مرتضی اسماعیلدوست: کتاب «سفرهای غریبانه» در خط باریکی از خاطرهنگاری و داستانسرایی گام برمیدارد؛ خاطره بر این منوال که سویهای روشن به خاستگاه معرفتی مردی مبارز و شهیدی گرانمایه چون روحالله امامدوست دارد و داستاننماییاش از باب رسیدن به چارچوب روایی قصهگویی و البته فاصله یافتن با اثری صرفا زندگینامهای. نویسنده در پیشدرآمد سخن به خواننده اعلام میدارد: « اگرچه تمام شخصیتها، اماکن و اتفاقات واقعی هستند ولی بنا به ملاحظاتی متوسل به انتخاب اسامی مستعار برای آنان شده یا برای روانتر شدن بخشهایی از متن رابطها و مفصلها از دیگر خاطرات کمک گرفته شد. به همین دلیل و برای رعایت امانت نام داستان بر آن نهاده شد». از طرفی کتاب «سفرهای غریبانه»، روایتی است که در مرز میان واقعهنگاری و شخصیتمحوری به پیش میرود. داستانی با محوریت شهید امامدوست که در مسیر گمراه خواهرانی منافق قرار میگیرد و همچون سفیر الهی با نگاهی بیپیرایه و دلی خدایی، راهی به سوی دانایی را برای ناهید و پروین به ارمغان میآورد. نویسنده در 10 قسمت این کتاب به دنبال نمایش تصویری نزدیک از مردی گمنام و بزرگوار چون امامدوست بوده که از جبهههای نبرد با دشمن بعثی تا همجواری با قربانیان فریبخورده گروهک منافقین به دنبال گام نهادن در مسیر حق و اجرای فریضه امر به معروف بوده و در این راه با کلامی شیرین و نگاهی نافذ و بدون وجود هرگونه شعارنمایی، قلبهایی را از تاریکی به سمت روشنایی رسانده است. در واقع تصویر نمایان شده از این مرد اسطورهای میتواند نمونهای مناسب از شخصیتی پاکنهاد و انسانی باورپذیر نزد مخاطب محسوب شود. نویسنده در این کتاب سعی داشته با محوریت قراردادن افرادی توبه یافته از مجرای نفاق، به سمت نقاطی سایه روشن از ناآگاهی تا دانایی رود و در سیر و صیرورت ناهید و پروین از حق به باطل، به ابعاد شخصیتی شهید امامدوست بپردازد تا در ضمن توجه به راویان قصه که خواهرانی اسیر شده در گروهک رجوی بودهاند، بخش زیادی از گذشته آن شهید والامقام نیز مورد پرداخت قرار گیرد. «موذنیطرقی» برای کاراکترهای ناهید و پروین که اعضای یک خانواده منافق هستند، به طراحی شخصیت مناسبی دست زده است تا مخاطب از طریق زوایای معرفی شده و روایتی سیال بتواند روال دگردیسی پرسوناژها را دربیابد و جستوجوگر احوال نو شدن ناهید و پروین به واسطه تابش نورانیت شهیدِ راه حق، روحالله امامدوست باشد.
اگر چه میتوان اشکالاتی را در نحوه فضاسازی و نوع پرداخت شخصیتها به اثر وارد ساخت و نیز اشارهای به نقیصه رایج ویراستاری در این کتاب داشت اما باید از موارد قابل تحسینی در اثر نگاشته شده توسط محمد موذنیطرقی یاد کرد که مهمترین آن، شکل روایتپردازی اثر در قالب ساختاری بهم پیوسته از دریچه نگاههایی متمایز در چرخه مکان، زمان و موقعیت خواهد بود، به نحوی که در دورانی متفاوت و از دریچهای دوباره به نگاهی شفافتر از مردی بزرگ میرسیم که پژواک رسیدن را با قلمی مشفقانه برای ناهید و به تبع آن پروین ایجاد کرد. نویسنده با تمرکز به زندگی خانوادهای که همگی در خدمت منافع مزدورانه گروهک رجوی قرار گرفته بودند، سعی داشته ضمن نمایش وجهی از چهره خائنانه منافقین به سیرت پاکنهاد روحالله (شیرویه) بپردازد. آنجا که در پاسخ نامههای ناهیدِ جویای نور با نگاهی پدرانه مینویسد: «نکته دیگری هم که به ذهن محدود من میرسد، اینکه الان جهاد برای تو، صبر بر رنج زندان و نماز و دعا و ذکر و توسل و قرائت قرآن است، تا چون بنیان مرصوصی در مقابل ناملایمات روزگار مقاوم شوی. البته من به نوبه خود به این فرصتی که تو برای خودسازی داری، غبطه میخورم چون همانطور که قبلا گفتم اکنون تکلیف دیگری دارم ولی به شبنشینی زندانیان برم حسرت که نقل مجلسشان دانههای زنجیر است».
امامدوست چه در ارشاد همدلانه با زندانیان در بند و چه در سالهایی که خود را مکلف به حضور در جبههها میدید، به دنبال رساندن حریم حقیقت به نزد گمراهشدگان بود. آنجا که سراپای وجود از آن دوست میگردد و خورشید شوق از برای رسیدن به سپیده دانایی سر بر میآورد. در فصل اول از کتاب به دوران سرکشی و جدال ناهید با نفس شیطانی خود که هنوز پایبند به گروهک منافق بوده، برمیخوریم و در قالب گفتوگوهای رخ داده میان او و مرشدی گرانمایه چون امام دوست، مسیر گذر از غبار وحشت به سراپرده الفت حق را دنبال میکنیم و از فصل دوم نیز به حدود 10 سال بعد سفر میکنیم و این بار به نگاه پریشان دیگری از پروین، خواهر ناهید میرسیم که در عملیات پاکسازی قرارگاه اشرف در عراق با روحالله امامدوست در زمان پیش از شهادت آشنا میشود و از طریق دستنوشتههای او به رابطه مرید و مرادی خواهرش با این مرد بزرگوار پی برده و تابناکی این نور چنان بوده که او را هم به نسیم خوش سرزمین مادری میرساند. «سفرهای غریبانه» که توسط نشر فاتحان به سرای کتابخوانها رسیده است، سفرنامهای است از بیابان خشک گمگشتگی به دشت گلعذار عاشقی. از نوشتن به نام خلق تا خط زدن بر رسم طاغوت در صفحه زندگی و عنوان یافتن نام حق در اولین سطر از نامه رسیدن. تاملی برای دریایی شدن و بیجایی شدن که «ما ز بیجاییم و بیجا میرویم»، آنجا که دستانت در پی رهایی از حصار ضدانسانی منافقین جرات نوشتن نام مولی مییابد. وقتی دختری منافق بر تردیدهای کابوسوار خود غلبه کرده و پژواک حقیقت را به جان آگاهی میرساند تا ناهید غربتزده به سمت زهرایی شدن رفته و اصالت وجودی خود را دریابد.
«سفرهای غریبانه»، پیچشی در مسیر معناست؛ از دالان نفس اماره تا وصالی نیکو به نفس مرضیه و چه خوش است که این قصیده پرغصه از کورهراهی بیعبور به سرمنزلی
مطمئن از کمال زیستن میرسد.