printlogo


کد خبر: 143489تاریخ: 1394/5/21 00:00
رمزگشایی از شبکه داخلی کارگزاران رسانه‌ای غرب
خانه تیمی
سرشبکه‌های اتاق مشترک بی‌بی‌سی و زنجیره‌‌ای‌ها چگونه قربانی می‌گیرند؟

علی هدایت: اگر پایگاه رسانه‌ای «صدای آمریکا» را قوی‌ترین ویترین نمایشی دولت این کشور به منظور کنترل افکار عمومی و خوراک‌دهی عام به جامعه ایرانی در نظر بگیریم و «بی‌بی‌سی» را قرینه بریتانیایی آن، تفاوت‌ها در مسیر جذب سازمانی 2 مرکز اطلاعات – عملیات شاخه دیپلماسی عمومی دولت‌های مذکور، جالب توجه خواهد بود. کنکاش در نحوه عضوگیری پایگاه‌های خبرپراکنی دشمن از داخل خاک ایران به علل مختلف حائز اهمیت است. این همان مسیری است که به واسطه آن جدی‌ترین پروژه‌های آینده دشمن در حوزه مدیریت افکار عمومی میسر می‌شود،  پس  شناسایی سوژه‌های احتمالی، پیش از ترانسفر به پایگاه رقیب می‌تواند در نحوه مدیریت بحران‌های اجتماعی- سیاسی آینده بسیار مهم باشد.
مستندات حکایت از آن دارد که آمریکایی‌ها به طور معمول رفتاری «خیریه‌ای» با پایگاه «صدای آمریکا» داشته‌اند، به این ترتیب که طرح‌های آنها برای عضوگیری از داخل ایران کور بوده و جایابی برای نیروهای رسانه‌ای مستعد، از طریق ورودی‌های دریافتی دفاتر ترکیه و دوبی سفارت آمریکا، صورت می‌گیرد. نتیجه اینکه VOA مملو از زباله‌های سیاست ایران بدون کمترین بهره‌مندی از تخصص و تعهد کاری شده است. به نظر می‌رسد یکی از اهداف اصلی «آلن ایر» سخنگوی فارسی‌زبان وزارت خارجه آمریکا در تلاش برای ارتباط‌گیری مستقیم با خبرنگاران و تحلیلگران فعال رسانه‌های ایران در جریان مذاکرات هسته‌ای نیز، پر کردن خلأ مذکور و سامان‌دهی به وضعیت صدای بی‌طرفدار آمریکا بوده است.
در مقابل «بی‌بی‌سی» به واسطه ارتباطات قوی با داخل مرز از طریق واسطه‌های دم‌کلفت سیاسی با هویت آشکار، همواره رفتاری انکوباتوری با «رسانه‌های زنجیره‌ای» ایران داشته است. به این ترتیب که نیروهای تازه‌نفس ابتدا تحت مدیریت مستقیم مهره‌های سیاسی از دانشگاه‌ها گلچین شده و سپس به خرج سیاسیون متمول شهیر در رسانه‌های حامی غرب، آموزش دیده و در مدت زمان کمتر از 10 سال با شهرتی دیگرساخته، آماده برای «ترک اجباری وطن» به واسطه اقدامات زمینه‌ای رؤسا می‌شوند.
به این ترتیب می‌توان گفت راز به روز بودن گفتمان‌سازی‌های صورت گرفته در بی‌بی‌سی در طول سالیان دور و دراز در حفظ ارتباط ساختاری با عناصر رسانه‌ای ایرانی است که خود ناشی از خیانت سیاستمداران انگلیسی نفوذی است. در حقیقت بنا بر مستندات متعدد موجود تاریخی، می‌توان بی‌بی‌سی را «زنده‌خوار» و در مقابل صدای آمریکا را «مرده‌خوار» در عرصه سیاست و رسانه ایران لقب داد!
یکی از سندهای ویکی‌لیکس نشان می‌دهد برخی فعالان مشهدی ستاد میرحسین موسوی در فتنه 88، تنها به واسطه درخواست سپاه از آنها برای ادای توضیحات از ایران فرار کرده و در گفت‌وگو با افسر میز ایران سفارت آمریکا در ترکیه، تاکید کرده‌اند افرادی همچون «فاطمه شمس» همسر سابق جلایی‌پور، از دانشگاه سواس لندن وابسته به MI6، ابراهیم نبوی نویسنده ضد انقلاب فراری سایت روزآنلاین و مسعود بهنود از بی‌بی‌سی، نقش واسطه اطلاعاتی جریان داخلی با خارج از کشور را برعهده داشته‌اند. دانیال محمد‌زاده و روح‌الله شهسوار گفته‌اند: «این افراد کانون امید و تقویت روحیه برای تحقق دموکراسی در ایران را در خارج از کشور تشکیل داده‌اند».
هم اکنون مدیریت میدانی جذب نیرو در شبکه سلطنتی بی‌بی‌سی بر عهده «مسعود بهنود» است. عامل چندجانبه‌ای که از یک طرف قرابت گفتمانی خود با «م ـ ه» و جریان سیاسی حامی وابسته به خانواده وی را حفظ کرده و از طرف دیگر«خدمت زیر سایه ملکه» را با استعدادیابی و پایش از دور عناصر رسانه‌ای فعال در رسانه‌های زنجیره‌ای ایران برعهده دارد.
بهنود با کددهی‌های اختصاصی در  بی‌بی‌سی در برنامه‌های روزانه و هفتگی مطبوعات و رسانه‌های ایران، حقیقتا یک«شوی بازاریابی به خرج دیگران» به راه انداخته است. نکته اصلی این برنامه‌ها مرور رسانه‌های زنجیره‌ای با تکرار مکرر نام خبرنگاران، نویسندگان و حتی گرافیست‌های فعال در جبهه حامی غرب از تریبون بی‌بی‌سی تحت عنوان «بچه‌ها» است. آشکار است تعریف و تمجید از گروهی از فعالان رسانه‌ای ایرانی در بی‌بی‌سی ذیل برچسب «بچه‌های بهنود» تاثیر مثبتی بر آینده آنها نخواهد داشت و به «نشان‌دار شدن» آنها نزد نیروهای رصدگر امنیتی و ایجاد حساسیت مضاعف اجتماعی خواهد انجامید؛ پس چرا بی‌بی‌سی و بهنود با «بچه‌های غربگرای خود» در ایران چنین می‌کنند؟!
مدیران بی‌بی‌سی خوب می‌دانند همراه شدن «شهرت اجباری خارجی» با «تحریک گفتمان افراطی» توسط سیاسیون داخلی وابسته، سالم‌ترین افراد اپوزیسیون را نیز به سمت تقابل با حاکمیت و  رفتارهای ضدملی، سوق خواهد داد.
مروری کوتاه بر اوضاع و احوال امروز برخی نویسندگان و فعالان در  رسانه‌های زنجیره‌ای حامی غرب حکایت از آن دارد که بزودی سوت بی‌موقع دستگاه‌های اطلاعاتی غرب، پیش از پایان بازی جدید، به صدا درخواهد آمد و نیروهای تازه‌نفس نشانه‌گذاری شده بهنود، از ایران به سمت لندن اعزام خواهند شد. از علامات بارز در پیش بودن مجدد عملیات مذکور، می‌توان به تلاش برای هدایت شبه‌اجباری عوامل عادی برخی از رسانه‌ها همچون «ا‌ ـ پ» به سمت «ساعت انتحار»، در برخورد با ساختارهای اجتماعی ایرانی اشاره کرد.
تاکید عامدانه بر بروز جلوه‌های متعدد هنجارشکنی مذهبی، سیاسی و عرفی در رسانه‌های زنجیره‌ای در تقابل با مردم و حاکمیت، حتی از اولین شماره انتشار به شرط توقیف تضمینی، ترغیب عوامل به «کشف حجاب» در محیط کار و نمایش عامدانه رفتارهایی همچون ارتباط غیرشرعی، مشروب‌خواری، سگ‌بازی و ارتباط ساختاری با عوامل دشمن؛ همزمان با انتشار در شبکه‌های اجتماعی با ذکر نام نشریه و رسانه، نشانه‌ای از تاثیر گفتمان تحریکی مدیران سیاسی پرقدرت پشت‌پرده است.
مدیرانی که از عکاسان اختصاصی رسانه‌های زنجیره‌ای تحت مدیریت خود می‌خواهند رفتارهای ساختارشکنانه عوامل زیرمجموعه خود را حتما با هدف ایجاد «شهرتی منفی» به سمع و نظر مردم و دستگاه‌های رصد‌گر امنیتی برسانند تا در زمان انتحار دلخواه مدیر مربوط،  عامل مورد نظر، چاره‌ای جز فرار از حاکمیت و لانه‌گزینی در مقصد نداشته باشد. به عبارت بهتر هدف از این «شهرت دیگرساخته منفی» خراب کردن پل‌های پشت‌سر سوژه، پیش از قرار گرفتن در موقعیت نهایی، همراه با بالا بردن هزینه‌های حقوق بشری سیستم به واسطه قرابت گفتمانی غرب با چنین عامل شناخته‌شده‌ای است. به نحوی که در نهایت سود نهایی نصیب دستگاه‌های اطلاعاتی و رسانه‌ای غربی شود.
آخرین دوره عضوگیری پایگاه‌های رسانه‌ای و اطلاعاتی خارجی از داخل ایران پس از فتنه 88 صورت گرفت. مجموعه‌ای از سرشاخه‌های ستادهای انتخاباتی موسوی و کروبی پس از بروز ناگهانی رفتارهای ضد اجتماعی افراط‌گرایانه از کشور متواری شدند.  اما چه کسانی «سوت پایان فعالیت» را پیش از پایان بازی به صدا در آوردند و با وعده کسب امتیاز پناهندگی و اقامت و اشتغال در باشگاهی جدید، به اصطلاح «کارت بازی» عوامل قدیمی خود را در داخل سوزاندند؟
همکاری عالی مادرخرج‌های داخلی به عنوان نیروهای زاینده کودکان عقیم بازی‌ساز، با پدران خارج‌نشینی همچون مسعود بهنود منجر به هدم آینده گروهی از فعالان سیاسی و رسانه‌ای ایرانی شد که از ابتدا نیز با هدف تغذیه بلندمدت دستگاه‌های اطلاعاتی- رسانه‌ای غربی تربیت شده بودند.
در حقیقت می‌توان گفت مهم‌ترین کار بهنود در بی‌بی‌سی، روشن نگاه داشتن نور امید در دل دسته‌ای است که می‌دانند در اردوگاه فعلی مطبوعاتی داخل مرزهای ایران با توجه به ضدیت آشکار رؤسا و صاحبان انکوباتورهای اجاره‌ای نفاق ملی، آینده‌ای ندارند. بهنود با معرفی روزانه رسانه‌های زنجیره‌ای و اهمیت دادن ظاهری به نویسندگان و طراحان عضو در خانه‌های تیمی نفاق، وانمود می‌کند نگاهبان «صندلی رزرو» آنها در فرنگ است و حق بازنشستگی محفوظ است.
پس مهم است که دستگاه‌های‌امنیتی- اطلاعاتی کشورمان پیش از وقوع فتنه جدید، علاوه بر شناسایی عوامل میانی و جلوگیری از سوخت‌شدن آنها در تقابل با حاکمیت، سردسته‌ها و مادرخرج‌های سیستم همچون باند «غ ـ ک» وابسته به کارگزاران غرب را در داخل رصد کنند.
اغلب مهره‌های میانی فعال در رسانه‌های زنجیره‌ای به‌رغم بروز استعدادهای‌مقطعی اپوزیسیونی در تقابل با ارزش‌های‌ایرانی - اسلامی، افرادی با استعداد اما عادی محسوب می‌شوند که سرشاخه‌ها می‌کوشند با اجبار سیستمی، آنها را به سمت انتحار اجتماعی- سیاسی سوق دهند. پرواضح است که حاکمیت در قبال آینده همه این افراد مسؤول است و هدررفت اپوزیسیون داخلی و جاگیری آنها در جبهه دشمن، هزینه‌ساز خواهد بود. ما از عواملی صحبت می‌کنیم که در دوره اصلاحات در شرایطی به عنوان آلت‌دست مهره‌های بلند‌مرتبه، دسته دسته از کشور متواری شدند که خاتمی و مهاجرانی در تایید گزارشات دستگاه‌های امنیتی آنها را افراطی و غیر‌قابل کنترل لقب دادند! در حالی که وکلای مشترک حزب کارگزاران و خاندان «ه ـ ر» تامین وثیقه پیش از فرار عوامل انتحاری خود را عهده‌دار بودند!
در همان دوره بود که مسعود بهنود از اشراف خود بر جامعه رسانه‌ای ایران بیشترین سود را برد و در بی‌بی‌سی جاگیر شد و مدیریت استعدادیابی دستگاه رسانه‌ای بریتانیا را به واسطه حفظ روابط سیاسی خود با سرشاخه اصلی جریان کارگزاران عهده‌دار شد. هنوز زمان برای خنثی‌سازی فتنه جدید ضد عوامل میانی و دون‌پایه زنجیره‌ای‌ها باقی است... باید سرشاخه‌های داخلی را خلع‌سلاح کنیم تا بهنود و آلن ایر بیکار شوند.
 


Page Generated in 0/0061 sec