printlogo


کد خبر: 144022تاریخ: 1394/5/31 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با علی ملاقلی‌پور، کارگردان فیلم «قندون جهیزیه»
در جست‌وجوی کمدی خانوادگی

مرتضی اسماعیل‌دوست: یکی از مهم‌ترین نشانه‌های ارزشمند فیلم «قندون جهیزیه»، همجواری دلنشینی است که میان اثر ساخته شده با شخصیت فیلمساز رخ داده است. علی ملاقلی‌پور در دنیایی که نقاب‌ها وجهی دگرگون به چهره انسان‌ها بخشیده‌اند، همچنان خودش را خالصانه حفظ کرده و با تمام وجود و بدون هیچ ادایی از جنس کمیاب حقیقی است. گفت‌وگوی انجام شده پیرامون فیلم «قندون جهیزیه» بخشی از همین نگاه را منعکس می‌کند.
***
  مهم‌ترین مولفه‌هایی که در فیلمسازی مدنظر داری چه مواردی است؟
به نظرم برای مخاطب قصه خوب، وجود قهرمان و پایانی امیدوارانه خیلی مهم است و من اینها را جزو مهم‌ترین برنامه‌های فیلمسازی خود قرار دادم. همچنین دوست دارم اگر فضای فیلم اجازه بدهد به سمت اثری کمدی و جذاب بروم. سینما یک صنعت، هنر و رسانه است و در بخش هنر آن باید حرف مهمی برای گفتن داشته باشید تا بتوانید آن را به فرم زیبایی درآورید. در واقع دمیدن روح تعهد در انسان‌ها از طریق هنر ایجاد می‌شود که باید به شکل مناسبی مطرح شود. حرفی که با زبان شیوا و شیرین به مردم زده شود، بهتر نزد مخاطب پذیرفته می‌شود. مساله صنعت و بازگشت سرمایه را هم باید در نظر گرفت که محصولی باید تولید شود که مورد پسند مخاطب قرار گیرد.
  اینجا یک خلط مبحثی برای بسیاری از فیلمسازان پیش آمده که هرگونه نگاه سطحی‌نگر را به‌عنوان اثری سرخوشانه به تماشای مردم درمی‌آورند و در گفته‌هایشان هم فریبی چون جذب مخاطب دارند!
به نظرم دغدغه مردم تنها تماشای فیلم کمدی نیست. مردم به سینما می‌آیند که درگیر قصه‌ای آشنا شوند و بتوانند با قهرمان‌های فیلم همزاد‌پنداری کنند. مساله مهم شکل گفتن و احترام به مخاطب است تا اثر سالمی تحویل آنها بدهیم. البته ساخت فیلم‌های ملودرام که بخواهد مورد پذیرش مردم قرار بگیرد، بسیار سخت است و باید از جنس مردم باشد. از طرفی لذت سینمای کمدی در ایجاد شادابی و خنده برای مردم خواهد بود و وقتی در سینما شاهد خنده تماشاگران هستیم، یک نوع واکنش جمعی مثبت در جامعه ایجاد می‌شود. از این بابت من از مردم خواهش می‌کنم فیلم‌های خوب را در سینما ببینند و منتظر نباشند نسخه خانگی فیلم به بازار بیاید.
  به نظرت چرا در سینما آنقدر دم‌دستی و بدون هیچ‌گونه خط قرمز اخلاقی، هرگونه اثری برای عرضه به مخاطب ارائه می‌شود؟
باید مخاطب از دیدن فیلم لذت ببرد اما نه به هر قیمتی. مثلا ممکن است خیلی از جوک‌ها در فضای دوستانه رد و بدل شود، اما واقعا می‌توان آنها را در جمع هم مطرح کرد؟ باور کنیم که سینما مکانی عمومی است و نمی‌توانیم در فضایی که خانواده‌ها حضور می‌یابند، هر حرفی را بزنیم. ما به این دلیل حریم ادب را در جمع خانوادگی حفظ می‌کنیم که گرمای لذتِ با هم بودن باقی بماند. اگر حرمت‌ها شکسته شود، دیگر سخت است در کنار هم باشیم، چون حریم خانواده ارزشی دارد که نباید به راحتی آن را زیر پا گذاشت. برخی فیلم‌ها ارزش انسان‌ها را در نظر نمی‌گیرند. اگر فیلمی بخواهد با شوخی‌های جلف و ادبیات سخیف و فضای لودگی مخاطبان را بخنداند، در واقع دارد خانواده‌ها را از سینما فراری می‌دهد.
  با توجه به شناختی که از تو دارم، فیلم «قندون جهیزیه» نشانه‌ای کامل از قالب ساده، صمیمی و جذاب خودت است.
بله! یک بخش از کمدی فیلم مال خودم است و از شخصیت من می‌آید که دوست دارم همیشه جمع را به یک واکنش طنز‌آلود بکشانم، نه اینکه بخواهم لودگی کنم. در واقع شخصیت من طوری است که دوست دارم زود با آدم‌ها گرم بگیرم و با آنها ارتباط پیدا کنم. از طرفی روحیه‌ای بسیار انرژیک دارم. دنبال ژست گرفتن نیستم و می‌دانی که برای فیلمم در کف خیابان دارم تبلیغ می‌کنم و شب که به خانه می‌روم لذت می‌برم که با وجود پا درد گرفتن دارم کاری را که دوست دارم با تمام توان انجام می‌دهم.
  به نظرم عنوان مناسب برای فیلم «قندون جهیزیه» اثری شرافتمندانه است. چگونه مرز خنداندن تماشاگر و نغلتیدن در گودال ابتذال را حفظ کردی؟
تعبیر خوب شرافتمندانه را به کار بردی و من هم می‌گویم کمدی خانوادگی و در تبلیغات فیلم «قندون جهیزیه» هم همین را عنوان کرده‌ایم چون واقعا دوست دارم خانواده‌ها به محیط سینماها بازگردند.
  خب! خیلی از فیلمسازهای بساز و بفروش هم دغدغه فروش و آشتی تماشاگر با سینما را دارند و اتفاقا خوب هم می‌فروشند.
نه! به نظرم این نوع فروش، خوب نیست و ارزشی ندارد که به هر طریق به فروش برسیم. من واقعا از همکاران فیلمسازی که از من هم بزرگ‌تر هستند می‌خواهم به بخش فرهنگی این قضیه توجه کنند. ما ایرانی‌ها نشان دادیم استعداد خوبی در ایجاد فضای کمدی داریم، در واقع طنزپرداز خوبی هستیم و نیازی نیست برای جذب مخاطب به سمت شوخی‌های بی‌اخلاقی برویم.
  اگر بخواهیم به بحث درباره سینمای کمدی بپردازیم باید از نوعی سینمای متفکرانه کمدی یاد کنیم که سرشاخه‌هایی چون چاپلین و باستر کیتون و لوید و بیلی وایلدر دارد؛ چقدر دلبستگی از گذشته نسبت به سینمای کمدی داشتی؟
از گذشته در کنار ژانرهای مختلف به سینمای کمدی نگاه ویژه‌ای داشتم. برای من جالب بود که هنوز هم پس از سال‌ها آثار چارلی چاپلین و باستر کیتون مورد توجه مخاطب قرار می‌گیرد. چند سال پیش داشتم تلویزیون تماشا می‌کردم که دیدم درباره زندگی باستر کیتون صحبت می‌کند که پدر و مادرش کارگردان تئاتر بودند و باستر کیتون آمد و از والدینش هم موفق‌تر شد، یک آن جرقه‌ای در من شکل گرفت که پس می‌توان موفق بود و از آن زمان که 3،4 سال پیش بود، باستر کیتون برایم جدی شد. همیشه برای من سوال بود که چرا ما نمی‌توانیم آثار کمدی ماندگاری بسازیم. بعد به خودم گفتم اگر روزی فیلم ساختم، سکانسی بگذارم که اصلا دیالوگ نداشته باشد و کمدی اسلپ استیک و بزن و بکوبی باشد که تماشاگر با فضای کمدی موقعیت، خنده‌اش بگیرد.
  در تقسیم‌بندی زیرشاخه‌های سینمای کمدی اشاره به اسلپ استیک داشتی اما به نظرم فیلم «قندون جهیزیه» را می‌توان در قالب کمدی سیاه گنجاند، چرا که لایه‌های متعددی از معضلات اقتصادی در درونگاه زندگی کاراکترها وجود دارد که به شکل بیرونی کمدی درآمده است.
الگوی فرمی از چاپلین و باستر کیتون می‌آید که در آن کمدی موقعیت در بستری از رنج کاراکترها ارائه می‌شود و از طرفی همان‌طور که می‌گویی نگاه غمناکی هم در زندگی کاراکترهای فیلم وجود دارد.
  ارسطو در کتاب فن شعر اشاره دارد که کمدی نقطه مقابل تراژدی است و امروزه لحن کمدی در تلفیق با زندگی غمزده کاراکترها تبدیل به گونه‌ای چون تراژدی-کمیک شده است.
بله! همین است که اگر حجم سیاهی‌ها در فیلم بالا باشد به سمت تراژدی-کمیک می‌رود اما به نظرم «قندون جهیزیه» به آن مرحله نرسیده است و شاید روزی چنین فیلمی بسازم. ما در آثار چاپلین هم با حجم زیادی از مشکلات بی‌پولی و تنهایی روبه‌رو هستیم اما در نهایت با زبان کمدی فیلم، مخاطب در آن می‌خندد.
  اولین جرقه‌ای که موجب نوشتن فیلمنامه «قندون جهیزیه» شد چه بود؟
در واقع از یک تجربه شخصی آمده است. من در فیلمی دستیار کارگردان بودم و وقتی وارد خانه‌ای برای فیلمبرداری شدیم حس کردم ساکنان آن خانه خیلی از حضور ما خوشحال شدند و این مساله کمی عجیب بود. مدیر تولید آن کار می‌گفت از طریق بنگاه آن خانه را پیدا کرده است. خانم آن خانه وسایل منزل را خیلی با زحمت و ظرافتی که هر زنی در خانه با عشق می‌چیند، مرتب کرده بود و برای اینکه آسیبی به وسایل نخورد، روی آنها را پوشانده بود. با خودم گفتم اگر لشکر فیلمبرداری وارد آن خانه شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دیگر پیگیر وضعیت آن خانواده و چرایی اجاره دادن منزلشان نشدم اما این مساله در ذهن من کلید خورد و براساس تخیل به فیلمنامه «قندون جهیزیه» رسیدم.  
  یکی از مختصات «قندون جهیزیه» این است که از عنوان فیلم تا طراحی محیط، فضاسازی و موقعیت‌ها اثری کاملا ایرانی محسوب می‌شود و نام قندون جهیزیه اشاره به شیرینی زندگی و از طرفی تکریم حضور زن در خانواده دارد.
همانطور که می‌گویی من به دنبال اثر و نامی ایرانی بودم. جالب است بگویم که وقتی می‌خواستیم نام فیلم را برای جشنواره‌ای خارجی ترجمه کنیم، معادلی خارجی برای آن نتوانستیم پیدا کنیم. خیلی از دوستانم با انتخاب این نام مخالف بودند و من خیلی خوشحالم که فیلمی ایرانی برای خانواده‌ها ساخته‌ام.
  باید اشاره‌ای هم به بازی ارزنده بازیگر ناشناس فیلم، مصطفی ساسانی کنیم؛ چگونه او را پیدا کردی؟
خیلی ممنون که از او یاد کردی، چون خیلی از بازیگران تئاتری مانند همین آقای مصطفی ساسانی در سینما نادیده گرفته می‌شوند. مصطفی ساسانی در حدود 20 سالی است که در تئاتر بازی می‌کند و تقصیر ما بوده که امثال او را نادیده گرفتیم. بازیگر نقش بنگاهدار فیلم هم آقای وحید نفر از تئاتری‌هاست و من به واسطه فعالیت همسرم که عکاس حرفه‌ای تئاتر است، بازی‌های زیادی از آنها دیده‌ام. متاسفانه به علت ترسی که از بازگشت سرمایه وجود دارد، خیلی از تهیه‌کنندگان و فیلمسازان جرات بازی گرفتن از بازیگران ناشناس را ندارند.
  مساله مهم‌تر یکدستی بازی‌ها نزد بازیگران مطرح و تئاتری فیلم بوده که هیچ کدام برتری بر دیگری در ایفای نقش‌ها نداشته‌اند.
من این نوع بازی گرفتن را مدیون بهرام توکلی و مسعود کرامتی هستم که در چند فیلم دستیارشان بودم. مثلا از آقای کرامتی بازیگردانی سر صحنه را فهمیدم که بازیگر براساس شیوه بیان و نوع ادای جملات، شخصیت خود را به تماشاگر نشان می‌دهد. خوشبختانه در «قندون جهیزیه» همه شخصیت‌ها تئاتری بودند و هنوز هم در فضای تئاتر فعالیت می‌کنند.
  البته باید نقدی به دوگانگی بازی خانم جواهریان داشته باشم که در سکانس‌های ابتدایی در شکلی سردرگم به دنبال بازآفرینی نقش‌های گذشته‌اش بوده است و پس از مدتی به کاراکتر متمایز و خاص معصومه با لحن کلام و نوع اجرایی تماشایی می‌رسد.
خیلی جالب است که خانم جواهریان هم به این حرف تو معتقد است. البته در کل این دوگانگی چندان در فیلم به چشم نمی‌خورد اما برای تویی که آنقدر ریزبینانه نگاه می‌کنی، این مشکلات خود را نشان می‌دهد و درست هم هست، نه من و نه خانم جواهریان به دنبال توجیه این مساله نیستیم اما باید بگویم که مقصر این اتفاق من بودم که زمان کافی برای تولید نداشتم. در واقع هم من و هم خانم جواهریان برای این کار ریسک کردیم و خانم جواهریان در آن مقطع درگیر 2 کار سینمایی بود و قرار بود تئاتری را هم در خارج از کشور بازی کند. از طرفی برای من وجود ایشان در فیلم بسیار مهم و مغتنم بود. خانم جواهریان به این ترتیب مرحله پیش‌تولید و تمرینات قبل از فیلمبرداری را از دست داد، در صورتی که دیگر بازیگران فیلم در دورخوانی‌های قبل از ضبط بشدت فعال بودند و پیشنهادات بسیاری برای بهتر شدن نقش‌هایشان آوردند. ما در سکانس‌های اول فیلم خیلی مراقب بودیم بازی خانم جواهریان از جنس کارهای گذشته نباشد و حالا خودمان می‌دانیم که مشکلات در کدام سکانس‌هاست البته برخی پلان‌ها را تکرار کردیم تا بهتر شود اما در سکانس‌های ابتدایی این مشکل همچنان وجود دارد. البته خانم جواهریان خیلی زود نقش را پیدا کرد و عالی بازی کرد.
  در فیلم «قندون جهیزیه» نقدهای بسیاری را به مبانی فکری و نگاه وارداتی غربی و نقش مخرب ماهواره‌ها و البته به اوضاع فرهنگی سینما در زیرپوستی طنازانه داشته‌ای.
دقیقا از همین سینما شروع می‌کنم که اول از همه سوزن انتقاد را به خودمان در رسانه‌ای مانند سینما زدم. حقیقتش در این سال‌ها برخی سازندگان سینمایی آنقدر به دنبال تفکری اشتباه رفته‌اند که دیگر آن تفکر چرک شده است و با این وجود هنوز هم به دنبال مطرح کردن عقاید خود در فیلم‌ها هستند. تفکر اشتباه آن فیلمسازان با آوردن قهرمانی از پایین شهر در فیلم ایجاد می‌شود که می‌خواهد حقوق همه انسان‌ها را از حلقوم آدم‌های پولدار در بیاورد و تنها راه ایجاد عدالت اجتماعی را با استفاده از چاقوی ضامن‌دار می‌جوید! این اشتباه بزرگی است که با خشونت بخواهیم تمام معضلات را حل کنیم. متاسفانه همین الان که من و شما داریم با هم حرف می‌زنیم چنین فیلم‌هایی دارد پخش می‌شود.
  در سکانس پایانی ایراداتی را به دلیل تفاوت در لحن و ماهیت با مابقی دقایق یک دست فیلم احساس کردم، چرا به اینگونه پایان تا حدی تشریفاتی دست زدی؟
سکانس اولیه‌ای که برای بخش پایانی نوشته بودم جدی‌تر هم بود و براساس مشاوره آقای بهرام توکلی تغییر کرد و قرار شد در آن مستاجر و صاحبخانه بدون اینکه همدیگر را بشناسند، در کنار هم قرار بگیرند. در واقع در این فضا براساس گفت‌وگویی که شکل می‌گیرد، سوءتعبیرها از بین می‌رود. می‌خواستم در پایان خیلی ساده به یک تعامل و پیوندی برسم و دوست نداشتم با نتیجه‌گیری ناامیدانه و با شکاف میان آدم‌ها و طبقات جامعه فیلم را به پایان برسانم.
  اما تو که به تماشاگر اعتقاد داری، می‌توانستی با کمی لحاظ کردن هوش مخاطب و موقعیت نمایشی اثر همچنان کاراکترهای صاحبخانه و مستاجر را ناشناخته از هم باقی بگذاری.
آنها در آن سکانس صادقانه و بدون شناخت از هم حرف خود را به هم می‌گویند. من آنها را در موقعیت ناشناخته و جذابی کنار هم آوردم تا درددل‌های هم را مطرح کنند. مساله‌ای که می‌گویی درست است و این پایانی است برای قشری که سینما را جدی دنبال می‌کنند و از قشر فرهیخته فرهنگی هستند. من بشدت دنبال فضای فکری و سلیقه‌ای مخاطب عام هستم و همچنان هم از تماشاگران سینما درباره فیلم سوال می‌کنم  که همگی این نوع پایان را که همه چیز روشن و امیدوارانه تمام می‌شود، دوست دارند.
  البته اگر در پایان، صاحبخانه و مستاجر از وجود همدیگر آگاه نمی‌شدند هم به هیچ‌وجه پایانی باز محسوب نمی‌شد. از طرفی تماشاگر امروز به انواع فیلم‌های مدرن و متفاوت دسترسی یافته است.
 حرفت را قبول دارم که آن سکانس ناپختگی‌هایی دارد. تو خیلی کارشناسی داری می‌گویی و قبول دارم که جنس آن سکانس با بقیه دقایق فیلم تفاوت دارد. حتی بهرام توکلی هم به من پیشنهاد سکانس فیلم «بعضی‌ها داغشو دوست دارن» از بیلی وایلدر داد که در آن 2 شخص در موقعیتی قرار گرفتند و یکی از آنها نمی‌داند که آن یکی کیست و در آن فیلم پایانی قطعی به تماشاگر داده نمی‌شود اما من به دلیل نگاه تماشاگر عام سکانس نهایی را گذاشتم تا کاملا تعامل میان مستاجر و صاحبخانه نشان داده شود. من واقعا دوست دارم هم تماشاگر عام، فیلم من را دوست داشته باشد و هم تماشاگر خاص و این مساله‌ای را که می‌گویی می‌شد در فیلم در نظر گرفت. این را هم بدان که فیلم اول من است و ناپختگی‌هایی خواهد داشت.
  قرار است همچنان در همین قالب کمدی، نگاه منتقدانه خود را به تصویر درآوری؟
نه! قرار نیست کمدی‌ساز بشوم. یکی از علایق من ساختن فیلم‌های سیاسی است و فیلمنامه‌ای هم به نام «زندانی سیاسی» دارم که به هیچ‌وجه مشکل ممیزی ندارد. البته آن فیلمنامه اشکالات فنی دارد و به دلیل سنگین بودن کار سعی کردم برای اولین فیلمم آن را انتخاب نکنم. از طرفی این را هم در نظر بگیرید که در سینمای ایران زیرساخت هرگونه ژانری وجود ندارد.


Page Generated in 0/0174 sec