دکتر سیدپویان حسینپور: ابتدا سرخط خبرها؛
* وزیر ارشاد گفت: فعالیت 105 میلیون سیمکارت در کشور
* فرماندهی انتظامی کشور خبر داد: وجود حداقل 45 میلیون کاربر اینترنت در کشور
* نتایج یک پژوهش علمی نشان داد: یک سوم جمعیت کشور در گروه سنی بین ۷ تا ۴۰ سال، بازیهای رایانهای انجام میدهند.
تحقیقات و پژوهشها با ما سخن میگویند:
* از هر 4 دانشجوی ایرانی، 3 نفر گوشی تلفنهمراه خود را به رختخواب میبرند.
* 41 درصد دانشجویان، بخش زیادی از زمان حضور خود را در سرویس بهداشتی به کار با تلفنهمراه میگذرانند.
* در تحقیقات بهعملآمده در اسفند 86، بالاترین میزان جستوجوهای اینترنتی در ایران، به کلمات و تعابیر مربوط به مسائل جنسی و غیراخلاقی اختصاص داشته است.
* از میان بیش از 4 میلیون ارجاع به تارنمای فیلترینگ در روز، بالغ بر 3 میلیون ارجاع، متعلق به صفحات هرزهنگاری جنسی است.
* «خواب ترسی»، «رفتار خشونتآمیز» و «عکسالعملهای قانونشکنانه» از مهمترین آسیبهای بهوجود آمده در گیمرهای زیر 15 سال است.
* و....
و حالا یک سوال کلیشهای؟! به کجا میرویم؟!
قرار بود تکنولوژیهای ارتباطی و رسانهای، محملی برای بهبود سطح زندگی باشد و گذران عمر را برایمان راحتتر کند. قرار بود این ابزارهای فناورانه، ما را به سمت ارتباط بیشتر با هم سوق دهد و تبلوری باشد بر این گزاره:
«انسان موجودی است اجتماعی و نیازهای خود را در بستر این موجودیت اجتماعی تأمین میکند».
اما آیا بهراستی چنین شده است؟!
واقعیت تلخی است اما باید پذیرفت امروز، رسانهها (اعم از سنتی و مدرنش) از هر سو محاصرهمان کردهاند. تمام لحظات خواب و بیداری ما را به خود مشغول ساخته و در حصاری پنهان، اسیرمان کردهاند. صبح که از خواب چشم باز میکنیم تا شباهنگام، در بند زندانی خودخواسته قرار داریم. به بهانه بهرهگیری از ظرفیتهای تکنولوژیهای ارتباطی، روز به روز از هم دورتر شدهایم و زندگیمان را تحت سیطره مدیریت محض و مطلق فناوریهای دیجیتال قرار دادهایم.
در این میان، خطرناکترین نقش را اینترنت، این نمود تحقق دهکده جهانی بر عهده دارد. نه اینکه تحقق این دهکده، بهخودی خود تهدید باشد، حاشا و کلا! تهدید تحقق این دهکده از آنجا ریشه میگیرد که ارزشهای معیار و ارزشهای تراز در این دهکده، ارزشهای غربی و بویژه آمریکایی است. اینترنت هر روز بیش از پیش، ما را به سمت لیبرالشدن پیش میبرد و کدام ذهن آگاه و مطلعی است که نداند لیبرالیسم در بطن و ماهیت خود، چه لطماتی بر ذات و ماهیت انسانیمان خواهد زد. چه آنجا که بسترساز اقتصاد سرمایهداری یا به تعبیری دیکتاتوری پولدارهاست و چه آنجا که بر اومانیسم (اصالت انسان) در دیروز و اندیویژوالیسم (اصالت فرد) یا همان قانون جنگل در امروز، مهر تایید میزند، تهدید و خطر این ارزشهای خوشظاهر و بدباطن، خودنمایی میکند. و صد البته، در کنار این جنگ تئوریک، جنگ فرهنگی صورتگرفته توسط صاحبان قدرت جهانی را نیز نباید از نظر دور داشت. ترویج مؤلفههای سبک زندگی غربی، محملی مناسب برای تحقق یافته است. اگر دیروز تنها سینما بود که میتوانست تا حدودی به جهانیشدن ارزشهای غربی کمک کند، امروز با تکاملیافتن ابزارهای ارتباطی و حرکت از مخاطبمحوری سینما، به سمت کاربرمحوری اینترنت، نهادینهشدن این قبیل ارزشهای فرهنگی نه با ضرب و زور سلطهگران جهانی که بهدست خود کاربران و در سطحی عمیقتر و گستردهتر رخ مینماید.
میزان بالای تولید محتوای غیراخلاقی و حتی غیرانسانی در محیط اینترنت، اگرچه شاید تابعی از سیاستگذاریهای مخفی و پنهان سازمانهای مدیریتی اطلاعاتی و فرهنگی غربی باشد اما بر بستر کاربرانی که در غفلت فرهنگیاند یا در پیچ و خم گمراهی، استوار شده است. با مروری در صفحاتی که با محتوایی اینچنین فعالیت میکنند، نسبت کاربرمحور بودن این صفحات را بهخوبی میتوان دریافت.
از دیگر سو، اینترنت، مرزهای حرمت و حریم را درنوردیده. دیگر حریم خصوصی معنایی ندارد. این جاسوس مدرن، به ابزار سلطه صاحبان قدرت و ثروت مبدل شده است. قدرتمندان و زورمندان عالم، با بهرهگیری از فرصت نفوذ و گسترش کاربری این فناوری در بین جهانیان، از آن بهعنوان مأموری که هیچ حد و مرز اخلاقی و انسانی را به رسمیت نمیشناسد، برای جاسوسی شبانهروزی از مردمان استفاده میکنند. جاسوسی که همیشه و همهحال حاضر و ناظر است و از ما آن میداند که شاید خصوصیترین داشتههایمان باشد و چه تلخ است عیان شدن آنچه صرفاً متعلق به ماست نزد دیگرانی که نه خیرخواه ما، که دشمن شمشیر از نیام کشیدهمان هستند و همچون گرگهایی گرسنه، در انتظار کشف نقطه ضعفی یا منفذی برای ورود به حریم ما و به زیر سلطه و بردگی کشیدنمان هستند.
و در نهایت، امان از طمع شرکتها و کمپانیهای اقتصادی که در این برهوت اخلاق و انسانیت، چه خوش فرصتی یافتهاند برای شناخت نیاز مخاطبان از یک سو و ذائقهسازی کاذب و جهتدهی منطبق بر منافعشان به نیازهای مردمان. هر گوشهوکنار این فضای بیانتهای بیحد و مرز اینترنت را که میگردی، ردپایی از ترویج مصرفگرایی و تبلیغ کالاهایی است که در حقیقت غیرضرورند اما به لطف تکنیکهای اقناع و تبلیغ، افکار عمومی را به زیبایی فریب میدهند و زندگی منهای این کالاها را، زندگی ناقص و بیارزش جلوه میدهند. دیگر از نقش اینترنت در کانالیزهکردن و جهتدار ساختن و برجستهسازی مسائل فرعی و غفلتدادن کاربران از مسائل ملی و جهانی سخن نمیگویم که خود مرثیهای است تلخ و دردناک و مجالی میطلبد مجزا برای پرداخت واژهها به این مقوله مهم و حیاتی. و تلخی این همه در آن است که ما ناخواسته و نادانسته، بازیگر نقش اول سناریوهای پشتپرده حاکمیت اینترنت بر مغزها و قلبهای کاربران ـ تو بخوان بردگی مدرنـ شدهایم و این همه تنها در سایه غفلت و فراموشی ماست که محقق شده و عینیت یافته است.
چه شد که چنین شد؟! نمیدانم. چه باید کرد؟! این را نیز آنچنان نمیدانم.
اما خبرم هست که باید کاری کرد. باید از این خواب غفلت و فراموشی بیدار شویم. باید حرکت کنیم. باید خویشتن خویش را از این ورطه مهلک نجات دهیم. باید در برابر سیل خروشان اینترنتزدگی، سدی بنا کنیم. باید در این جنگ نابرابر صاحبان قدرت و ثروت جهانی با مردمان، مجهز به سلاحهای دفاعی و حتی تهاجمی شویم که بدون شک، پیروزی جز به بیداری و شناخت و رهاشدن از بند بردگی خودساخته، میسر نخواهد شد. و فرجام کلام اینکه، فردا دیر است، از همین امروز، از همین الان، باید بهپاخیزیم و نگذاریم غول اینترنت، ما را ببلعد(!)