سیدمهدی موسوی: شاید برای همه ما پیش آمده باشد که وقتی توانایی انجام کاری را نداریم یا وقتی در مقابل سوالات سرسخت دیگران قرار میگیریم، به دنبال فرد یا چیزی باشیم که بتوانیم مشکلات را به گردنش بیندازیم و خودمان را پشت آن مخفی کنیم. طبیعی است هر چقدر آن سنگر مستحکمتر باشد ما بیشتر در امان خواهیم بود. در 2 سال اخیر «غول تحریمها»! بزرگترین سنگر برای حفظ جایگاه و منزلت برخی از مدیران بوده است. ما در اینجا کاری به کلیت هیات دولت نداریم و منحصراً میخواهیم درباره سینما صحبت کنیم. کلیت سینمای ایران به دلیل آنکه جریان مسلط و با نفوذ موجود، جریانی است که از قبل از انقلاب باقی مانده، در همه دولتها تقریباً یک رویکرد ثابت، واحد و عموماً متناقض با اهداف انقلاب اسلامی ایران داشته است؛ اما چگونه؟ در این یادداشت کوتاه قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم. در هنر به دلیل وجود ترازوی مهمی چون سلیقه و سپس تفسیرهای فرامتنی براساس آن، همیشه اختلاف نظرهای بسیاری بر سر آثار هنری وجود داشته است و گاه مشخصاً درباره یک فیلم یا یک داستان یا شعر نمیتوان به یک جمعبندی واحد رسید و جواب قانعکنندهای به اختلاف نظرها داد. در حوزه سینما بارها براساس اصول نشانهشناسی، دیالوگها، تصویربرداری و... یک فیلم را مخالف نظام تفسیر میکنند اما عدهای در مقابل با دلایل متعدد این برداشتها را نادرست معرفی میکنند. ذکر این نکته به این دلیل است که ما در اینجا کاری به این اختلاف نظرها و حرکت بر روی نقاط ابهام و تفسیرهای فرامتنی اثر نداریم. ما منحصراً میخواهیم درباره واقعیات و بدیهیات صحبت کنیم.
کسانی که فیلم «یک خانواده محترم» را دیدهاند، اتفاق نظر دارند این فیلم صددرصد مخالف آرمانهای جمهوری اسلامی ایران است. این اتفاق نظر جایی برای اعتراض و توجیه صحنههای بشدت تخریبکننده دینی و انقلابی باقی نمیگذارد. سوال این است که خروجی پروژه مشترک این فیلم با کشور فرانسه چرا اینگونه شد؟ حجتالاسلام رحیمزاده، مدیر گروه وقت دفاعمقدس و انقلاب اسلامی سیما پس از جنجال بر سر این فیلم گفت: «ما از او [تهیهکننده] خواستیم تا فیلم را از جشنواره [کن] خارج کند اما به دلیل مشارکت شرکت خارجی این اتفاق صورت نگرفت». (خبرگزاری فارس، 7/8/91، شماره خبر 13910807001199) مثال بالا تنها یکی از پروژههای مشترک خارجی است که اتفاقاً مرکز سیمافیلم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران ناظر و مشارکتکننده در آن بوده است! قصد آن را ندارم که بگویم هر مشارکت خارجی یک خروجی ضد انقلاب خواهد داشت بلکه سوال این است که فیلم بیکیفیت و ضعیفی چون «یک خانواده محترم» که از هرگونه تکنیک و ابزار مدرن به دور و چیزی شبیه قرائت لکنتدار یک بیانیه سیاسی است، چرا باید با مشارکت یک کشور خارجی ساخته شود؟
مقدمه بالا پاسخی مختصر به جوزدگیهای بیش از حد مدیران سینمایی وزارت ارشاد است؛ آنجا که ذوقزده از شرایط پس از تحریمها میگویند: «توافق هستهای، فرصت بینظیری در مقابل فرهنگ و هنر ما و بهطور اخص «سینمای ایران» گشوده است که با هوشمندی باید از آن بهره برد. در این برهه و در بعد بینالملل باید جهتگیری سینما به سمت پروژههای چند ملیتی و تولید مشترک باشد و با حمایتهای هوشمندانه از فعالان خلاق و باانگیزه در بخش خصوصی، بر تولید مشترک سینمایی تأکید ویژه کرد و محصول این سینمای نجیب را در بستر پیام و تصویر واقعی ایران به جهانیان نشان داد». (یادداشت علیرضا تابش رئیس بنیاد سینمایی فارابی) یک سوال ساده از وضعیت اکران بینالمللی سینمای ایران این است که «آیا در سالهای اخیر بهواسطه شرایط تحریم ما از اکران فیلمهای خود در خارج از ایران محروم بودهایم؟» جواب بدیهی به این سوال «خیر» است که با بررسی عناوین اکران شده در کشورهای مختلف مشخص میشود شرکتهای بینالمللی پخش فیلم دقیقاً به دنبال نمایش چه تصویری از ایران هستند. به نظر شما کارگردان یک فیلم سعی نمیکند نظر مساعد سرمایهگذاران فیلم را تأمین کند؟
نگارنده میخواهد نگاهی مثبت و خوشبینانه به این ماجرا داشته باشد. واقعیت این است که ما ضعفهای بسیاری در انتقال پیام خود توسط هنر به خارج از مرزهای ایران داریم اما همه ماجرا نداشتن ارتباط با پخشکنندههای جهانی یا تحریمهای ظالمانه نیست، بزرگترین ضعف ما در خود اثر نهفته است. همه ما این جمله تکراری را بارها شنیدهایم که مشکل سینمای ما نداشتن فیلمنامه در مرحله اول و سپس کارگردانی ضعیف و غیرحرفهای است. حال شرایط پس از رفع تحریمها قرار است فیلمنامهنویسان ما را آموزش دهد؟ یا قرار است تکنولوژی و جلوههای ویژه به فیلمهای ما تزریق کند؟ اجازه دهید دیگر وارد بحثهای فنی سینما و اینکه بسیاری از فیلمهای ماندگار، خالی از تکنیکهای پیچیده تصویربرداری و افکتهای سینمایی است، نشویم. از بحثهای تولید فیلم که خارج شویم به یک مقوله دیگر در خود سینماگران میرسیم. گفتیم جریان سینمایی کشور با تغییر دولتها تغییر چندانی نمیکند. به سالهای دهه 60 و 70 بازنمیگردیم. در همین دولت نهم و دهم چه تعداد فیلم با حمایتهای دولتی ساخته شدند که مجوز اکران دریافت نکردند؟ آیا ندیدید در همین جشنواره فیلم فجر چطور مسؤولان سینمایی و داوران گوش به فرمان آنها جایزههای سینمایی را بین شرکتکنندگان تقسیم کردند و وقتی نتوانستند به کارگردانی در بخش اصلی جایزه بدهند، فیلم او را در بخش بینالملل برگزیدند؟ مشکل مسؤولان سینمایی ما نداشتن نقشه راه، عدم توانایی ایستادگی بر سر اصول و باورها ـ حتی شخصی ـ تساهل و تسامح، برداشت نادرست از عنوان «جذب حداکثری» و... است. حتی در همین دولت نیز یک بار مسؤولان بر سر اکران فیلمی چون «قصهها» متفقالقول میایستند تا اکران شود و بار دیگر بر سر اکران «رستاخیز» جلوی تجمع عدهای کوتاه میآیند. چرا؟ آیا جز این است که هر کارگردانی که صدای (فریاد) بلندتری داشته باشد بیشتر مورد توجه مدیران قرار میگیرد؟ جز این است که مسؤولان از هر کارگردانی که مریدان بیشتری داشته باشد، بیشتر میترسند؟ اگر جناب درویش هم شروع به انتقاد از وضعیت اکران فیلمش میکرد و تصمیم را به عهده مسؤولان نمیگذاشت، «رستاخیز» هم از پرده پایین کشیده نمیشد.
نتیجه این استراتژی(!) مسؤولان سینمایی دعوت عمومی از ضدانقلاب برای بازگشت به ایران و ساخت فیلم است، یا دوستان تصور میکنند علت ضعف سینمای ایران مهاجرت نخبههای(!) سینمایی ما است یا آنکه به فکر جلب توجه قشر روشنفکرنمای داخلی هستند. احتمال سومی هم وجود دارد؛ همان مشکلی که در دولت قبل هم وجود داشت! رودربایستی و خجالت از ایستادگی بر سر ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع از مواضع اسلامی. چه این دفاع در زمان دولت قبل و در مقابل هجمه رسانههای داخلی باشد و چه مصاحبه حجتالله ایوبی با نشریه آمریکایی والاستریت ژورنال و اعلام آمادگی برای پذیرش امثال قبادی و پناهی. نگارنده احتمال چهارمی را هم تصور میکند که با اینکه در این زمان دور از انتظار نیست و مشابههایی دارد اما مضحک به نظر میرسد. تصور کنید مسؤولان بخواهند افرادی چون قبادی و پناهی و مخملباف فیلم انقلابی یا فیلمی در ترویج سبک زندگی اسلامی بسازند! آیا شایسته نیست مسؤولان سازمان سینمایی به جای حمایت از چند سینماگر فراری که علناً علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکنند (رجوع کنید به فیلم «فصل کرگدن» ساخته بهمن قبادی)، به فکر رفع مشکلات فعلی سینمای ایران اعم از مشکلات صنفی و حقوقی آنها باشند؟ آیا رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها بر حمایت از جوانان مومن و توانمند تأکید نکردهاند؟
«واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابى را همه بدانند، همه. این جوانان مؤمن و انقلابىاند که روز خطر سینه سپر میکنند، 8 سال جنگ تحمیلى میروند توى میدان؛ اینها هستند. افرادى که نسبت به این جوانها با چشم بدبینى نگاه میکنند یا مردم را بدبین میکنند، خدمت نمیکنند به کشور؛ به استقلال کشور، به پیشرفت کشور، به انقلاب اسلامى خدمت نمیکنند. این جوانها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانى کرد، امروز هم بحمدالله کم نیستند و زیادند. [نباید] با عناوین گوناگونى بخواهیم این جوانهاى مؤمن را طرد کنیم و منزوى کنیم؛ که البته منزوى هم نمیشوند؛ آن جوانهاى مؤمن پرانگیزه، با این حرفها منزوى نمیشوند اینها؛ لکن خب، ما باید قدر اینها را بدانیم». (بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 15/12/1392)