printlogo


کد خبر: 144975تاریخ: 1394/6/16 00:00
دشمن در مقابل موج رو به گسترش انقلاب اسلامی چه رویکردهایی را در پیش گرفته است؟
پاکستانیزه کردن جهان اسلام

سیدمهرداد  سیدبرزگر: بیداری اسلامی و به تبع آن تحولات شگرف در خاورمیانه، طرحی را در دستور کار ایالات متحده آمریکا قرار داد که می‌توان از آن با عنوان «پاکستانیزه» کردن جهان اسلام یاد کرد. این سناریو که از سالیان طولانی در حال پیگیری و پیاده شدن است، طی چند دهه اخیر با وقوع انقلاب اسلامی ایران و قدرت‌گیری روزافزون جمهوری اسلامی در همه حوزه‌ها، شکل‌گیری یک گفتمان اسلامی عقلانی، دستیابی جمهوری اسلامی به توان هسته‌ای بومی، شکل‌گیری محور مقاومت اسلامی علیه رژیم صهیونیستی، ضعف روزافزون رژیم صهیونیستی، بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، سقوط رژیم‌های متحد غرب در منطقه جنوب شرق آسیا و شمال آفریقا و...، به محور اصلی سیاست‌ها و استراتژی‌های آمریکا در جهان اسلام تبدیل شده است. این طرح در تمام جهان اسلام از طریق ایجاد یک عامل بی‌ثبات‌کننده خارجی که زمینه ورود قدرت‌های جهانی را فراهم می‌کند پیگیری می‌شود؛ برای نمونه بحران‌آفرینی در سوریه و سپس عراق از طریق بدعتی به نام داعش و تروریست‌های تکفیری، مقدمه اجرای این طرح کلان برای شکل دادن به نقشه خاورمیانه نوین توسط آمریکاست. در این بین برخی دولت‌های منطقه نیز برای رسیدن به اهداف خود، با قبول نقش پیاده‌نظام در این طرح آمریکایی- صهیونیستی، تمایل خود را برای نقش‌آفرینی داوطلبانه در این سناریو اعلام کرده‌اند؛ این دسته از کشورها سعی دارند ضمن حفاظت از منافع خود در مقابل عواقب اجرای این طرح با مشارکت در اجرای آن فرصت و آینده مطلوبی برای خود فراهم کنند.
بر این اساس آمریکا با توجه به جایگاهی که برای خود در عرصه جهانی تعریف کرده است، ابتدا منافع خود را تعریف و سپس خطرهایی که متوجه منافع آن می‌شوند را شناسایی و در نهایت طرح‌های خود را برای مواجهه با خطرات پیش رو ارائه می‌دهد. همین مساله نقطه برتری برای آمریکا محسوب می‌شود چرا که براساس تصوری که بین کشورها و افکار عمومی ایجاد کرده است، منافع و اهداف خود را در گستره جهانی تعریف و آنها را به صورت منافع تمام کشورها نمایان می‌کند؛ در اصل کشورها در راستای هدفی تلاش می‌کنند که منافع آمریکا را تأمین می‌کند و خسارات و تلفات اجرای این طرح‌ها تنها چیزی است که به کشورهای پیاده‌نظام می‌رسد. آمریکا با این تقسیم وظایف، توانسته است اهداف خود را تعقیب و دست‌یافتنی کند و مهم‌تر اینکه توانسته است به دست برخی کشورهای درگیر در ماجرا و بدون صرف هزینه زیاد و خسارات سنگین، به آنچه می‌خواهد برسد. جمهوری ترکیه یکی از این کشورهاست که از یک طرف به دنبال احیای امپراتوری بزرگ عثمانی و از طرف دیگر نیز به دنبال احیای خلافت اسلامی است. آمریکا نیز با آگاهی از این موضوع نقشی را برای ترکیه در تحولات منطقه تعریف و مشخص می‌کند که بتواند در سایه آن به هدف خود دست یابد و از این طریق ترکیه را به ورود به بحران‌های سوریه و عراق تشویق کرد.  در همین چارچوب ترکیه به‌عنوان بازوی عملیاتی اتاق فکر آمریکا انجام وظیفه می‌کند و با تایید و حمایت همه‌جانبه از تروریست‌های تکفیری و داعش در سوریه و عراق نقش خود را اجرا می‌کند و تنها آن قسمتی از پازل خاورمیانه را تکمیل می‌کند که به آن محول شده است، بی‌آنکه از نمای کلی طرح آمریکا مطلع باشد. با توجه به این شرایط گذشت زمان به‌خوبی این مساله را روشن کرد که بعد از گذشت چند سال از آغاز بحران سوریه و عراق- که با حمایت‌های بی‌دریغ ترکیه و «رجب طیب اردوغان» از تروریست‌های تکفیری و تنش‌آفرینی در این کشورها همراه بود- نه‌تنها ترکیه به رؤیای دستیابی به قدرت بیشتر دست نیافته بلکه با از دست دادن قدرت و امنیت خود دچار آشوب و ناامنی در مناطق مختلف خود نیز شده است. اینجاست که بحث پاکستانیزه کردن مطرح می‌شود چرا که همین سناریو درباره پاکستان نیز پیاده شد. پاکستان و سرویس‌های اطلاعاتی این کشور نیز درباره حمایت و پشتیبانی از القاعده و طالبان و گروه‌های جهادی افراطی در افغانستان نقش اساسی داشتند.
پاکستان در کنار عربستان‌سعودی به رهبری آمریکا 3 کشوری بودند که گروه‌های جهادی افراطی و القاعده را ایجاد، حمایت و به رسمیت شناختند. شکل‌گیری این گروه‌ها با اشغال افغانستان توسط شوروی و حمایت این کشور از جمهوری دموکراتیک افغانستان که یک دولت کمونیستی بود آغاز و به دوران پس از اشغال و خلأ یک قدرت مرکزی مقتدر در افغانستان بازمی‌گردد.  القاعده در سال 1988 به رهبری «اسامه بن لادن» در شهر پیشاور پاکستان به طور رسمی شکل گرفت و هدف آن مسلح کردن و آموزش مجاهدان داوطلب جنگ با شوروی در منطقه بود. القاعده از سراسر جهان نیرو می‌پذیرفت، نیرو‌هایی که در چارچوب منافع فراملی و به ظاهر ایدئولوژیک آماده عملیات در سراسر جهان بودند. این گروه‌های جهادی توسط سرویس اطلاعاتی آمریکا حمایت و آموزش دیده و از طریق سرویس اطلاعاتی پاکستان و دولت این کشور تجهیز و پشتیبانی شدند. این روند تا زمان خروج شوروی از افغانستان پس از 9 سال اشغال و درگیری ادامه داشت و در نهایت با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تهدید کمونیسم نیز کاملاً از بین رفت. نمونه افغانستان در واقع میدان جنگ سرد بین آمریکا و شوروی بود که آمریکا با بهره‌مندی از نیروهای منطقه تهدید کمونیسم را خنثی کرد و تنها چیزی که به پاکستان رسید، ناامنی و تنش روزافزون بود. خروج شوروی نه‌تنها ثبات و امنیت را در افغانستان ایجاد نکرد بلکه منجر شد جنگ‌های طولانی‌مدت داخلی تمام کشور را از بین ببرد.  نتیجه جنگ‌های داخلی شکل‌گیری طالبان در اوج این جنگ‌ها بود که در سال 1994 به طور رسمی شکل گرفت. طالبان توانست در سال 1996، 75 درصد خاک افغانستان را تصرف و حکومتی را در افغانستان تشکیل دهد و نام آن را امارت اسلامی بگذارد و تا سال 2001 و ماجرای حادثه 11 سپتامبر و متعاقب آن حمله آمریکا به افغانستان آن را حفظ کند اما این تنها آغاز کار محسوب می‌شد چرا که شبه‌نظامیان طالبان و القاعده به معضل امنیتی بزرگی در افغانستان و پاکستان تبدیل شدند که روابط 2 کشور را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است. انتقال اقدامات تروریستی و حملات نظامی به پاکستان نتیجه اصلی این طرح محسوب می‌شود که اکنون نیز روزی نیست که خبری از کشتار و بمبگذاری در پاکستان شنیده نشود. پاکستان با توجه به این شرایط تبدیل به یک دولت بی‌ثبات و ناامن و ملجأ و مرکز رشد و گسترش تروریسم در منطقه شده است، چنین کشوری با این وضعیت وخیم امنیتی پتانسیل این را دارد که یک منطقه را بی‌ثبات و پرتنش کند. پاکستان نیز مثل ترکیه به دنبال کسب حمایت غرب بویژه آمریکا بود تا ضمن بهبود وضعیت خود از طریق جذب کمک خارجی به بیشینه‌سازی قدرت بپردازد و در رقابت تسلیحاتی و نظامی با هندوستان از یک حامی بزرگ برخوردار شود لذا بنا داشت با ورود به پیاده‌سازی طرح آمریکا در مبارزه با شوروی در افغانستان به اهداف خود دست یابد اما اولین کشوری که در این جریان متضرر شد خود پاکستان بود چرا که ضمن درگیری با شبه‌نظامیان طالبان که هزینه زیادی را متوجه دولت پاکستان می‌کند، زمینه حضور آمریکا و ناتو را در کشور خود فراهم آورده است که به بهانه مبارزه با تروریسم، امنیت مردم را به طور کامل از بین برده‌اند و شرایط را در پاکستان به‌گونه‌ای شکل داده‌اند که امنیت، محلی از اعراب ندارد و این کشور را با مشکلات عدیده امنیتی مواجه کرده است اما این فقط ایالات متحده آمریکا بود که توانست به اهداف خود دست پیدا کند، چراکه نه‌تنها بحث محاصره کمونیسم و جلوگیری از آن را با موفقیت پیگیری کرد و مانع آن شد که شوروی به خلیج‌فارس و خاورمیانه دست یابد بلکه توانست یک نیروی شبه‌نظامی کارآمد را که هیچ تعهد سرزمینی و ناسیونالیستی ندارد و دارای اهداف ایدئولوژیک و فراملیِ به ظاهر دینی است شکل دهد که به یک ابزار راهبردی مهم برای آمریکا تبدیل شود که در هر جایی از جهان توان عملیاتی خواهد داشت.
شکل‌گیری این گروه تروریستی در پاکستان و افغانستان، منطقه حایلی را شکل داده است تا آمریکا بتواند از این طریق اوضاع و شرایط 4 دشمن و رقیب خود را بررسی و برای آنها تنش‌آفرینی کند؛ در شمال این منطقه، فدراسیون روسیه به‌عنوان قدرت سیاسی و نظامی در عرصه جهانی حضور دارد، در شرق و جنوب شرق 2 قدرت بزرگ نوظهور در اقتصاد جهانی یعنی چین و هندوستان قرار دارند که اینها 3 عضو اصلی پیمان بریکس را شامل می‌شوند و در غرب نیز جمهوری اسلامی ایران- که در تمام حوزه‌ها قدرت آمریکا را به چالش می‌کشد- حاضر است.  با توجه به این مسائل آمریکا خود به دلیل دوری از منطقه به هیچ عنوان متأثر از بی‌ثباتی و ناامنی در خاورمیانه یا سایر نقاط جهان چون جبهه شرق اروپا و اوکراین نمی‌شود ولی با استخدام کشورهای دیگر اهداف خود را تأمین می‌کند و این جنگ نیابتی برای آمریکا بسیار پرمنفعت است. درباره پاکستان باید گفت همین بی‌ثباتی و هرج و مرج در این کشور و افغانستان زمینه حضور دائمی آمریکا در منطقه را فراهم کرده است که آمریکا این را مدیون پاکستان، رژیم آل‌سعود و تروریست‌های تکفیری است.
درباره ترکیه نیز این سناریو در حال پیاده شدن است، ترکیه که خود را فدای استراتژی‌های آمریکا و همچنین رژیم صهیونیستی کرده است به تنش و بی‌ثباتی خود دامن زده و تصور می‌کند در راستای اهداف خود گام برداشته و این همپوشانی منافع است که باعث همکاری با آمریکا شده است ولی این یک خطای محاسباتی و راهبردی بزرگ برای ترکیه است که می‌تواند این کشور را به پاکستانی دیگر تبدیل کند.  ترکیه در چند وقت اخیر به بهانه مبارزه با گروه‌های تروریستی وارد فاز جدید عملیاتی و نظامی در مرزهای جنوبی خود شده است که البته این پوششی است در جهت مبارزه با گروه‌های کرد در مناطق کردنشین و ورود به مناطق شمالی عراق و سوریه، همان مناطقی که ترکیه در آرزوی دستیابی به آنهاست و نسبت به آنها ادعای تاریخی مطرح می‌کند. کردها سالیان طولانی است با دولت ترکیه دارای روابطی پرتنش و خواهان دستیابی به حقوق و امتیازات اولیه برای کردها هستند لذا در این راه حزب کارگران کردستان (PKK) بزرگ‌ترین گروه کرد مخالف سیاست‌های ترکیه در قبال اکراد است که از حقوق کردهای ترکیه دفاع می‌کند و در این باره نیز بارها بین 2 طرف درگیری‌های نظامی شدیدی رخ داده است.  ترکیه در قبال کردها سیاست سختگیرانه‌ای را اتخاذ کرده که طی سالیان اخیر دچار شدت و ضعف بوده است اما شکل‌گیری دولت فدرال اقلیم کردستان در عراق پس از جنگ دوم خلیج‌فارس و رسمی شدن آن بعد از سقوط حکومت صدام، نگرانی دولت ترکیه را از این موضوع تشدید و ترس این دولت را از شکل‌گیری یک دولت کرد در مناطق مرزی‌اش که موجب تحریک کردهای ترکیه می‌شود، افزایش داده است.
کردهای ترکیه حدود 25 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند و در انتخابات پارلمانی اخیر نیز حزب دموکراتیک خلق‌ که از حمایت کردها برخوردار بود توانست 80 کرسی پارلمان را به خود اختصاص دهد. این اوضاع داخلی حزب عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان را نیز در فشار قرار داده است و موجب شده است در سیاست‌های داخلی و خارجی خود بازنگری کند. با توجه به این شرایط ورود نظامی ترکیه به معمای امنیتی منطقه نه‌تنها باعث ثبات و ایجاد امنیت نخواهد شد بلکه اوضاع را بیش از پیش پیچیده و لاینحل خواهد کرد، کما اینکه حملات ترکیه به مواضع کردها در شمال عراق و سوریه منجر به اقدامات تلافی‌جویانه گروه پ‌ک‌ک در داخل مرزهای ترکیه شده است. در اصل ترکیه سعی دارد به بهانه مبارزه با تروریست‌ها علاوه بر اینکه به شمال عراق و سوریه وارد شود و موقعیت خود را در این مناطق تثبیت کند، مواضع گروه‌های کرد چون پ‌ک‌ک را که معضل امنیتی برای ترکیه محسوب می‌شوند نابود کند و از این طریق به تروریست‌های تکفیری هم کمک کند، چرا که کردها نیز بشدت در حال جنگ با داعش و تروریست‌ها هستند و تضعیف آنها به منزله تقویت گروه‌های تکفیری است. از طرف دیگر ترکیه از این طریق قصد دارد شبه‌نظامیان گروه پ‌ک‌ک را که مهم‌ترین معضل امنیتی برای ترکیه هستند، نابود کند. از همین رو است که مقامات ترکیه خواهان ایجاد منطقه حایل در شمال سوریه با همکاری آمریکا هستند تا به این وسیله به اهداف یادشده دست یابند. همچنین ترکیه سعی دارد با کشاندن ناامنی به مرزهای جمهوری اسلامی منجر به بی‌ثباتی و ناامنی در ایران نیز شود. بر این اساس می‌توان به حملاتی که متوجه اتوبوس گردشگران ایرانی در شهر مرزی «وان» شد همچنین حملات پی در پی که به کامیون‌های ایرانی در خاک ترکیه شده است اشاره کرد که همگی اینها نشان از طرح ایجاد بی‌ثباتی و تنش در کل منطقه بویژه در مرزهای ایران دارد که با طراحی آمریکا و رژیم صهیونیستی که محصول این شرایط را جمع می‌کنند صورت گرفته است.  همانطور که اشاره شد حلقه اصلی و مشترک در تمام این تحولات و حوادث هدایت و مدیریت آمریکاست که شرایط منطقه را به‌گونه‌ای مدیریت می‌کند تا تهدیدات علیه امنیت ملی خود را از بین ببرد و در این راه نیز از تمام کشورهای منطقه بویژه رژیم آل‌سعود و کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترکیه بهره کافی را می‌برد.
آمریکا با تبلیغات فراوان و هدایت افکار عمومی توانسته است یک رسالت جهانی برای خود تعریف کند و بقای صلح و امنیت جهان را منوط به موجودیت و استمرار حکومت ایالات متحده آمریکا نماید و خود را به‌عنوان حافظ و حامی صلح، امنیت و حقوق بشر در عرصه بین‌الملل معرفی کند. واشنگتن سعی می‌کند از این تصور ذهنی که بیشتر کشورهای جهان آن را پذیرفته‌اند به نفع اهداف و منافع ملی خود بهره ببرد و با ابزار سیاسی و حقوقی که از طریق تعریف ساختار بین‌المللی برای خود ایجاد کرده است، جایگاه خود را تثبیت و سیاست‌های خود را پیگیری کند.
بحث پرونده هسته‌ای ایران، بحران اوکراین، تنش با روسیه، بحران تروریسم، موضوع سوریه و عراق و موضوع ایران‌هراسی و اسلام‌هراسی از جمله مواردی است که آمریکا سعی دارد با نشان دادن جایگاه بین‌المللی خود منافعی که در این موضوعات دارد یا تهدیداتی که این شرایط برای آمریکا فراهم می‌کند را به یک موضوع جهانی و بین‌المللی تبدیل کند و تمام کشورها را آگاهانه یا ناآگاهانه با خود همراه نماید و همین باعث شده رهبر حکیم انقلاب اسلامی، آمریکا را نماد غرور، استکبار و خودرأیی معرفی کنند و بفرمایند «آمریکا مصداق اتمّ استکبار است» چرا که چنین دولتی سعی می‌کند هرگونه اقدام گریز از مرکز و انقلابی که منافع آمریکا را تهدید می‌کند را از بین ببرد و همه کشورها را به‌عنوان پیاده‌نظام خود در این راهبرد کلان همراه کند.
این روند روزی در چارچوب مبارزه با کمونیسم و انقلاب اسلامی ایران، از طریق ظهور شبه‌نظامیان طالبان و القاعده با کمک پاکستان و آل‌سعود تعریف می‌شد و امروز به صورت یک جنگ تمام‌عیار با اسلام و مصداق حقیقی آن جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت، از طریق ایجاد داعش با حمایت ترکیه و آل‌سعود دنبال می‌شود.


Page Generated in 0/0074 sec