درک چولت: دولت «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا درحالی به تلاش برای جلب حمایت کنگره از توافقنامه هستهای ایران ادامه میدهد که اعضای کنگره از اینکه اوباما این توافقنامه را پیش از تصویب در کنگره برای تصویب به شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرد، عصبانی هستند. رهبران کنگره معتقدند این اقدام در خوشایندترین حالت، بیاعتنایی به روح «قانون بررسی توافقنامه هستهای ایران» است و در بدترین حالت حمله مستقیم به اختیاراتی است که کنگره به موجب قانون اساسی از آن برخوردار است. «باب کورکر» سناتور ایالت تنسی و رئیس کمیته روابط خارجی سنا با عصبانیت تاکید کرد اقدام دولت در ارائه توافقنامه هستهای ایران به سازمان ملل پیش از کنگره، به منزله در حاشیه قرار دادن کنگره بود. روزنامه وال استریت ژورنال نیز در صفحه نخست خود با انتقاد شدید از اوباما نوشت: «اوباما این اختیار را ندارد که اجازه دهد سازمان ملل عقاید خود را به نمایندگان منتخب آمریکا دیکته کند». به طور قطع، «جان کری»
وزیر خارجه آمریکا شکایات بیشتری از این دست خواهد شنید.
آیا واقعاً این اقدام نامناسب بود؟
صرفنظر از اینکه اقدامات سازمان ملل هیچ یک از اختیارات کنگره را از آن سلب نمیکند- تحریمهای بینالمللی تا زمانی که کنگره توافقنامه هستهای ایران را بررسی نکند، لغو نخواهد شد و سازمان ملل نمیتواند آمریکا را وادار به لغو تحریمهایی که این کشور علیه ایران اعمال کرده است کند، یا از تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران جلوگیری کند- منتقدان این موضوع را نادیده میگیرند که این اقدام (ارجاع یک توافقنامه به سازمان ملل پیش از بررسی در کنگره) در تاریخ بیسابقه نیست. در واقع، در دوره فعالیت «جورج اچدبلیوبوش» [بوش پدر] و «جیمز بیکر» 2 دولتمرد جمهوریخواه نیز چنین اتفاقی رخ داده است.
25 سال پیش که بوش و بیکر برای جلب حمایت از توسل به زور علیه عراق - برای بیرون راندن نظامیان عراقی از کویت- تلاش میکردند، همین روند دومرحلهای را در پیش گرفتند. شاید افراد کمی به خاطر بیاورند اما بحث در سال 1990 بر سر اینکه آیا آمریکا باید با عراق وارد جنگ شود یا خیر، بسیار داغ بود و بیشتر دموکراتهای برجسته خواستار منتظر ماندن برای تأثیرگذاری نتیجه تحریمها بودند. درحالی که بیش از 400 هزار نظامی آمریکایی در خلیجفارس مستقر شده بودند، دیدگاههای بسیاری از مخالفان توسل به زور در این شعار معترضان خلاصه شده بود: «به خاطر نفت خونریزی نکنید» .
بوش و بیکر با راهاندازی این نزاع سیاسی بر سر رویارویی با صدام، دیکتاتور سابق عراق رویکردی صریح در پیش گرفتند و تلاش کردند با استفاده از اجماع بینالمللی و صدور قطعنامه علیه عراق در سازمان ملل، کنگره را تحت فشار قرار دهند تا با توسل به زور، علیه عراق موافقت کند. بیکر در کتاب خاطرات خود با عنوان «سیاست دیپلماسی» که سال 1995 منتشر شد، نوشته است: «تلاش دیپلماتیک ما در سازمان ملل، یکی از عوامل اصلی پیروزی ما در جلب موافقت کنگره بود». تلاش بیکر برای جلب حمایت شورای امنیت سازمان ملل از توسل به زور علیه عراق، خستگیناپذیر بود، چرا که وی میدانست موافقت سازمان ملل با توسل به زور علیه عراق «عاملی متقاعدکننده» برای کنگره خواهد بود. بیکر در کتاب خاطرات خود نوشت: «کنگره با رأی دادن علیه طرح رئیسجمهور، در واقع نه تنها به تعهدات دیرینه آمریکا به حمایت از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل که به آن رأی داده بود، پشت میکرد، بلکه بر خلاف میل جامعه بینالمللی هم عمل میکرد». آمریکا اواخر نوامبر سال 1990 توانست از سازمان ملل مجوز استفاده از «هر نوع ابزار لازم» برای بیرون راندن صدام از کویت را دریافت کند. بیکر که از موافقت شورای امنیت سازمان ملل با حمله به عراق برخوردار بود، این مجوز را «رکن اساسی راهبرد داخلی دولت» میدانست که موجب شده بود دولت نسبت به کنگره دست بالا را داشته باشد. بیکر در کتاب خاطرات خود نوشته است:
«پس از رای شورای امنیت سازمان ملل، ما نه تنها اختیارات دیپلماتیک برای راهاندازی جنگ داشتیم، بلکه عملاً اهرم سیاسی برای وادار کردن کنگره به تصمیمگیری درست را نیز در اختیار داشتیم». «برنت اسکوکرافت» مشاور امنیت ملی بوش نیز درباره آن سالها گفته است: «دموکراتها - که مخالف توسل به زور علیه عراق بودند- پس از رای سازمان ملل در تنگنا قرار گرفتند. آنها با خود فکر میکردند چطور میتوانند با رئیسجمهوری مخالفت کنند که تحت حمایت یک ائتلاف قدرتمند بینالمللی است؟» در نهایت، فشار شدید ناشی از حمایت سازمان ملل از طرح رئیسجمهور - تا حدی- مؤثر واقع شد. کنگره ژانویه 1991 با توسل به زور علیه عراق موافقت کرد؛ با وجود این، تنها 10 سناتور دموکرات به این قطعنامه رأی دادند. هنوز هم سازماندهی و راهاندازی جنگ نخست خلیجفارس به منزله یکی از مظاهر سیاستمداری آمریکا محسوب میشود؛ زمانی که بوش و بیکر از همه مهارتهای سیاسی و دیپلماتیک خود برای ایجاد یک ائتلاف بینالمللی، جلب حمایت داخلی و اجرای یک عملیات نظامی موفقیتآمیز استفاده کردند. بسیاری از دموکراتهایی که مخالف رئیسجمهور وقت بودند (از جمله جو بایدن، سناتور وقت) معتقد بودند این عملیات نظامی یک اشتباه بود. آیا بین تلاشهای بوش پدر در 25 سال گذشته و اوباما در حال حاضر تفاوتی وجود دارد؟ برخی منتقدان مدعی هستند قطعنامه سال 1990 سازمان ملل صرفاً مجوز اقدام علیه عراق را صادر کرد. در حالی که قطعنامه امروز سازمان ملل آمریکا را وادار به مشارکت در لغو تحریمها میکند. با این همه، در آن زمان هم اعضای کنگره به آسانی درباره آن قطعنامه تصمیمگیری نکردند. «تام فولی» رئیس وقت مجلس نمایندگان آمریکا موافقت با قطعنامه را به منزله اعلان جنگ دانست و با رئیسجمهور مخالفت کرد. بنابراین در واقع بزرگترین تفاوت بین آنچه کنگره هماکنون با آن روبهرو است و آنچه در آن زمان پیش رو داشت، برخلاف چیزی است که منتقدان میگویند. برخلاف گفته منتقدان، سرنوشت صدها هزار نظامی آمریکایی با توجه به رای موافق سازمان ملل به توسل آمریکا به زور علیه عراق در آن زمان هم به اندازه پیامدهای توافق هستهای ایران مهم بود. کنگره باید در همه مسائل، چه مربوط به جنگ و چه صلح، نقش کلیدی ایفا کند. به همین دلیل است که امید آن میرود بررسی کنگره درباره توافقنامه هستهای ایران به همان اندازه که مهم است، کامل و دقیق باشد. اما کنگره به پیشینه تاریخی توجه نمیکند و ادعا میکند اوباما با جلب حمایت بینالمللی از توافق هستهای و تاکید بر پیامدهای منفی مخالفت کنگره با این توافق و تاثیر آن در تضعیف جایگاه بینالمللی آمریکا، بر خلاف سنت - یا بدتر از آن، بر خلاف قانون اساسی- عمل کرده است. همانطور که گفته شد، راهبرد جلب حمایت بینالمللی برای وادار کردن جلب حمایت داخلی در آمریکا سنتی دیرینه است که هر 2 حزب از آن استفاده کردهاند.
پایگاه اینترنتی فارین پالیسی