printlogo


کد خبر: 143139تاریخ: 1394/5/14 00:00
مگر قطعنامه کاغذپاره است؟
نسبت حقوقی برجام و قطعنامه

حمید رحیمی‌نژاد: «این مفاد قطعنامه است نه توافق. اگر نقض شود، نقض قطعنامه است نه توافق»، «در قطعنامه درباره تسلیحات موشکی مسائل مختلفی آمده که ما هم گوش نمی‌دهیم، قبول هم نداریم»؛ این روزها اظهارنظر‌هایی از این سنخ در فضای سیاسی کشور زیاد شنیده می‌شود، اظهارنظر‌هایی که ریشه در ابهام نوع رابطه حقوقی توافق هسته‌ای (برجام) و قطعنامه شورای امنیت و مسائل حقوقی ناشی از آنها دارد.
یکی از مسائل اصلی که زمینه این ابهامات را فراهم آورده این بحث است که نسبت حقوقی قطعنامه و برجام چگونه است؟ در واقع همان‌طور که در توضیح بند 18 برجام تاکید شده است «مفاد این قطعنامه [شورای امنیت] به منزله مفاد برجام نیست.» این جمله به این معناست که از نظر حقوقی برجام و قطعنامه 2 سند حقوقی مجزا از یکدیگرند ولی این امر به این معنا نیست که این دو سند روی یکدیگر تاثیرگذار نباشند حال باید دید آثار حقوقی این جدایی و همچنین ارتباط این دو سند با هم چگونه است.
یکی از نتایج حقوقی جدایی قطعنامه از برجام این امر است که نقض قطعنامه نقض برجام به حساب نمی‌آید و بر این اساس در این صورت برجام نقض نشده است اما نقض قطعنامه به تنهایی نیز دارای آثار حقوقی است. از آنجا که قطعنامه شورای امنیت طبق ماده 25 منشور ملل متحد برای تمام کشور‌های عضو الزامی است، کشور‌هایی که قطعنامه‌های سازمان ملل احکامی را بر آنها اعمال می‌کند موظف به رعایت آن هستند و نقض قطعنامه برای آنها مسؤولیت بین‌المللی به همراه دارد.
 شاید اینچنین گفته شود که در طول پرونده هسته‌ای قطعنامه‌های دیگری نیز توسط شورای امنیت درباره ایران صادر شده بود که جمهوری اسلامی ایران به خاطر تغایر با امنیت و مصلحت کشور آنها را اجرا نکرد و در این مورد نیز جمهوری اسلامی ایران می‌تواند قطعنامه را اجرا نکند. این امر صحیح است و اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت علی‌الاصول برعهده خود کشورهاست اما باید در نظر داشت درباره قطعنامه‌‌های گذشته جمهوری اسلامی ایران به دلیل ناعادلانه دانستن احکام صادره از اجرای آن صرف‌نظر کرد و این عدم اجرا خود باعث اعمال تحریم‌های بیشتری علیه جمهوری اسلامی ایران شد در صورتی که قطعنامه حال حاضر از نتایج توافق صورت گرفته بین جمهوری اسلامی ایران و 1+5 است و ایران علی‌الاصول نمی‌تواند به این قطعنامه اعتراضی داشته باشد.
جدا از این مسائل براساس مواد 41 و 42 منشور ملل متحد، شورای امنیت می‌تواند کشوری را که از اجرای قطعنامه سر باز زند و آن را نقض کند با ابزار‌هایی مانند تحریم‌های اقتصادی و عملیات نظامی به اجرای قطعنامه مجبور کند. در این باره نیز نقض قطعنامه این امکان را به شورای امنیت می‌دهد که علیه ایران به عنوان نقض‌کننده قطعنامه دست به اقدام بزند و تحریم‌های لغو‌شده را مجددا علیه ایران اعمال کند و به این صورت یکی از مهم‌ترین نتایج [احتمالی] مذاکرات برای ایران از بین برود.
یکی دیگر از نتایج جدایی برجام و توافق این است که در صورت نقض قطعنامه توسط جمهوری اسلامی ایران ساختار رفع اختلافات برجام اجرایی نیست به این صورت که موضوع برای حل اختلاف به کمیسیون مشترک موضوع بند 36 برجام ارجاع نمی‌شود و تصمیم‌گیری در این باره طبق منشور ملل متحد برعهده شورای امنیت است. همچنین در این صورت به‌رغم اینکه قطعنامه از بین رفته و تحریم‌های ایران بازگشته است ولی توافق برجام هنوز از نظر حقوقی برای ایران الزام‌آور است و ایران نمی‌تواند از زیر بار تعهداتش در برجام شانه خالی کند. به عبارت دیگر یعنی تعهدات ایران تماما پابرجاست ولی تعهد 1+5 در قبال تحریم‌های شورای امنیت قابلیت اجرایی خود را از دست می‌دهد چون صرفا تعهد 1+5 در متن درباره تحریم‌های شورای امنیت تعهد به فعل است و در صورت بازگشت تحریم‌ها به تصمیم شورای امنیت، 1+5 تعهدی برای لغو این تحریم‌ها ندارد.
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت اظهاراتی که درباره عدم عمل به قطعنامه از سوی برخی مسؤولان داخلی مطرح می‌شود، فاقد مبنای منطقی، قانونی و حقوقی است و گویا به صرف پاسخ‌های مقطعی به مطالباتی است که دلسوزان منافع ملی درباره محتوای قطعنامه و توافق برجام مطرح می‌کنند، چرا که امکان عمل نکردن به قطعنامه‌ای که ایران خود در موافقت با آن در شورای امنیت نطق کرده و آن را پذیرفته است به لحاظ قانونی وجود ندارد.
قابل تامل‌تر آنکه کسانی این روزها به راحتی درباره «عمل نکردن به برخی مفاد قطعنامه» صحبت می‌کنند که چندی پیش «کاغذپاره خواندن» قطعنامه را به سخره می‌گرفتند و به گویندگان آن لقب «پشت کوهی» می‌دادند، حال آنکه ایران در عدم تعهد به قطعنامه‌های قبلی مختار بود اما قطعنامه 2231 از پیش توسط خود ایران پذیرفته شده است!


Page Generated in 0/0080 sec