printlogo


کد خبر: 143471تاریخ: 1394/5/21 00:00
تأملی در وضعیت بغرنج امروز تئاتر کشور
عدم پیگیری دغدغه‌های رهبری در باب تئاتر

چند وقتی است وضعیت تئاتر کشور، اوضاعی نابسامان را نمایان کرده است و عدم وجود مدیریتی مدبر و کاردان و نبود ساختاری مشخص، شرایط تاسف‌برانگیز را در عرصه هنرهای نمایشی به وجود آورده است. این شرایط بغرنج حتی موجب نگرانی مقام معظم رهبری شده و ایشان به طور ضمنی در بازدید امسال از نمایشگاه کتاب و نیز چندی پیش در دیدار دانشجویان، به شرایط تئاتر کشور انتقاد وارد کردند و فرمودند: «متاسفانه در محیط هنری ما، تئاتر از اول هم بد متولد شده. یعنی تئاتر ما، یا تئاتر لغو بیهوده مثل روحوضی‌های مثلاً این ‌جوری بوده یا تئاتر اعتراضی بی‌جهت یعنی بدون سمت ‌و سوی درست‌ و حسابی بوده است». نکته‌های ایشان، انتقاد از نوع و شیوه اجراهای تئاتر بوده، جایی که واقعیات متن نوعی وادادگی مایوس‌کننده را القا می‌کند. این در حالی است که پیشینه هنر تئاتر در ایران به تعزیه باز می‌گردد، هنری که 2 ویژگی دارد؛ یکی مردمی بودن و دیگری قرابت با ویژگی‌های اعتقادی و دینی و ملی. اما به مرور همراه با ورود مدرنیسم نه تنها تعزیه در سایه قرار گرفت که تئاتر مدرن با همه اقتضائات روشنفکرانه‌اش در هنر نمایشی  ایران جا باز کرد و نتیجه آن شد که هم مردم را به عنوان مخاطب هنر نمایشی کنار زد و به حاشیه برد و هم هنر نمایش را به عرصه جولان روشنفکران فرنگی‌زده تبدیل کرد! در چنین اوضاع و شرایطی، پرداختن به تئاتری که در‌بردارنده موضوعات دینی و ارزشی است از ذهن خلاق و پویای جامعه‌ای که شاید در صورت داشتن امکانات بتوانند پرداختی نو به این مضامین داشته باشند سلب می‌شود و تئاتر سفارشی و فرمایشی با قالب و فرمی تکراری جایگزین آن می‌شود. نامفهوم بودن در فرم و ارائه محتوا در لایه‌های زیرین سوغات فرنگی‌ها در هنر نمایش است که حالا دیرزمانی است در سالن‌های تنگ و تاریک به دنبال مخاطبان محدود و خاص خود است و در بیشتر مواقع هم ربطی به واقعیت‌های زندگی مردم ندارد. امروز این وضعیت اسفناک تئاتر به گونه‌ای است که برخی هنرمندان دغدغه‌مند در گفته‌های خود به دنبال راهی برای بهبود شرایط هستند و حتی نویسنده و کارگردان مطرحی چون پیام دهکردی در پی شرایطی برای مطرح کردن معضلات تئاتر نزد مقام معظم رهبری است و در این‌باره گفته: «حرف‌هایی در رابطه با تئاتر داریم که باید به رهبر انقلاب بگوییم». به گزارش نسیم، بسیاری از اتفاقات امروز که درحال رخ دادن است ریشه در تفکر و رویکردهای مدیران ارشد هنری از جمله معاون هنری وزارت ارشاد دارد، چنانکه پس از کش و قوس‌های فراوان مدیر سابق مرکز هنرهای نمایشی و آشکار شدن اختلافات او با معاون هنری وزارت ارشاد انتظار می‌رفت با آمدن مهدی شفیعی به عنوان یکی از مدیران معتقد به هنر انقلاب شاهد تحول نسبی در هنر تئاتر باشیم اما به نظر می‌رسد حالا و پس از گذشت چند ماه از استقرار شفیعی در ساختمان این مرکز هنوز همان اختلافات پشت پرده مانع تحول اساسی هنر تئاتر به سمت مضامین همخوان با فرهنگ ایرانی - اسلامی باشد. اگرچه شفیعی در مراسم معارفه‌اش گفته بود قرار نیست با مدیریت او اتفاق معجزه‌آسایی در تئا‌تر بیفتد اما انتظارها از او بیشتر از کارنامه چندماهه اخیرش بود. ظاهرا به تدریج باید اینطور تلقی شود که او نیز جزو مدیرانی است که فقط برای تمشیت امور جاری به میدان آمده و همانطور که در بیانش پیداست تغییر در وضع موجود انتظار بی‌جایی از او محسوب می‌شود. هنر انقلاب که نسبت مشخصی با عامه مردم پیدا می‌کند البته مدت‌هاست قافیه را به سود شبه‌روشنفکران عرصه تئاتر باخته و این هنر را به فرنگی زد‌گان واگذارده است تا جایی که آنچه در متن و پیرامون تئاتر می‌گذرد، تنها دور شدن از اصالت این هنر نمایشی بوده است و ریشه در تفکر و رویکردهای مدیران ارشد هنری دارد. علی مرادخانی از ابتدای قرار گرفتن بر راس معاونت هنری وزارت ارشاد با اتخاذ مواضع و رویکردهایش نشان داد اصولا اعتقادی به تقویت هنر انقلاب اسلامی ندارد و رویکرد او در زمینه هنر تئاتر بیش از همه در ورطه سرگشتگی و وادادگی غوطه‌ور است. دیده‌ها و شنیده‌ها درباره برخی اجراهای تئاتر حکایت از پیش گرفتن سیاست‌های باری به هر جهت در این حوزه دارد. جالب است که حتی بیان صریح رهبر معظم انقلاب درباره وضعیت نامناسب این هنر که باید به منزله حکم حکومتی قلمداد شود و به سرعت در پروسه اجرایی قرار بگیرد نیز با بی‌توجهی مواجه می‌شود و چرخ نابسامانی‌ها همچنان بر همان پاشنه سابق می‌چرخد. بی‌اعتنایی به دغدغه‌های فرهنگی رهبر معظم انقلاب از سوی مدیران البته موضوع تازه‌ای نیست. ایشان چند ماه پیش در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب تهران به طور صریح به وزیر ارشاد فرمودند که «اخیرا گزارش‌هایی از نمایش‌های روی صحنه به من رسیده که خوب نبود و باید به این موضوع توجه جدی کنید.» اما ظاهرا گوش وزیر ارشاد و معاون هنری ایشان برای شنیدن دغدغه‌های فرهنگی ولی فقیه سنگین است که پس از گذشت چند ماه هنوز شاهد اجرای نمایش‌هایی در سطح شهر هستیم که به رعایت بدیهیات شرعی بی‌اعتنا هستند و در کمال بی‌پروایی سبک زندگی غیردینی را ترویج می‌کنند. برای مثال همین حالا نمایشی در حال اجراست با عنوان اتاق 498 که 2 بازیگر آن در بخش اعظمی از زمان نمایش در مقابل حضار تانگو می‌رقصند. البته حرکات موزون بازیگران مدت‌هاست که به انگیزه هیجان‌بخشی‌های آنی و عامه‌پسند به سبک تئاترهای لاله زاری در تالارهای بزرگ پایتخت اجرا می‌شود و مبنای اجرای کارگردان‌هایی قرار گرفته که به لطف نشریات روشنفکری مدام بزرگ می‌شوند! از طرفی در روزهای اخیر، نمایشی با نام «پینوکیا» به دلیل پوشش نامناسب بازیگران و وجود دیالوگ‌های نامناسب، توقیف شده است. وجود نمایشنامه‌های غربی که با استفاده از درک و فهم زندگی مغایر با اخلاق ایرانی شکل گرفته است و اجراهای سخیف و دور از فرهنگ اصیل ایرانی در نمایش‌های تئاتر نیاز به دریچه‌های تازه‌ای از تغییر ساختاری وضعیت این هنر در کشور دارد. متاسفانه در نمایش‌های اخیر مشاهده می‌شود توجه به جاذبه‌ها و قواعد عامه‌پسندانه‌ای چون رقص و آواز رواج زیادی یافته است و البته این رویکرد جذب مخاطب به همین سیاق محدود نمی‌شود و در تازه‌ترین مورد استفاده از کلاه‌گیس‌های رنگی بر سر کاراکترهای زن یک نمایش به عنوان روشی برای جذب مخاطب استفاده شده است. فرمالیست ریشه‌دار در هنر فرانسه که تمام فکر و ذهن بخشی از اهالی تئاتر بویژه نسل جوان فارغ‌التحصیل از دانشکده‌های هنر را دربرگرفته و گویی به قدری قدرتمند است که نسبت به تمام نشانه‌های الهام‌بخش فرهنگ خودی نابیناست و فقط در فضای نمایشنامه‌های اروپایی آن هم از نوع فرانسوی غوطه‌ور است. همین بی‌ذوقی و بی‌هنری باعث می‌شود عده‌ای در واکنش به سیاهی و فضای نامفهوم و غم‌زده آثار به فکر جذب مخاطب مبتنی بر ایجاد هیجانات غریزی بروند و بخش عمده‌ای از نمایش را به رقص و آواز اختصاص دهند. نکته تاسف‌برانگیز دیگر در اجراهای تئاتر، استعمال ادبیات جنسی و رکیکی است که بخش عمده‌ای از محتوای نمایش‌ها را به خود اختصاص داده و معلوم نیست این گرایش در دیالوگ‌نویسی بر مبنای چه زیبایی‌شناسی هنری انجام می‌شود! گویی این گرایش در هنر تئاتر از این طریق می‌کوشد نوعی عدم ارتباط هنر با اخلاق را ترویج دهد. در بسیاری از نمایش‌ها دیگر نه تنها بدیهی‌ترین نشانه‌های سبک زندگی ایرانی نظیر قوام خانواده، دیده نمی‌شود بلکه مولفه‌های فرهنگ بیگانه برجسته می‌شود. تنهایی و انزوا و نمایش فردیت آدم‌ها در آثار نمایشی افزایشی تصاعدی یافته و این رویکرد بیش از اینکه برآمده از واقعیت جامعه باشد از سوی مراکز آموزشی و محافل شبه‌روشنفکری به سمت بدنه تئاتر تئوریزه می‌شود. یکی از ریشه‌های دلایل چنین روند نامیمونی در هنر تئاتر را می‌توان در بند ششم متن استعفای مدیر سابق مرکز هنرهای نمایشی جست‌وجو کرد.  حسین طاهری در استعفانامه خود نوشته بود «بهای بیش از حد دادن به سیاست‌های اقتصادی هنر و تلاش در جهت درآمدزا کردن هنر به هر قیمتی» یکی از دلایل استعفایش است. نگاه صرف اقتصادی به هنر و واگذاری این حوزه به دستی پنهانی مانند آنچه آدام اسمیت در اقتصاد تئوریزه کرد، واقعیت تلخی است که پرده از تفکرات و گرایشات معاون هنری وزیر ارشاد برمی‌دارد و سبب می‌شود نه‌تنها امیدی به تغییر در میان نباشد بلکه وضع منجلاب تئاتر از اینکه هست وخیم‌تر شود. در این‌باره جا دارد مدیران هنری یکبار دیگر شرح وظایف امور محوله را بازخوانی کرده و نسبت خود را با قوانین بالادستی فرهنگی کشور شفاف‌تر کنند تا بیش از این شاهد اضمحلال اخلاق در چرخه‌های نامعیوب تئاتر کشور نباشیم و با فهمی درست و مدیریتی راهبردی بتوانیم کشتی در حال غرق هنرهای عظیم نمایشی کشور را به ساحل مطلوب و حقیقی خود برسانیم.


Page Generated in 0/0084 sec