printlogo


کد خبر: 143409تاریخ: 1394/5/19 00:00
قحطی بزرگ و اعتراف ژنرال‌های انگلیسی

در سال‌های جنگ اول جهانی که ایران قربانی قحطی شد، بخش اعظم کشور تحت اشغال نظامیان انگلیسی بود ولی انگلیسی‌ها نه تنها هیچ اقدامی برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آنها اوضاع را وخیم‌تر کرد و سبب مرگ میلیون‌ها نفر از ایرانیان شد. درست در زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود می‌شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خود هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب می‌شد و هم مردم ایران را از این مواد محروم می‌کرد. جالب‌تر اینکه انگلیسی‌ها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین‌النهرین به ایران شدند. به علاوه، در زمان چنین قحطی عظیمی، انگلیسی‌ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف می‌کردند. ژنرال دنسترویل فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال و غرب ایران در 1918 درباره قحطی در ایران چنین می‌نویسد: «نشانه‌های قحطی را در همان آغاز سفر به ایران در ژانویه با دیدن اجساد و افراد در حال مرگ در جاده‌ها، شاهد بودیم. از روستاهای
نیمه ویران با ساکنان گرسنه عبور کردیم. اما هرچه گذشت اوضاع از بد به بدتر تغییر یافت و روشن بود این مصیبت تا فصل برداشت بعدی، یعنی تا حدود 6 ماه بعد، افزایش می‌یابد». دنسترویل قحطی هولناک در همدان را این‌گونه ترسیم می‌کند: «شواهد قحطی هولناک بود. هر کس که قدمی در شهر می‌زد با آزاردهنده‌ترین مناظر روبه‌رو می‌شد. کسی نمی‌تواند این صحنه‌ها را تاب بیاورد. مردم می‌میرند و کسی نیست کمکی کند. گاه جسد آدم‌ها آنقدر کنار جاده‌ها – بی‌آنکه کسی نگاهی به آنها بیندازد – می‌ماند، تا آنکه از بیم لطمه به دیگران، دیگر چاره‌ای جز دفن آنها نباشد. در خیابان اصلی شهر از کنار جسد پسرک حدوداً 9 ساله‌ای عبور کردم که روشن بود در همان روز مرده بود؛ صورتش میان گل‌و‌لای پنهان شده بود و مردم از دو سویش به شکلی عادی عبور می‌کردند، گویی او هم یکی از موانع عادی سر راه است». او از «بی‌تفاوتی غیرعادی» مردم همدان می‌گوید و افشا می‌کند که «از جمعیت 50 هزار نفری شهر، دست‌کم 30 درصد در آستانه قحطی قرار داشتند و برای درصد بزرگی از آنها مرگ ناگزیر بود». دنسترویل مدعی بود که «ثروتمندان همدان، سود کلانی از فروش غله به انگلیسی‌ها نصیب‌شان شده بود اما میل نداشتند به برادران دینی فقیر خود کمک کنند تا زنده بمانند». دنسترویل به بیان صحنه‌ای از یک ماجرای نان سنگک می‌پردازد که به قول وی «گله تماشاگران گرسنه به سوی پسرکی هجوم می‌آورند و آنچنان ازدحام می‌کنند که پسرک زیر دست‌وپای گرسنگان تا پای مرگ می‌رود». دنسترویل چنین می‌نویسد: «وحشیانه! اینگونه می‌شود گفت. اما چرا بدگویی وحشی‌ها را کنیم؟» در 18 مه 1918 ژنرال دنسترویل از قزوین به همدان سفر کرده و به توصیف زمین‌هایی می‌پردازد که با فرشی از گل‌های زیبای بهاری و لاشه‌های قربانیان قحطی پوشانده شده بودند: «زیباترین گل‌ها آنهایی بود که بر بام گذر سلطان‌بلاغ بودند؛ درست در نقطه‌ای که ما لاشه 7 قربانی نگون‌بخت قحطی را یافتیم. از این دسته لاشه‌ها جای‌جای طول جاده قزوین همدان را پوشانده‌اند». ژنرال دنسترویل درباره اقدام انگلیس در خرید غله در ایران می‌نویسد: «در اثر خریدهای ما قیمت غله بالاتر رفت و هر افزایش جزئی به معنای مرگ بسیاری از افراد بود».  دولت ایران تلاش می‌کرد جلوی خرید منابع غذایی توسط انگلیسی‌ها را بگیرد. دنسترویل می‌نویسد: ‌
«من نه تنها می‌خواستم نیازهای خود را تأمین کنم، بلکه قصد داشتم مقداری هم برای نیروهایی که باید سرانجام این جاده را طی می‌کردند، ذخیره کنم اما اوضاع قحطی دست‌وپای مرا بسته بود. از سوی دیگر با مقاومت مقام‌های محلی روبه‌رو بودیم که از دولت تهران فرمان گرفته بودند تا مانع از دسترسی انگلیسی‌ها به هرگونه منبع غذایی شوند». دنسترویل افشا می‌کند که «انگلیسی‌ها مخفیانه تمام مخابرات میان حکومت تهران و حاکمان ولایات در غرب ایران را شنود می‌کرده‌اند. دولت ایران فرمان داده بود تمام مقاطعه‌کاران غله که به انگلیسی‌ها غله می‌فروختند باید دستگیر شوند. دستور اجرا شده بود اما بلافاصله دنسترویل دولت بخت‌برگشته ایران را برای رهایی آنها تحت فشار قرار داده بود». ژنرال
«سرپرسی سایکس» نیز که فرماندهی نیروهای انگلیسی در جنوب ایران را در فاصله سال‌های 1916 تا 1919 بر عهده داشت از جمله شاهدان عینی قحطی در ایران بوده است. سرپرسی سایکس، در زمینه تبعات جنگ در شیراز چنین می‌نویسد: «... همه به یک اندازه مغلوب حمله هولناک آنفلوآنزای سال 1918 بودند که به نظر می‌رسید وخیم‌ترین شکل آن بوده است. در آغاز درنیافتیم که بیماری قرار است یک پنجم جمعیت را قتل‌عام کند. شیراز 10 هزار نفر از جمعیت 50 هزار نفری خود را از دست داده بود. مردم افتان‌و‌خیزان خود را به مسجدها می‌رساندند تا در آنجا بمیرند». سایکس اضافه می‌کند: «میزان شیوع بیماری واگیردار آنفلوآنزا در میان نیروهای انگلیسی تنها 2 درصد ولی در میان مردم شیراز بیش از 18 درصد بود».
به نقل از: قحطی بزرگ، محمدقلی مجد، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی


Page Generated in 0/0158 sec