printlogo


کد خبر: 145345تاریخ: 1394/6/22 00:00
وحشیگری‌های رضاشاه در اسناد وزارت خارجه آمریکا

«برنارد گوتلیب» کنسول آمریکا، سال 1923 در گزارشی محرمانه شواهدی از وحشیگری‌های «رضا‌خان» به دست می‌دهد: «رئیس‌الوزرای فعلی، یک دهاتی بی‌سواد با خوی ددمنشانه است که با هوشمندی، قاطعیت و استحکام شخصیت ذاتی خاصش که ندرتاً در ایرانی‌ها یافت می‌شود، به مقام کنونی دست‌ یافته است. مردی است با خشمی مهارنشدنی. او شخصاً رئیس‌الوزرای سابق، «قوام‌السلطنه» را مضروب کرد (آن هم طبق گزارش‌ها در حضور شاه) و همچنین با دست خودش کتک مفصلی به یک روزنامه‌نگار مسن و موسپید ایرانی که خبطی کرده بود، زد، آن هم در حضور یک آمریکایی که صحنه مزبور را رقت‌انگیز‌ترین و خفت‌آورترین صحنه وحشیانه‌ای توصیف می‌کند که تا به حال به چشم خودش دیده است. [رضا‌خان] از زمانی که رئیس‌الوزرا شده به دفعات ملازمانش یا مقاماتی را که خطایی از آنها سر زده در پیش چشم همه مورد ضرب و شتم قرار داده است، از جمله کتک مفصلی که به یک شیخ سالخورده زد. شیخ در مجلسی نشسته بود و به سبب ضعف قوه باصره [رضاشاه را که وارد اتاق می‌شد، ندید و] جلوی پایش بلند نشد. تأکید می‌کنم اصلاً بعید نیست که با اولین مخالفت جزئی یک مقام مالیه،‌ خوی حیوانی رئیس‌الوزرا بر او مستولی شود و اتفاقی بیفتد که عواقب وخیمی داشته باشد».  رضاخان حتی پیش از رسیدن به مقام رئیس‌الوزرایی نیز عادت داشت مدیران روزنامه‌ها را وحشیانه کتک بزند. گواه این ادعا وزیرمختار آمریکا «جوزف اس‌کورنفلد» است:  «برای نشان دادن وحشیگری‌های رضاخان، به شرح 2 موردی که اخیراً اتفاق افتاده است، بسنده می‌کنم. 2 روز قبل، یکی از روزنامه‌ها جرات کرد و نوشت وزیر جنگ هم باید مثل همه وزرای دیگر لایحه بودجه‌اش را به مجلس بدهد. [رضاخان] فوراً دستور داد مدیر روزنامه را به دفترش بردند. شخصاً کتک وحشیانه‌ای به او زد به نحوی که چند تا از دندان‌هایش شکست، سپس او را به زندان انداخت. یک آمریکایی که با چشم خودش شاهد این ضرب و شتم وحشیانه بود، ماجرا را برایم تعریف کرد. واقعه دوم را وزیرمختار بلژیک برایم تعریف کرده است که خُلق و خوی رضاخان را روشن می‌کند. او گفت یکی از افسران قزاق به دفتر یک کارمند بلژیکی در وزارت مالیه می‌رود و به دستور وزیر جنگ تقاضای 3000 تومان پول می‌کند. کارمند مزبور هم پول را نمی‌دهد و می‌گوید تا وزیر مالیه سند پرداخت را امضا نکند، نمی‌تواند این پول را بدهد. افسر قزاق با شنیدن این حرف مأمور را زیر مشت و لگد می‌گیرد، او را در دفترش حبس می‌کند، و آنقدر آنجا نگهش می‌دارد تا پول را به زور می‌گیرد و می‌رود».  حتی 12 سال بعد از این هم، از وحشیگری رضاخان علیه کسانی که توان دفاع از خود را نداشتند، هیچ کم نشده بود. مارس 1935 «ویلیام اچ هورنی‌بروک» وزیر مختار آمریکا اجمالاً به ضرب و شتم مدیر یک نشریه علمی به دست رضاشاه اشاره می‌کند: «همین یک یا 2 ماه پیش بود که «سیف آزاد» مدیر نشریه «ایران ‌باستان» به دستور اعلیحضرت شرفیاب شد و حسابی فحش و ناسزا خورد. البته شایع است که در پایان این دیدار شاه شخصاً کتک سیری هم به ایشان مرحمت کردند». از خشونت [رضاشاه] علیه زیردستانش حتی در مواقع شادمانی هم چیزی کم نشده بود. ماه مه 1936 رضاشاه برای استقبال از پسر و ولیعهدش، محمد‌رضا که بعد از 5 سال تحصیل در سوییس به کشور برمی‌گشت، به بندر پهلوی (انزلی امروزی) رفت. در راه، توقفی هم در چالوس داشت:  «... در راه بندر پهلوی، شاه برای صرف ناهار در چالوس توقف کرد. باغبان‌ها تمام صبح سراسیمه مشغول آبیاری دار و درختان بودند تا همه چیز ‌تر و تازه باشد. سرگرد «پیبوس» وابسته نظامی انگلیس- که از پنجره هتلش ناظر این ماجرا بوده- تعریف می‌کند شاه تقریباً به محض پیاده شدن از اتومبیلش، کشیده جانانه‌ای به گوش یکی از باغبان‌ها نواخت و قبل از اینکه از آنجا برود حق 2 باغبان دیگر را هم به همان ترتیب کف دستشان گذاشت و دستور داد 2 درخت را که جا یا شکل‌شان باب میلش نبود، از ریشه درآوردند. وقتی شاه از آنجا رفت معلوم بود که همه نفس راحتی کشیدند...»  رفتار وحشیانه شاه با مقامات عالیرتبه مملکتی به امری عادی مبدل شده بود. طبق گزارش‌ «هارت» یکی از هولناک‌‌ترین موارد وحشیگری شخص شاه، کتک مفصلی بود که سال 1933 در زندان به تیمورتاش زد، به حدی که تیمورتاش از حال رفت. سال 1938، «انگرت» موارد دیگری را گزارش می‌دهد، از جمله سرتیپ «امان‌الله جهانبانی». ژوئیه 1937 بر سر زبان‌ها افتاده بود که هیأت نظامی فرانسوی مستقر در تهران قرار است جایش را به یک هیأت آلمانی بدهد. موسیو «بُدار» وزیرمختار فرانسه از سرتیپ جهانبانی که تحصیلکرده فرانسه بود و به این کشور علاقه داشت، کمک خواست. جهانبانی نیز نظر وزیرمختار فرانسه را به عرض شاه رساند:‌ «... شاه از آنچه مداخله نابجای وزیرمختار فرانسه تلقی می‌کرد چنان غضبناک شد که کشیده‌ای به صورت جهانبانی نواخت و به او دستور داد اونیفورم نظامی‌اش را دربیاورد و دیگر آن طرف‌ها پیدایش نشود. اتفاق فوق،‌ هر چند از نظر ما قدری مضحک می‌آید ‌ولی دقیقاً نمونه‌ای از رفتارهای رژیم است. شاه چنان با مفاهیم آزادی و عدالت در غرب بیگانه است و چنان سر در انزوای شرقی‌اش دارد که هرگز کوچک‌ترین وقعی به احساسات بشری نمی‌گذارد. بدخُلقی،‌ عدم تحمل کوچک‌ترین مخالفت یا انتقادی و وقاحت رفتارش، او را صاحب‌اختیار بلامنازع رعایایش کرده است. سیاستمداران و دیپلمات‌ها برایش پشیزی نمی‌ارزند، و ظاهراً از داشتن رفتاری خشن و آمرانه همچون یک «دیکتاتور نظامی»‌ با آنها لذت می‌برد. این مساله که رفتار او اثرات تأسف‌انگیزی بر روابط دیپلماتیک ایران و برخی کشورها گذاشته معروف است، و در این مورد خاص همه تلاش‌ها برای بهبود روابط با فرانسه عملاً بر باد رفت...».  «موس» هم کتک مفصلی را که سرتیپ «رضاقلی امیرخسروی» وزیر مالیه از رضاشاه خورد به طور مبسوط شرح داده است. امیرخسروی پیش از آنکه در سال 1940 وزیر مالیه شود، تقریباً 10 سال رئیس بانک ملی بود، و پیش از آن ریاست بانک پهلوی، بانک شخصی رضاشاه را برعهده داشت: «سرهنگ امیرخسروی،‌ مدیرعامل بانک ملی ایران و مردی که روزی رؤیای امتیاز انحصاری تجارت اتومبیل و ریاست و مدیریت شخص خود را بر آن در سر می‌پروراند، در جشن‌های سال نو از طرف شاه به درجه سرتیپی ترفیع یافت».  کمتر کسی به اندازه امیرخسروی به رضاشاه کمک کرده بود تا ثروتش را به بانک‌های خارجی انتقال دهد. رضاشاه چنان علاقه‌ای به امیرخسروی داشت که در گزارش‌های دیپلماتیک گاه به مزاح او را مادام پهلوی می‌خواندند. 18 مه 1941، اعلام شد عذر امیرخسروی از مقام وزارت مالیه خواسته شده و «عباسقلی گلشائیان» جانشین او شده است.  «جیمز اس. موس» کاردار موقت سفارت آمریکا، در این ارتباط گزارش می‌دهد:‌ «... هنوز دلیل اصلی تصمیم رضاشاه برای برکناری سرتیپ خسروی مشخص نیست. شاه نیمه اول ماه مه را به گشت و گذار در استان‌های شمالی حاشیه دریای خزر رفته بود، و در تهران حضور نداشت. می‌گویند وقتی به تهران آمد خُلقش خیلی تنگ بود. شاه در یکی از جلسات هیأت دولت سراغ برخی اوراق را می‌گیرد. وقتی سرتیپ خسروی نمی‌تواند اوراق یادشده را پیدا کند، شاه برای نشان دادن عصبانیتش او را در حضور سایر وزرا با شلاق اسب‌سواری‌اش کتک می‌زند و می‌گوید به خانه‌اش برود و همانجا بماند که دستورِ مرسوم پهلوی برای برکنار کردن مقامات بود.... عین همین خبر را منابع دیگر هم گزارش کرده‌اند که با رفتار مرسوم شاه با صاحب‌منصبانش کاملاً‌ مطابقت دارد بنابراین دلیلی ندارد که در صحت آن شک کنیم. البته به دلیل التفات شاه به سرتیپ خسروی، مورد او یک استثنا بود...».  
منبع: رضاشاه و بریتانیا، دکتر محمدقلی مجد


Page Generated in 0/0058 sec