printlogo


کد خبر: 143811تاریخ: 1394/5/27 00:00
نگاهی به پیشینه خانواده پادشاهی حاکم بر منطقه جنوبی شام
هاشمی‌های اردن

محمدصادق حاج‌صمدی: پادشاهی اردن به‌صورت جالبی در میانه میدان جنگ داعش با جهان اسلام و مردم منطقه، در امنیت کامل بسر می‌برد؛ در حالی که مرز‌های آن با عراق در شرق و با سوریه در شمال در دست داعش و عرصه جنگ‌های خونین بوده است. نکته‌ای که چرایی آن ممکن است دلایل متعددی داشته باشد اما اصلی‌ترین و نزدیک‌ترین گمانه‌زنی حول آن می‌تواند رابطه حاکمیت آن با دولت‌های حامی داعش بویژه رژیم اسرائیل باشد که طولانی‌ترین و امن‌ترین(!) خط مرزی خود را با اردن هاشمی دارد. بویژه که اردن طی یکصد سال گذشته باثبات‌ترین کشور منطقه بوده است. حکومت عراق در این 100 سال بارها تغییر کرده است. لبنان و سوریه عرصه جابه‌جایی‌های خونین قدرت و همچنین جنگ‌های داخلی بوده‌اند و مصری‌ها چندین بار انقلاب کردند اما «امّان» از همه اینها به علاوه جنگ‌های اعراب و اسرائیل همچنین حملات رژیم صهیونیستی به همسایگانش مصون مانده است! حتی در عربستان اعتراضاتی مداوم و بعضا درگیری‌هایی پراکنده وجود داشته اما اردن در میان کشور‌هایی پرحاشیه همیشه امن و امان باقی مانده است!
پادشاهی هاشمی اردن در اصل حاصل فروپاشی امپراتوری عثمانی و پاداش انگلستان به «شریف حسین» حاکم مکه به خاطر نقش موثر او در رهبری جنبش‌های ناسیونالیست استقلال‌طلب عرب علیه دولت عثمانی است و تاریخ مجزای آن به‌عنوان مملکت اردن به سال ۱۹۲۱ بازمی‌گردد.
لفظ «هاشمی» منبعث از انتصاب آنان به بنی‌هاشم و امام حسن(ع) است که ابدا صحیح نیست و شجره‌نامه‌ای که ارائه می‌شود نیز جعلی بوده و علاوه بر مطالعات تاریخی که در این زمینه صورت گرفته (نظیر کتاب ملک عبدالله، بریتانیا و ساخت اردن- «مری کریستینا ویلسون» مورخ و استاد دانشگاه ماساچوست) سنی‌مذهب بودن آنها و عداوت عمیقشان با شیعیان، ناقض این مدعاست. با این حال انتصابشان به قریش تا حد قابل قبولی موجه است چرا که اولا جد آنها شریف حسین، شریف مکه بوده و شریف به پرده‌دار کعبه و در نتیجه حاکم معنوی و اجتماعی حرمین اطلاق می‌شده و از آنجا که اکثر ساکنان مکه از قریشند و پرده‌داری نیز به بزرگان قوم تعلق داشته، شریف حسین می‌توانسته از قریش باشد. در این میان احتمال انتساب آنها به بنی‌امیه به‌خاطر انتخاب رنگ قرمز که منتسب به امویان است، در مقابل رنگ سبز علویان و سیاه بنی‌عباس بیشتر است. حتی رنگ قرمز در بیشتر پرچم‌های کشور‌های عربی نیز مطابق دیکشنری Islamica متاثر از انتخاب رنگ قرمز توسط وی بوده است. «حسین بن علی الهاشمی» از 1908 پس از «علی عبدالله پاشا» که عامل عثمانی بود تا 1924 بزرگ حجاز بود و حاکمیت بر جهان عرب را در سر می‌پروراند تا اینکه «سایکس پیکو» سوریه و لبنان را به فرانسوی‌ها بخشید و فلسطین را نیز به یهودیان سپرد. با این حال در جریان اجلاس ۱۹۲۱ قاهره، انگلیسی‌ها عراق را به «فیصل بن علی» و اردن را نیز به «عبدالله» بخشیدند و حجاز را برای «شریف حسین» باقی گذاردند لکن پس از چند سال «عبدالعزیز السعود» را بر وی ترجیح دادند و جانب او را گرفتند تا حاکمیت حجاز به‌دست آل سعود بیفتد که در نتیجه نصیب هاشمیان از امپراتوری عثمانی، محدود به اردن و عراق شد. عبدالله اول از 1921 تا 1946 به‌عنوان تحت‌الحمایه انگلستان بر اردن حکومت کرد. وی سال 1941 ارتش خود را برای یاری انگلیسی‌ها به عراق و سوریه فرستاد و بخش‌های عمده‌ای از فلسطین را نیز فتح کرد. با این حال تنها 6 سال به صورت رسمی و مستقل از انگلستان حکومت کرد و در این 6 سال رؤیای اردن بزرگ را در سر داشت و به همین دلیل از سوی دیگر حکام مورد سوءظن بود. با این حال پس از آغاز جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948، در کنار اعراب با صهیونیست‌ها جنگید و کرانه باختری رود اردن و بخش‌هایی از اورشلیم را ضمیمه اردن کرد لکن پس از جنگ مذاکرات پنهان خود را با اسرائیل ادامه داد و با توافق اینکه قسمت عربی فلسطین به او و بخش یهودی‌نشین مستقل باشد، با آژانس یهود معامله کرد. در نتیجه از محبوبیت او در میان اردنی‌ها کاسته شد و سودای سازش موجب شد سال 1951 در اورشلیم به ضرب گلوله یک فلسطینی به قتل برسد.
پس از او «طلال» که در کالج سلطنتی نظامی انگلستان تحصیل کرده بود، در دوره کوتاه حکومت خود قانون اساسی اردن و انواع وزارتخانه‌ها را برای دولت ایجاد کرد و تلاش بسیاری برای بهبود روابط با دیگر کشور‌های عربی که پس از مصالحه پدرش با آژانس یهود تیره شده بود، انجام داد. با این حال حکومت او که فرزندش حسین نیز در حادثه ترور پدرش زخمی شده بود، کوتاه بود و به دلیل بیماری در سال 1952 از حکومت کنار گذاشته و فرزندش «ملک حسین» جانشین او شد. «حسین بن طلال» که ادعا می‌کند نواده چهل و یکم از نسل پیامبر اسلام است(!) در جنگ 6 روزه در کنار دیگر اعراب علیه اسرائیل جنگید با این حال شکست این جنگ موجب شد کرانه باختری رود اردن به‌دست اسرائیل بیفتد. با این حال سپتامبر 1970 ملک حسین دستور حمله به نیرو‌های سازمان آزادیبخش فلسطین در اردن را داد که به «سپتامبر سیاه» معروف شد و درگیری‌ها بین ارتش اردن و سازمان آزادیبخش فلسطین تا جولای سال بعد ادامه یافت و به تبع آن هزاران فلسطینی پناهنده به اردن، از این کشور اخراج شدند. سال 1973 «حافظ اسد» رئیس‌جمهور سوریه و «انور سادات» از سوی مصر وارد امان شدند تا با ملک حسین درباره حمله به اسرائیل مذاکره کنند و او را به ملحق شدن به جنگ علیه اسرائیل دعوت کنند. با این حال پادشاه اردن آنها را رد کرد و شب 25 سپتامبر مخفیانه و شبانه با هلیکوپتر به تل‌آویو رفت تا «گلدا مایر» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی را از حمله سوریه و مصر به اسرائیل مطلع کند. در نتیجه حمله مصر و سوریه بدون کمک اردن و با خیانت ملک حسین در 6 اکتبر 1973 آغاز شد و به جنگ رمضان یا جنگ «یوم کیپور» معروف شد. روز 23 ماه آتش‌بسی بین طرفین اعلام شد اما درگیری‌ها تا ژانویه سال بعد ادامه یافت. ملک حسین روابط نزدیکی با محمدرضاشاه داشت به طوری که یکی از گزینه‌های جدی شاه ایران برای فرار، اردن بود. بعد از کودتا در عراق، تلاش همه‌جانبه‌ای صورت گرفت تا در اردن هم علیه ملک حسین کودتایی صورت بگیرد اما کمک‌های رژیم شاه به ملک حسین، مانع تحقق چنین امری شد. شاه در دیدار خود از اردن نیز در دی‌ماه 1353 تأکید کرد ایران از هیچ کمکی به اردن دریغ نخواهد کرد. «اردشیر زاهدی» (آخرین سفیر شاه در آمریکا) نیز در خاطرات خود نقل می‌کند: «نه‌تنها ما سعی کردیم از آمریکایی‌ها برای اردن اسلحه و هواپیما بگیریم، بلکه کوشش کردیم آمریکایی‌ها را هم راضی کنیم تا قبل از آنکه آنها وسایل لازم را در اختیار اردن قرار بدهند، ما از هواپیماهای خودمان چند فروند را در اختیار اردن بگذاریم و به جای آنها از آمریکا بخریم. از لحاظ مالی هم چون آن وقت وضع مالی کشور اردن بسیار خراب و پیچیده بود و به علت درهم‌ریختگی روابط کشورهای عربی، هیچ منبع کمک‌کننده‌ای وجود نداشت تا کشور اردن سر پا بماند، لذا ما کمک‌های مالی لازم را به آنها می‌دادیم... در جریان سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران و درست در بحبوحه بحران، ملک حسین مرتباً در واشنگتن مرا می‌خواست و ما با هم ملاقات می‌کردیم. در همان روزها چندین نامه به من نوشت و می‌خواست برای اردن از آمریکا کمک‌هایی را درخواست کنم یا اینکه ما خودمان کمک‌هایی را در اختیار اردن بگذاریم سپس از طریق آمریکا بازپس بگیریم که متأسفانه این نامه‌ها به دست جمهوری اسلامی افتاده است».  در زمان حضور حضرت امام خمینی(ره) در نوفل‌لوشاتو در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، ملک حسین پادشاه اردن به فرودگاه پاریس آمده و تقاضای ملاقات با امام خمینی(ره) را داشت اما وقتی خبر به حضرت امام می‌رسد درخواست شاه اردن را رد می‌کنند که ناشی از عمق خباثتی است که امام در این مرد می‌دیده چرا که امام حتی به دیدار با عرفات راضی شده بودند اما پادشاه اردن را نمی‌پذیرند. پس از انقلاب اسلامی در ایران، روابط ایران و اردن نامتعادل شد. پادشاه اردن در جنگ علیه ایران به عراق پیوست و در اولین روز جنگ در کنار صدام قرار گرفت. در جریان صلح با اسرائیل نیز اختلافات و تحرکات 2 طرف در منطقه تناقض بیشتری یافت. ملک حسین در جریان مذاکرات صلح اردن و اسرائیل که از دهه 60 میلادی آغاز شده بود، تا 1994 که پیمان صلح به‌صورت رسمی بسته شد، بیش از 50 بار به تل‌آویو سفر کرد و با بیش از 7 نخست‌وزیر و وزیر خارجه اسرائیل ملاقات کرد تا اینکه در اکتبر 1994 میان «اسحاق رابین» و شاه اردن با میانجیگری «بیل کلینتون» توافقنامه صلح امضا شد. روابط اسحاق رابین و حسین بن طلال تا آنجا پیش رفت که یکی از سخنرانان مراسم تدفین او، ملک حسین بود. حسین بن طلال 4 بار ازدواج کرد و همسر دوم او «آنتوانت آوریل گاردنر» دختر یک کلنل انگلیسی یهودی به نام «والتر پرسی گاردنر» بود که در جریان فیلمبرداری فیلم لورنس با ملک حسین آشنا شده بودند. از این ازدواج، «عبدالله دوم» پادشاه فعلی به دنیا می‌آید اما کلنل انگلیسی بعد از جدایی مادر عبدالله از ملک حسین، به‌خاطر عدم پذیرش دین اسلام او را به انگلستان می‌برد، در نتیجه عبدالله از یک مادر یهودی متولد می‌شود و در دامان یک یهودی پرورش می‌یابد.
سال 1999 شاه حسین به علت سرطان مُرد و در حالی که تا چند روز پیش از مرگ ملک حسین، شاهزاده «حسن بن طلال» 34 سال مقام ولیعهدی اردن را در اختیار داشت، به اتهام خیانت، در تاریخ 24 ژانویه سال 1999 میلادی از سمتش برکنار می‌شود و شاهزاده «عبدالله بن حسین» (عبدالله دوم) به جای وی منصوب می‌شود. عجیب اینکه 2 هفته بعد ملک حسین مُرد و عبدالله به پادشاهی رسید؛ مساله‌ای که به اعتقاد بسیاری به اصرار انگلستان صورت گرفت. شواهد بسیاری مبنی بر اینکه پدر وی یعنی ملک حسین و جد وی یعنی شریف حسین هر دو عضو گروه ماسونی «Order of the Bath»  بودند نیز وجود دارد، در نتیجه با توجه به سابقه حضور اکثر اعضای خاندان پادشاهی اردن در گروه‌های ماسونی و نیز زندگی طولانی ملک عبدالله در کشورهای غربی، هیچ بعید نیست وی نیز عضو این گروه‌ها باشد. توجه ویژه انگلستان به تولد ملک عبدالله و پادشاهی وی، در نوع خود شگفت‌انگیز است. بدین نحو که پس از قرار دادن خانم آنتوانت گاردنر بر سر راه ملک حسین و فراهم کردن شرایط ازدواج وی با ملک، زمینه را برای تولد یک شاهزاده دورگه انگلیسی- اردنی فراهم آوردند سپس با تربیت این شاهزاده در مدارس و دانشگاه‌های انگلیسی و آمریکایی و حتی آموزش وی در ارتش انگلستان تا مدارج بالا در حد سرهنگی سواره نظام سلطنتی، او را به صورت کامل برای تحقق اهدافشان در منطقه تربیت کردند و خو و منش غربی را نیز به‌عنوان سوغات غرب در وی نهادینه کردند و سرانجام با حرکتی عجیب و کاملاً مشکوک، چند روز مانده به مرگ ملک حسین، شاهزاده حسن، برادر ملک حسین را از مقام ولیعهدی خلع کردند و عبدالله دوم، پسر ملک حسین را که نژادی دورگه داشته و طبق فرهنگ غربی پرورش یافته بود، به جانشینی ملک حسین برگزیدند و از آن پس ملک عبدالله دوم به تأمین منافع غرب در منطقه پرداخته است.  در این زمینه در وب‌سایت فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا سخنان قابل تاملی از زبان دریاسالار «ویلیام جی‌فالون» فرمانده وقت نیروی دریایی آمریکا در برابر کمیته نیروهای مسلح سنا مطرح شده که حکایت از نقشه‌های شوم آمریکا و متحدانش برای تسلط بر خاورمیانه به واسطه اردن دارد:
«...سلطنت هاشمی در اردن کلید و متحدی باارزش در جنگ علیه افراطیون خشن باقی مانده و به طور چشمگیری به ثبات در منطقه کمک می‌کند... به دلیل تهدید فعالیت‌های تروریستی داخلی، تلاش‌های ضدتروریستی بسیاری را رهبری کرده است... اردن یک رهبر منطقه‌ای برای امنیت و آموزش ضدترور و میزبان اصلی ابتکارات برای توسعه توانایی‌های امنیتی است... موقعیت استراتژیک اردن، دید نوسازی و ایجاد امنیت پیشرفته، به این کشور نقش منطقه‌ای می‌دهد و باعث افزایش وسعت نفوذ آن می‌شود. برنامه‌های نظامی ما و کمک‌های اقتصادی، برای ادامه نوسازی اردن و رهبری در منطقه برای این کشور حیاتی است».
شاه اردن نسبت به شیعیان نیز بسیار کینه‌توز است، در این میان بیش از همه از ایرانیان نفرت دارد. او اولین کسی بود که عبارت «هلال شیعی» را بر سر زبان‌ها انداخت و از خطرناک بودن آن سخن راند و طی اظهارات خود، از اینکه دولت شیعی در عراق روی کار آمده اظهار نگرانی کرده و آن را در راستای تشکیل هلالی از سرزمین‌های شیعه اعم از ایران، بخش اعظم عراق، بخش‌هایی از سوریه، لبنان و مناطق نفتخیز عربستان دانست. این سخنان ملک عبدالله نشان از کینه وی نسبت به شیعیان داشته، در حالی که هر روزه شیعیان بسیاری در عراق و نقاط دیگر جهان توسط گروه‌های تکفیری به شهادت می‌رسند، سخن او تلاشی در جهت آسیب بیشتر به شیعیان تلقی می‌شود. عبدالله همچنان نقش غیرقابل انکاری در دسایس خاورمیانه به نفع غرب دارد که از آن جمله می‌توان پناه دادن به منافقین، دسیسه علیه حزب‌الله لبنان در جنگ 33 روزه و بعد از آن، دست داشتن در ترور فرماندهان مقاومت همچون شهید مغنیه و... را نام برد. طی تشدید نبرد بین نیروهای مقاوم «حوثی» در یمن نیز شاه اردن تعدادی از کماندوهای کارآزموده خود را به مناطق شمالی یمن اعزام کرد تا بدین وسیله کماندوهای اردنی در کنار ارتش عربستان‌سعودی و نیروهای مخالف انقلاب در یمن، وارد جنگ شوند.
خاندان حجازی‌الاصل هاشمی از سال 1921 حکومتی دیکتاتوری را در اردن اداره می‌کنند، این در حالی است که برنامه‌های گسترش دموکراسی غرب هیچگاه شامل اردن نمی‌شود. حتی در تبلیغاتی که علیه اعراب می‌شود نیز هیچگاه نامی از اردن برده نمی‌شود. پایتخت‌های اروپایی روابط نزدیکی با امان دارند و اردن جز جنگ اول خلیج‌فارس، همواره در کنار عربستان‌سعودی جنگیده است.  در جریان جنگ داخلی دهه 60 میلادی در یمن، اردن همپیمان با عربستان‌سعودی از سلطنت‌طلبان حمایت کرد و در جریان جنگ ایران و عراق نیروهای نظامی خود را در اختیار صدام قرار داد. امروز نیز محور مواصلاتی ارسال کمک‌های عربستان‌سعودی و آموزش تروریست‌های فعال در سوریه و عراق است که قطعا
نمی‌تواند بی‌ارتباط با سخنان چند سال قبل ویلیام فالون در سنای آمریکا باشد.


Page Generated in 0/0068 sec