گریه امانم را بریده! قطرات اشک حتی مجال نمیدهد مانیتور را درست ببینم! باکی نیست! نوشتنهای اینچنینی را دوست میدارم! عادت دارم! سبک میکند آدمی را! سبکبار و سبکبال، خمینی بود که خرامید و رفت! شهدا بودند که خرامیدند و رفتند! بدا به حال من جنگندیده! جبههندیده! هیچ حالم خوش نیست لیکن عجیب حال خوشی دارم! مقصر این احوال دوگانه، کسی نیست جز حضرت روحالله! ولو در اوج ناراحتی، راحتم با خمینی! انقلاب این ابرمرد، دست از سرم برنمیدارد! بهتر! انقلاب خمینی نبود، بعضی از این عالیجنابان «اسلام قلابی» به خوردمان میدادند! «اسلام روحانینماهای متحجر»! «اسلام آمریکایی»! «اسلام مرفهان بیدرد»! «اسلام آخوندهای درباری»! «اسلام مرتجعین آلسعود»! این چند اسلام را علیحده داخل گیومه گذاشتم! آمدیم و دبیرخانه بعضی جاها، باز هم خواست دردسر برایم درست کند! از همین جا سلامی خدمت دوستان عرض میکنم با ذکر این مهم؛ «عبارات، نه از آن من، که عینا مال امام است!» گفتم که مقصر امام است! لیکن نه همه تقصیر! بگویم چه کار نکند خدا، این همکار وطنی را! ساعاتی پیش در دفتر روزنامه، فایل صوتی پیام قطعنامه را برایم بلوتوث کرد! همان خبر معروف ساعت ۱۴ اواخر تیر ۶۷ که خب! من بارها و بارها در «صحیفه نور» خوانده بودمش اما هرگز نشنیده بودم! جانباز ویلچرنشینی را میشناسم که میگفت یک روز تمام با این پیام گریه کرده! آنهم کجا؟ حسینیه حاج همت دوکوهه! محل قرار! بهترین جا برای اشک! بهترین مکان برای عاشقی! باری در شهر ساری، از پدر مداح شهید سیدمجتبی علمدار پرسیدم؛ «حال پسرت چگونه بود هنگام ۵۹۸»؟ با «اشک» جوابم را داد و نداد! با اشک، نوشتن میآید و نمیآید! اشک… راز خلقت چشم باید در همین دّر غلتان باشد! گمانم فرازهایی از پیام قطعنامه را حتی خمینی هم با دیده بارانی نوشت؛ «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى، رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى، آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مىکند. جنگ ما جنگ عقیده است، جغرافیا و مرز نمىشناسد». «آه از آن ساعتی که…» اسطورهای چون خمینی شاید با شانههای لرزان، هایهای اشکریزان بنویسد؛ «و اما درباره قبول قطعنامه که حقیقتا مساله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم، ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مىکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت کردم و در مقطع کنونى، آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم و خدا مىداند اگر نبود انگیزهاى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم و مسلم، ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهههاى آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوى در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش کردهاند، تشکر و قدردانى مىکنم و همه ملت ایران را به هوشیارى و صبر و مقاومت دعوت مىکنم. در آینده ممکن است افرادى آگاهانه یا از روى ناآگاهى در میان مردم این مساله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد؟ اینها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمىدانند کسى که فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است، حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جایگاه رفیع آن لطمهاى وارد نمىسازد و ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان، آن را جستوجو کنیم. مسلم، خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است و خدا مىداند که راه و رسم شهادت، کور شدنى نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند کرد و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان، باز و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت. تو خود این چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودان و خانوادههاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ، احساس شرمسارى مىکنم. و بدا به حال آنانى که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایى که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى، تا به حال ساکت و بىتفاوت یا انتقادکننده و پرخاشگر گذشتند! آرى! دیروز روز امتحان الهى بود که گذشت و فردا امتحان دیگرى است که پیش مىآید و همه ما نیز روز محاسبه بزرگترى را پیش رو داریم. آنهایى که در این چند سال مبارزه و جنگ به هر دلیلى از اداى این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند و خسارت و زیان و ضرر بزرگى کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید که من مجددا به همه مردم و مسؤولان عرض مىکنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان راه خدا جدا سازند و نگذارند این مدعیان بىهنر امروز و قاعدین کوتهنظر دیروز، به صحنهها برگردند. من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش مىکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند. اکیدا به ملت عزیز ایران سفارش مىکنم که هوشیار و مراقب باشید! قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ایران به معناى حل مساله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است ولى دورنماى حوادث را نمىتوان به طور قطع و جدى پیشبینى کرد و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است و چه بسا با بهانهجوییها به همان شیوههاى تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهیا باشیم و ملت ما هم نباید فعلا مساله را تمام شده بداند. البته ما رسما اعلام مىکنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانهها، حملات خود را دنبال کنند. نیروهاى نظامى ما هرگز نباید از کید و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر شرایطى باید بنیه دفاعى کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما که در طول سالهاى جنگ و مبارزه، ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کردهاند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوهها و شکلهاى مختلف را جدیدتر بدانند و فعلا چون گذشته، تمامى نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبههها براى دفاع در برابر شیطنت استکبار و عراق به ماموریتهاى خود ادامه دهند. در صورتى که این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم، براى بعد از آن و سازندگى کشور و سیاست کل نظام و انقلاب، تذکراتى دارم که در وقت مناسب خواهم گفت. ولى در مقطع کنونى به طور جد از همه گویندگان و دستاندرکاران و مسؤولان کشور و مدیران رسانهها و مطبوعات مىخواهم که خود را از معرکهها و معرکهآفرینیها دور کنند و مواظب باشند که ناخودآگاه، آلت دست افکار و اندیشههاى تند نگردند و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند. در این روزها ممکن است بسیارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود، صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مساله به خودى خود یک ارزش بسیار زیباست اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایى که تا دیروز در برابر این نظام، جبههگیرى کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهورى اسلامى ایران، از صلح و صلحطلبى به ظاهر دم مىزدند، امروز نیز با همان هدف، سخنان فریبنده دیگرى مطرح کنند و جیرهخواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند! و ملیگراهاى بىفرهنگ، براى از بین بردن خون شهداى عزیز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که انشاءالله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیارى، جواب همه فتنهها را خواهد داد. من باز مىگویم که قبول این مساله، براى من از زهر، کشندهتر است ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او، این جرعه را نوشیدم. و نکتهاى که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه، مسؤولان کشور ایران به اتکاى خود تصمیم گرفتهاند و کسى و کشورى در این امر، مداخله نداشته است. مردم عزیز و شریف ایران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش مىدانم و شما مىدانید که من به شما عشق مىورزم و شما را مىشناسم، شما هم مرا مىشناسید. در شرایط کنونى آنچه موجب امر شد، تکلیف الهىام بود. شما مىدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود. و تنها به امید رحمت و رضاى او، از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویى داشتهام با خدا معامله کردهام. عزیزانم! شما مىدانید تلاش کردهام که راحتى خود را بر رضایت حق و راحتى شما، مقدم ندارم. خداوندا! تو مىدانى که ما سر سازش با کفر را نداریم. خداوندا! تو مىدانى که استکبار و آمریکاى جهانخوار، گلهاى باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیهگاه ما تویى و ما تنهاى تنهاییم و غیر از تو کسى را نمىشناسیم و غیر از تو نخواستهایم کسى را بشناسیم. ما را یارى کن که تو بهترین یارىکنندگانى. خداوندا! تلخى این روزها را به شیرینى فرج حضرت بقیه..الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و رسیدن به خودت جبران فرما. فرزندان انقلابىام! اى کسانى که لحظهاى حاضر نیستید از غرور مقدستان دست بردارید! شما بدانید که لحظهلحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مىگذرد. مىدانم که به شما سخت مىگذرد، ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمىگذرد؟ مىدانم که شهادت، شیرینتر از عسل در پیش شماست، مگر براى این خادمتان اینگونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابىتان را در سینهها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزى از آن شماست». بچههای وطن شاهدند! ۲ بار در دفتر روزنامه، این پیام را گوش دادم! و چند بار هم همین امشب در خانه! اینک، کار از گریه گذشته است! خون باید گریست به حال امام، اگر که بنویسد؛ «بدا به حال من…»! انشاءالله گریه مجال دهد حرفم را بزنم! هر چند واقعا سخت است تجمیع عشق و عقل! به شهادت همین پیام دور و دراز و پر رمز و راز، هرگز وضع کنونی کشور قابل قیاس با مقطع پایان جنگ نبوده و نیست، الا آنکه دوباره قلم را با همان دستفرمان مندرجات قبلی برانم، مکررا و موکدا بنویسم؛ «اگر دیروز اقتضای مصلحت، به جنگ ۸ ساله پایان داد، امروز همان مصلحت ایجاب میکند زیر بار توافق زمینهساز جنگ نرویم»! این متن «انقلابیترین خمینی» هم ریشه در سالگرد پذیرش قطعنامه دارد، نه چیز دیگری! روزگار، گاه هست که حتی با آموزگار کبیری چون خمینی بتشکن، سر به ناسازگاری میگذارد! لطفا این آزگاری را پای قصور هیچکس و ناکسی ننویسید! خمینی، نه آن مرد بود که احدی جرأت کند جام زهر دستش دهد! الان هم همینگونه است! هر که در سر، سودای جام زهر بپروراند، با سیلی یومالله ۹ دی طرف است! آن چهارشنبه خدایی، یعنی روزگار، روزگار پایان جنگ تحمیلی نیست! «برجام» با همه محاسن و معایب عدیدهاش، فقط یک پیام چند خطی از ولی فقیه گرفت، بلکه از «طرق قانونی» بررسی شود! پیام کوتاه برآمده از برجام کجا و پیام پر آه منبعث از جام زهر کجا؟ زیبا گفت استاد رحیمپورازغدی! بیسواد است هر که برجام را بر همان سیاق جام زهر بداند! جنگ با لعین داعشی، آن هم بیجلیقه ضدگلوله، آن هم بیحضور ژنرال پترائوس، آن هم در خاک عراق، آن هم بینیاز به کمک یانکیها، آن هم توسط شهید زنده حاج قاسم سلیمانی، یعنی نوش جان کردن جام زهر توسط شیطان بزرگ! یعنی اوج اقتدار حضرت سیدعلی! خامنهای کوتاه بیا بود، همان سال ۸۸ از رای ۴۰ میلیونی ملت کوتاه میآمد! خامنهای تصمیم با تدبیر حکیمانه خود میگیرد، نه با فشار دشمن یا دشمنپرست! من این را از درایت، سیاست و کیاست بلندبالای جمهوری اسلامی میدانم که حتی از نوچههای فتنه ۸۸ هم، عملههای بیمزد و منت برای فلان تصمیم بهمان بخش نظام دست و پا کرده! هر آنکه با برجام موافق است، فی حد ذاته موافق توافق مردمانی است «متدین، امین، شجاع و غیور» از منظر خوبان! هر آنکه هم نقد کارشناسانه به توافق دارد، فی حد ذاته متوقع توافق مدبرانهتری از همین مردمان است، همین مردمان که بزرگان در کنار تشکر، متذکرشان نیز بودهاند! این وسط، جایگاه جام زهر کجاست؟! حرف را نه شلوغ باید زد، نه دروغ، بلکه صریح باید زد و صحیح! چیست حرف حساب من در این متن بارانی؟ یک کلام! خمینی، هیچ کجا انقلابیتر از پیام قطعنامه نبود، هیچ کجا حتی بهمن ۵۷! «خودتان و کشور و مردم اسلامى را در برابر آمریکا اینقدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. بحمدالله از برکت انقلاب اسلامى ایران، دریچههاى نور و امید به روى همه مسلمانان جهان باز شده است و مىرود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودى را بر سر همه مستکبران فرو ریزد. نکته مهمى که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کى و تا کجا ما را تحمل مىکنند و تا چه مرزى، استقلال و آزادى ما را قبول دارند؟! به یقین آنان مرزى جز عدول از همه هویتها و ارزشهاى معنوى و الهىمان نمىشناسند. به گفته قرآن کریم؛ «هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمىدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند». ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، صهیونیستها و آمریکا و شوروى در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینى و شرافت مکتبىمان را لکهدار کنند. بعضى مغرضان، ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزى در مجامع جهانى توصیف و مورد شماتت قرار مىدهند و با دلسوزیهاى بیمورد و اعتراضهاى کودکانه مىگویند؛ «جمهورى اسلامى سبب دشمنیها شده و از چشم غرب و شرق و ایادىشان افتاده است!» که چه خوب است به این سوال پاسخ داده شود؛ «ملتهاى جهان سوم، مسلمانان و خصوصا ملت ایران، چه زمانى نزد استکبار احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بىاعتبار شدهاند!» آرى، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامى و انقلابى خود عدول و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین علیهمالسلام را با دست خود ویران کند، آن وقت ممکن است جهانخواران، او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بىفرهنگ به رسمیت بشناسند ولى در همان حدى که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولى و قیم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانى - اسلامى، بلکه ایرانى که شناسنامهاش را آمریکا و شوروى صادر کند، ایرانى که ارابه سیاست آمریکا یا شوروى را بکشد. و امروز همه مصیبت و عزاى شرق و غرب این است؛ نه تنها ملت ایران از تحتالحمایگى آنان خارج شده که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت مىکند. کنترل و حذف سلاحهاى مخرب از جهان، اگر با حقیقت و صداقت همراه بود، خواسته همه ملتهاست ولى این نیز یک فریب قدیمى است و این همان چیزى است که اخیرا از گفتههاى سران آمریکا و شوروى و نوشتههاى سیاسیون آنها آشکار شده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیرى از نفوذ پابرهنهها و محرومان در جهان مالکیتهاى بیحد و مرز سرمایهداران است. ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، «جبهه قدرتمند اسلامى – انسانى» با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود و آقایى و سرورى محرومان و پابرهنگان جهان، جشن گرفته شود. مطمئن باشید قدرتهاى شرق و غرب، همان مظاهر بىمحتواى دنیاى مادىاند که در برابر خلود و جاودانگى دنیاى ارزشهاى معنوى، قابل ذکر نیستند. من به صراحت اعلام مىکنم که جمهورى اسلامى ایران با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذارى مىکند. و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروى از «اصول تصاحب قدرت در جهان» دعوت نکند و جلوى جاهطلبى و فزونطلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامهریزى کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان، با تمام وجود تلاش کنیم و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم. ما اعلام میکنیم که جمهورى اسلامى ایران براى همیشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامى و آسیبناپذیر، نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانى عقیدتى و تربیتى اسلام و همچنین به اصول و روشهاى مبارزه علیه نظامهاى کفر و شرک آشنا میکند».
بابت تیتر «انقلابیترین خمینی» باورم هست حق مشدد دارم! خمینی ۵۹۸ حتی از خمینی سوم خرداد هم انقلابیتر است، جنگیتر، جبههایتر! از نظر امام، پذیرش قطعنامه، اولا به معنای حل مساله جنگ نبود، ثانیا به معنای صلح ما با جهانخواران نبود. از قضا پرچم خمینی در این پیام از همیشه بالاتر است! فلذا به همان دلیل که شرایط کنونی کشور یکسان با تیرماه ۶۷ نیست، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به طریق اولی همسان با صلح امامحسنمجتبی علیهالسلام نیست. معالاسف روزگار «حسنبنعلی» خواص بیبصیرت و آلوده به چرب و شیرین دنیا، دست «کریم اهل بیت» جام زهر دادند. واقعیت دردآوری است لیکن «غریب مدینه» بسی غریبتر از این حرفها بود! صدالبته به گواهی این همه اشک، بنا ندارم منکر غم جانکاه نهفته در پیام قطعنامه شوم اما این هم هست که خمینی، هیچ کجا انقلابیتر از این پیام نبود! به زعم نگارنده، پذیرش ۵۹۸ پاس به عقبی بود برای طراحی ضدحملات بعدی. انقلاب اسلامی «مصلحت» خود را نه در نقطه مقابل «ایدئولوژی» بلکه ذیل «حقیقت» تشخیص میدهد. این «واقعیت» را همه باید متوجه باشند! در میدان فوتبال، ایضا عرصه سیاست، ای بسا «پاس به عقب عاقلانه» از صد حمله بیبرنامه، مثمرثمرتر واقع شود. همین هم شد! کجا؟ چند روز بعد در مرصاد! آن هم با صیاد! کجا؟ چند سال بعد در موصل! آن هم با حاج قاسم! کجا؟ چند سال بعد در لبنان، سوریه، غزه و رامالله! آن هم با سیدحسن نصرالله! درست از همین زاویه، نیز از زاویه صداقت، شجاعت و خلوص، حضرت روحالله خودشان مسؤولیت پذیرش قطعنامه را برعهده گرفتند و هرگز به «عالیجناب» اجازه ندادند در امور غیر مرتبط، دخالت توام با منت کند! ولی فقیه، خواه خمینی باشد، خواه خامنهای، از هر سیاستمداری، سیاستمدارتر است! منتهای مراتب، نزد ولیفقیه، صداقت، سیادت اساسی دارد بر سیاست! خدمت هم تفاوت اصولی دارد با خیانت! امروز هم حضرت سیدعلی، خودشان اذن مذاکرات را به این مردمان دادند! بنابراین راقم نامه سرگشاده علیه جمهور، اصلا کجای کار هست که حالا بخواهد توافق هستهای را مافوق فتح خرمشهر بداند یا نداند؟ شگفتا! اگر توافق هستهای را برتر از حماسه سوم خرداد هم تحلیل کنیم، باز دست بوسیدنی، دست کفالعباسی رهبر ماست، اما نه! توافق هستهای به گرد پای فتحالفتوح جبهه هم نمیرسد، چرا که صرف نظر از پارهای بندهای مثبت، برخی خطوط را نتوانسته رعایت کند! انشاءالله خواسته لیکن نتوانسته! چرا؟ چون معتقد بود؛ «هر توافقی از عدم توافق بهتر است»! جمله قصار دیگری هم هست؛ «با پایان دیپلماسی، جنگ آغاز میشود!» جمله اول را کلا بیخیال، اما جمله دوم، تنها به یک عبارت میتواند درست باشد! دیپلماسی اگر ختم به توافقی شود که در شماری از بندها، بدیهیترین ملاحظات امنیتی را رعایت نکرده باشد، حتما و قطعا مستعد آغاز جنگ خواهد بود! جز این معنی، جمله دوم هم بیربط است! جمله باید دقیق باشد و عمیق! منجمله؛ «بعضیها اگر معتقدند ما در بازی توافق، حریف را ۳ بر ۲ شکست دادهایم، آیا زیبندهتر نیست به جای برخورد گازانبری با منتقد، صحنه آهسته این گلها را نشان ملت بدهند؟!» باز هم منجمله؛ «پیام ۵۹۸ نه موضع دست برداشتن از شعار دشمنشکن «مرگ بر آمریکا» که اتفاقا اصلیترین، رسمیترین و قانونیترین مقوم این فریضه است!» من فقط همین امروز و امشب، حدود ۶ بار از صدر تا ذیل پیام امام را گوش دادهام! این زمزمه جانسوز را در ۳ کلمه مختصر کنم، میشود همین «مرگ بر آمریکا». اخیرا در روزنامهها خواندم «مرگ بر آمریکا»، هم صدای دشمن خارجی را درآورده، هم صدای دشمنپرست داخلی را! بیچارهها توهم زده بودند با یک توافق خسته، ملت ما دست از امالشعائر خود برمیدارد! در «جنگ نرم» خوب میدانم عصبانی کردن دشمن «مزه مضاعف» دارد! این را نیز خوب میدانم که هیچ شعاری اندازه «مرگ بر آمریکا» سران روسیاه و بدعهد کاخ سفید را عصبانی نمیکند! «مرگ بر آمریکا» ریشه در آیات قرآن دارد، ریشه در خون شهیدان دارد، ریشه در پیام امام شهیدان دارد، ریشه در کلام «حضرت آقا» دارد؛ مگر ملت ما با فلان توافق به صرافت «مرگ بر آمریکا» افتاده که حالا بخواهد با بهمان توافق از سر دادن «مرگ بر آمریکا» امتناع کند؟! این همه را، اغلب هم با دیدهتر نوشتم بلکه برسم به این چند سطر آخر! غریبانهترین، مظلومانهترین، تنهاترین، تلخترین و سختترین صلحی که میشد جماعتی از دوست و دشمن به یک فرد تحمیل کنند، همان صلح بود که به امام دوم ما تحمیل شد و البته نشد! در عالم نظر، و متاثر از غروری مقدس، هیچ چیز بدتر و ناجورتر از ذات صلح میان «حسنبنعلی» و «م ع ا و ی ه ب ن ا ب ی س ف ی ا ن» نیست لیکن سردار جنگ جمل با درایت بیمانند خود نشان داد حتی در نهایت غربت و بیکسی هم میتوان از دشمن، امتیاز نقد گرفت، حتیالمقدور وعده را کمتر داد! در قیاس با مقطع قطعنامه، اگر نقد ما به توافق اخیر، فقط پررنگ میشود، لاجرم این حق برای ما محفوظ است که در مقام مقایسه با صلح امام حسن علیهالسلام و در نظر گرفتن شرایط حزنانگیز آن روزهای صدر اسلام «توافق هستهای» را بالکل «توافق خستهای» بخوانیم! «درس مذاکره» نه کربلا، که همین صلح حسنبنعلی است! «کریم اهل بیت» بدون هیچ یار و یاوری، تنهای تنها، و در آزگارترین روزگار ممکن، الحق و الانصاف امتیازات خوبی از م ع ا و ی ه گرفت، بلکه این درس را به من و شما بدهد؛ با وجود امامی چون خمینی بتشکن، پیامی چون پیام قطعنامه، سرداری چون قاسم سلیمانی، مردی چون سیدحسن نصرالله، سرمایهای چون صنعت هستهای، گنجی چون خون شهریاری شهید، شعاری چون «مرگ بر آمریکا»، ملتی چون ملت مقاوم ایران و ولی امر حکیم و فرزانهای چون امام خامنهای، هیچ توافقی، توافق خوبی نیست مگر آنکه دشمن را به خاک مذلت بنشاند! نشانده است؟ خون سرخ و مطهر شهدای هستهای البته چرا، لیکن برجام، قبول کنیم که نه! دوستان دیپلمات! از سویی، شما یک برداشت از توافق دارید، طرف مذاکرهتان برداشت خودش را، و از دیگر سو، میان خودتان هم متاسفانه «چندگویی» دیده میشود و سخنی ناقض سخن دیگری! برگه انشا یکی است لیکن الیماشاءالله «ترجمه» دارد! چه خبر است؟ واقعا چه خبر است که در روز توافق، سایت رسمی وزارت امور خارجه، یک فکت شیت ارائه میدهد، روزهای بعد، فکت شیت دیگری؟ با «انقلابیترین خمینی» یعنی وجود حقیقتا ذیجود «امام خامنهای» و آنهمه تذکر همراه با تشکر، توقع بیشتری ملت داشت از توافق. خیلی بیشتر! نه اینکه اوبامای مودب و باهوش بردارد بگوید: «با این توافق، رئیسجمهور بعد از من و رئیسجمهور بعد از او گزینههای بیشتری برای فشار علیه ایران خواهند داشت.» و تازه! بدترش را هم بگوید: «۱۵ سال بعد وقتی از طریق بازرسیها به اطلاعات ایران دست یافتیم، موقعیت بهتری برای حمله نظامی است!» آقای روحانی! ما نیز چون شما دوست میداریم این توافق، یک «آغاز» باشد اما «آغاز زندگی» نه «آغاز جنگ».
حسین قدیانی
بیست و نهم تیر نود و چهار