printlogo


کد خبر: 143407تاریخ: 1394/5/19 00:00
کنکور هنوز جدی‌ترین مسیر برای رسیدن به دانشگاه است
حذف تدریجی یک کنکور؟

هادی قائم‌مقامی: کنکور در ایران قصه دور و درازی دارد. حالا نزدیک به نیم قرن است انواع و اقسام آزمون‌های سراسری برای ورود به دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی برگزار می‌شود. برخی از آن به «سد کنکور» تعبیر کرده‌اند. برخی آن را لازم و ضروری می‌دانند و گروهی دیگر نظر به ایجاد تغییرات عمده در ساختار و اجرای کنکور دارند.  حالا کنکور جدی‌ترین دغدغه نوجوانان است. از سال اول دبیرستان و سال انتخاب رشته، دانش‌آموزان برای دانشجو شدن به کنکور فکر می‌کنند. اگرچه توسعه نظام آموزش عالی در بعد کمیت و فراوانی زائدالوصف دانشگاه‌های آزاد و پیام نور و غیرانتفاعی، دانشجو شدن را آسان کرده است، اما کنکور هنوز اصلی‌ترین مسیر برای راهیابی به دانشگاه‌های مادر و مطرح کشور است. مسؤولان سازمان سنجش می‌گویند امروز کنکور در 3-22 کشور برگزار می‌شود و ایران به لحاظ اجرایی از کشورهای مشابهی مانند ترکیه، چین و ژاپن بالاتر است.  دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی قبل از ایجاد سازمان سنجش دانشجویانشان را به‌طور مستقل می‌پذیرفتند. آنها شرایط و ضوابطی را اعلام می‌کردند و داوطلبانی را که این شرایط را داشتند جذب می‌کردند. به همین دلیل گاهی اتفاق می‌افتاد یک فرد در چند دانشکده شرایط پذیرش پیدا می‌کرد. برخی دانشگاه‌ها در گروه‌های مختلف آموزشی نیز پذیرش دانشجو داشتند. افراد برای شرکت در آزمون دانشگاه مورد نظر باید به شهرستان‌ها و استان‌های مختلف می‌رفتند. حتی برای دریافت کارت ورود به جلسه نیز نیازمند سفر به محل دانشگاه بودند. این رفت و آمد و اقامت در آن شهر هزینه و مشکلات فراوانی به همراه داشت. زمانی هم که دانشگاه‌ها نتایج را اعلام می‌کردند، شاگردان ممتاز می‌توانستند در چند دانشگاه جذب شوند اما باید در یک محل قبول می‌شدند. به همین خاطر ظرفیت‌ها خالی می‌ماند. این روند تا سال 45 یا 46 ادامه داشت. در این سال‌ها گروهی از سوی وزارتخانه و شورای دانشگاه‌ها مسؤولیت پیدا کردند امتحان چند دانشگاه را به‌طور متمرکز برگزار کنند. این امتحانات برای چند دانشگاه بویژه دانشگاه‌های تهران برگزار شد. از این تاریخ به  بعد وزارت علوم وقت برای سر و سامان دادن به امر پذیرش دانشجو، مرکزی را ایجاد کرد تا به طور اختصاصی برای پذیرش و معرفی دانشجو فعال شود. اساسنامه «سازمان سنجش کشور» که در آن زمان به نام «مرکز آزمون‌شناسی» شناخته می‌شد، سال 1347 تصویب شد. اولین آزمون سراسری سال 1348 برگزار شد. البته در این آزمون سراسری دانشگاه‌های محدودی شرکت کردند. برخی دانشگاه‌ها از جمله دانشگاه شیراز و صنعتی شریف و بسیاری از دانشگاه‌های دیگر جزو این دانشگاه‌ها نبودند. مرکز آزمون‌شناسی اولین کنکور سراسری را با 47 هزار و 773 داوطلب در سال 48 برگزار کرد. داوطلبان با توجه به ویژگی‌هایی که اعلام کرده بودند از جمله نوع مدرک دیپلمشان می‌توانستند انتخاب‌های خودشان را انجام دهند. اولین آزمون، تقریبا مثل آزمون دکترای فعلی برگزار شد. دانشجویان در یک روال و زمان مشخصی به دانشگاه‌ها معرفی می‌شدند. این معرفی و عملکرد مرکز آزمون‌شناسی سبب شد در سال‌های بعد دانشگاه‌های بیشتری به مرکز آزمون‌شناسی اعتماد کنند و امر پذیرش دانشجو را به سازمان سنجش بسپارند. تا جایی که سال 1354 همه دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی و مراکزی که برای استخدام، کارمند می‌گرفتند، تمایل داشتند از طریق مرکز آزمون‌شناسی متقاضیانشان را جذب کنند. از این رو ضرورت ایجاب می‌کرد تشکیلات وسیع‌تری به نام سازمان سنجش ایجاد شود.دکتر «حسین توکلی» باسابقه‌ترین مدیر سازمان سنجش چگونگی تشکیل این سازمان را اینطور روایت می‌کند: «سال 50 من با برخی همکاران تشکیلات سازمان سنجش را طراحی و به راه انداختیم. سال 54 سازمان سنجش تمام شرایط برای پذیرش دانشجو و پذیرش کارکنان و آزمون استخدامی را به انجام می‌رساند. این سازمان تا سال 61 نیز به کار خود ادامه داد. از این سال به بعد سازمان به اداره‌کل گزینش دانشجو تبدیل شد و در حوزه معاونت دانشجویی وزارت علوم به عنوان یک اداره‌کل فعالیت می‌کرد. پس از انقلاب فرهنگی موجبات شکل‌گیری این سازمان در سال 1367 فراهم شد و به تصویب رسید و در سال 1378 نیز این قانون مورد بازنگری قرار گرفت».
وی از چرایی برخی تغییرات در روند برگزاری آزمون‌های سراسری نیز می‌گوید: «همه ساله پس از برگزاری آزمون‌ها نتایج آنها ارزیابی شده و برنامه‌ریزی لازم برای سال بعد صورت می‌گرفت. به همین دلیل همواره شاهد تغییر در شیوه اجرایی و برگزاری آزمون هستیم. مثلاً زمانی آزمون‌های اختصاصی و عمومی برگزار می‌کردیم. در دوره‌ای تاثیر معدل امتحانات نهایی را داشتیم. حتی برخی سال‌ها معدل ضریب 5 داشت. گاهی اوقات براساس گروه‌های آموزشی و آزمایشی این کار انجام می‌شد؛ گاهی اوقات هم در گروه‌های آزمایشی، زیرگروه‌های آزمایشی را نیز لحاظ می‌کردیم. اینها تغییراتی بود که همه‌ساله ایجاد می‌شد. به‌طوری که سال 1354 بحثی مطرح شد که چرا سازمان سنجش قصد دارد امتحان برگزار کند. آنها معتقد بودند بهتر است سازمان سنجش یک آزمون همگانی برگزار کند و کارنامه‌ای به شرکت‌کنندگان داده شود که شامل نمرات و معدل و رتبه داوطلب باشد. در آن سال پذیرش توسط خود دانشگاه‌ها انجام می‌شد. به عبارتی می‌توان گفت دانشگاه‌ها آزادی عمل بیشتری داشتند. از آنجا که سازمان معرفی نهایی دانشجویان را انجام نمی‌داد، افراد می‌توانستند از چند دانشگاه پذیرش بگیرند. این طرح معایبی هم داشت از جمله اینکه هر داوطلب می‌توانست در یک دانشگاه ثبت‌نام کند پس دانشگاه‌ها باید لیست‌های چندین باره‌ای برای تکمیل ظرفیت اعلام می‌کردند. دیگر عیب آن سلیقه‌ای عمل شدن آن بود. کما اینکه ما شاهد این نوع شکایت‌ها نیز بودیم زیرا افرادی با وجود داشتن شرایط پذیرفته شدن در دانشگاه به دلایلی خاص جذب دانشگاه مورد نظر نمی‌شدند. به همین دلیل سال 1355 وزارت علوم تصمیم گرفت امر پذیرش و برگزاری آزمون بر عهده سازمان سنجش باشد. این روند تا قبل از انقلاب فرهنگی ادامه داشت. با شروع انقلاب فرهنگی در سال‌های 59 و 60 امر پذیرش دانشجو صورت نگرفت. اما سازمان سنجش در این دو سال کارنامه ارزی دانشجویان خارج از کشور را دایر کرد و اطلاعات را در اختیار حوزه معاونت دانشجویی قرار داد. حتی در این میان اقدام به صدور مجوز‌های مسکن کردیم. انقلاب فرهنگی تاثیرات عمده‌ای بر روند پذیرش در دانشگاه‌ها گذاشت. موضوع سهمیه‌بندی- دگرگونی ارزشمندی که ماحصل تلاش‌های انقلابی برای توزیع عدالت در فضای آموزشی بود- پس از انقلاب فرهنگی اتفاق افتاد».  آن‌طور که توکلی تعریف می‌کند، تا پیش از انقلاب فرهنگی همه شرکت‌کنندگان به شکل سهمیه آزاد شرکت می‌کردند. البته برای برخی استان‌ها مانند سیستان و بلوچستان ظرفیت ویژه‌ای در نظر گرفته شده بود اما از آنجا که همه امکانات آموزشی در کشور یکسان نبود، افراد مستعدی در سراسر کشور بودند که به‌خاطر داشتن محدودیت‌های آموزشی‌شان قادر به رقابت با دیگران نبودند. در انقلاب فرهنگی تدابیری برای این گروه از داوطلبان اندیشیده شد. این امکانات در 54 پارامتر آمده بود. در ابتدا ما 5 سهمیه منطقه‌ای داشتیم. به این ترتیب داوطلبان هر منطقه به نسبت جمعیتشان با خودشان رقابت می‌کردند. از سوی دیگر گزینش عادلانه‌ای نیز به عمل می‌آمد. این 5 منطقه بعد‌ها به 3 منطقه تقلیل یافت. در سال‌های نخست، افراد براساس منطقه اخذ مدرک دیپلم دسته‌بندی می‌شدند. اما از آنجا که متوجه شدیم در این میان مهاجرت‌هایی نیز در سال‌های پایانی اخذ دیپلم به وجود می‌آمد، این زمان به 3 سال آخر دوره متوسطه تغییر کرد. در چنین حالتی فردی بومی آن منطقه محسوب می‌شد که تمام دوره متوسطه را در آن منطقه بوده باشد. ظرفیت پذیرش هم به نسبت جمعیت شهر توزیع می‌شد. خوشبختانه این امر سبب شد دانشجویان مستعد به دانشگاه‌ها راه پیدا کنند. گاهی اوقات نیز دانشجویان مستعدی از شهرستان‌ها در دانشگاه‌های خوب تهران قبول می‌شدند اما به‌خاطر دوری از خانواده دچار افت تحصیلی می‌شدند. برای این افراد سهمیه و گزینش بومی را مطرح کردیم. یعنی رشته‌های مختلف تحصیلی را با توجه به اینکه در کدام دانشگاه‌ها هستند به شکل بومی استانی در نظر می‌گرفتیم.
اجرای کنکور با فراز و نشیب‌های فراوانی به آنچه امروز اتفاق می‌افتد، رسیده است. روش‌های مختلفی در اجرای امتحانات به کار گرفته شده است. در دوره‌ای امتحانات دومرحله‌ای برگزار شده است. یک مرحله امتحانات تستی و عمومی گرفته شد و مرحله دوم تشریحی و تخصصی. هر یک از این راهکار‌ها محاسن و معایب خاص خودش را داشت. مسؤولان سازمان سنجش براساس اطلاعاتی که در اختیار داشتند و با نگاه به شرایط موجود، این تغییرات را انجام می‌دادند. درباره دومرحله‌ای شدن، این تفکر وجود داشت که می‌توان با این شیوه داوطلبان مستعدتری را جذب کرد. شیوه اجرا نیز تستی در نظر گرفته شده بود زیرا این نوع امتحان در تمام دنیا نیز مرسوم است. چون به سختی ممکن بود از یک جمعیت زیاد امتحان تشریحی گرفت. از طرفی باید تست‌ها نیز معیار‌ها و ویژگی‌های لازم را که شامل روایی و پایایی تست می‌شود، می‌داشت. زمانی امکان داشت در باره امتحان تشریحی صحبت کرد که رقابتی نباشد و سرنوشت فردی بر سرنوشت دیگران تاثیر نگذارد زیرا شرایط و احوال تصحیح‌کننده بر نمره امتحان تشریحی تاثیر بسزایی می‌گذارد. پس این شیوه ملاک خوبی برای امتحانی به گستردگی کنکور نبود زیرا خصوصیات خلقی و رفتاری و حتی خط نویسنده می‌توانست بر نمره وی تاثیر بگذارد. مسؤولان سازمان سنجش بعد‌ها به این نتیجه رسیدند که تستی دومرحله‌ای بسیار سخت است و بهتر است این آزمون در یک مرحله انجام گیرد. البته کارشناسان نظر دیگری داشتند. آنها هنوز هم معتقدند کنکور دومرحله‌ای بهتر می‌توانست داوطلب را ارزشیابی کند زیرا داوطلب فرصت بهتری در اختیار دارد و سوالات بهتری هم برای ارزشیابی به او داده می‌شود و افراد بهتری نیز انتخاب می‌شوند. براساس نظر مجلس شورای اسلامی داوطلب باید براساس سوابق تحصیلی جذب مراکز آموزش عالی شود. در این روش دانشگاه‌ها شرایطشان را اعلام و دانشجوی متقاضی را جذب می‌کنند. البته گویا سازمان سنجش پیشنهاد داده بود امر پذیرش دانشجو به شکل متمرکز انجام گیرد تا از مشکلاتی که سال 54 اتفاق افتاده بود جلوگیری کند. به این ترتیب فردی که در یک جا قبول می‌شود براساس اولویت علاقه، دانشگاهش را انتخاب می‌کند، از سوی دیگر فردی هم به یک دانشگاه معرفی شده و به آنجا مراجعه می‌کند. چند سال قبل طرح سنجش و پذیرش دانشجو ـ که بعدها ‌به طرح حذف کنکور معروف شد ـ مطرح شد؛ این طرح توسط سازمان سنجش مطرح و بررسی شد، غافل از اینکه همزمان در مجلس در حال بررسی بود. براساس طرح مجلس، تا پایان سال اول برنامه 5 ساله، کنکور در سال‌های دوم و سوم دبیرستان و پیش‌دانشگاهی ادغام می‌شود و هر سال از 10 درس به صورت سراسری و تشریحی امتحان گرفته شده و معدل نمرات، ملاک ورود داوطلبان به دانشگاه می‌شود.  در این میان گویا مسؤولان سازمان سنجش علاقه‌ای به حذف کنکور سراسری ندارند. آنها می‌گویند با حذف کنکور کار سخت‌تر می‌شود اما هر قانونی در این باره به تصویب برسد، سازمان خود را موظف به اجرای آن خواهد دانست. دکتر حسین توکلی در این باره می‌گوید: «سال 48 که 47 هزار و 773 شرکت‌کننده وجود داشت، شانس قبولی برای این افراد بسیار کم بود زیرا ظرفیت قبولی پایین بود. یکی از دلایل برگزاری کنکور عدم برابری متقاضی با ظرفیت پذیرش در دانشگاه‌ها بود. البته باید مطالعه می‌کردیم تا بهترین روش را به‌کار می‌بردیم که در این سال‌ها این کار را کردیم. خوشبختانه در حال حاضر ظرفیت پذیرش دانشجو در ایران (دانشگاه‌های سراسری و آزاد، دانشگاه پیام نور، علمی- کاربردی و دانشکده‌های فنی) از میزان داوطلبان ما بیشتر است. اما اگر کسی قصد قبولی در رشته خاص و دانشگاه خاصی را داشته باشد باید در رقابت با دانشجویان دیگر وارد این دانشگاه‌ها شود. در زمان کنونی نیز این شرایط وجود دارد. یعنی از چند سال پیش به این برابری رسیده‌ایم».


Page Generated in 0/0174 sec