفسیر می‌شود؛ سیاستی که به واسطه آن نباید کشورهای غربی از روحانی ناراضی باشند تا حمایت‌ها برقرار باشد و رفت‌وآمد‌های دیپلماتیک ادامه داشته باشد حتی اگر نتیجه اقتصادی هم نداشته باشد.در منطق «سیاست برون‌زا» اگر می‌خواهیم با کشورهای غربی رابطه داشته باشیم، باید همگرایی را به صورت یک بسته‌ یکپارچه‌ سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیک و علمی بپذیریم. اگر با آنها همبستگی‌ اقتصادی پیدا کنیم، باید در چارچوب عمل سیاسی هم با آنها هماهنگ باشیم و کاری نکنیم آنها از ما ناراضی باشند و برای این اتفاق باید آنها را با خوشبینی مورد ارزیابی قرار دهیم و نقاط سیاه آنها را فراموش کنیم؛ اگرچه حتی این رفتار مبتنی بر آنچه در ابتدای متن ذکر شد براساس منطق یک کشور توسعه یافته نیز پذیرفته نشده باشد. براساس منطق سیاست برون‌زا، باید در روابط بین‌الملل طوری رفتار کنیم که هیچ‌وقت قدرت برتر از ما ناراضی نباشد و دچار اصطکاک نشویم، ولو استقلال و عزت ما مخدوش و زایل شود. این اتفاقات می‌افتد اگرچه متاسفانه با عنوان «عقلانیت» و «واقع‌گرایی» به جامعه معرفی شود. حال باید دید مبتنی بر این واقع‌گرایی و عقلانیت؛ علاوه بر اینکه باید فراموش کنیم روزی فابیوس خون‌های آلوده را به ما فروخته است و ایدز را میان مردم ما شیوع داده، باید چه اتفاقات تاریخی دیگری را نیز به فراموشخانه ذهنمان بسپاریم. شاید اگر قرار باشد تعاملات ما با کشورهای پیشرفته برقرار باشد، باید فراموش کنیم که در قراردادهای تاریخی بسیاری حقوق ملت ایران زیر پای غربی‌ها له شد. باید فراموش کنیم که آمریکایی‌ها چطور اولین دموکراسی مردمی ما را در 28 مرداد 32 نابود کردند، باید فراموش کنیم کشتار مردم ما در جریان انقلاب را، باید فراموش کنیم 17 هزار شهید ترور را، باید فراموش کنیم کشته‌های هواپیمای مسافری ایرباس را و فراموش کنیم تحریم‌های ظالمانه را؛ راستی! به واقع برای رسیدن تعامل با کشورهای غربی چه چیز‌های دیگری را باید فراموش کنیم؟


Page Generated in 0/0059 sec