شهابالدین سینایی: در روزهای پس از توافق وین اظهارات متعددی از سوی سیاسیون موافق و مخالف در این رابطه مطرح شده است. برخی با انتقاد از برجام معتقدند بسیاری از خطوط قرمز نظام در متن نهایی رعایت نشده و اساساً برجام برخلاف منافع ملی مورد تایید طرف مذاکرهکننده ایرانی قرار گرفته است. در سوی مقابل اما عدهای دیگر با تاکید بر موفقیتآمیز بودن مذاکرات هستهای ضمن تاکید بر نتیجه برد-برد هماوردی 22 ماهه ایران با غرب معتقدند رسیدن به توافق هستهای در حال حاضر بهترین راه برای تحقق منافع ملی کشور است. در کنار این دو دیدگاه که اظهارات خود را بر موضوع هستهای متمرکز کردهاند، دسته سومی حضور دارند که با «ذوقزدگی» غیرقابل توصیف، ضمن حمایت صریح و افراطی از توافق وین، به دنبال تسری این توافق به دیگر ابعاد رابطه ایران با غرب بویژه آمریکا هستند. این افراد ذوقزده بویژه در روزهای اخیر تا بدانجا پیش رفتهاند که ضمن اعلام حمایت از مواضع دموکراتهای ایالات متحده به رهبری «باراک اوباما» در اظهاراتی تعجببرانگیز بر این باورند ایران باید از مواضع و رویکردهای صلحطلبانه(!) دولت دموکرات فعلی ایالات متحده بهره برده و تفاهم هستهای را به دیگر موضوعات چالشبرانگیز میان ایران و آمریکا تسری دهد(!)
این نگرش سادهانگارانه را میتوان از منظر 2 جریان مورد تدقیق قرار داد؛ جریان اول را میتوان دستهای از دلدادگان غرب به شمار آورد که اظهاراتشان نه از منظر صلحطلبی و دغدغه ملی بلکه از منظر دلدادگی زایدالوصف به غرب قابل تبیین است. این عده برآنند که اساساً باید از هر طریق ممکن (جنگ یا صلح) کشور را به سمت غرب هدایت کرد. نیاز به توضیح نیست که این جریان با داشتن ریشههای تاریخی نهتنها جریان نوظهوری نیست بلکه متاسفانه در دوران کنونی برخی شواهد و قرائن نشان از افزایش نفوذ این جریان در لایههای حساس سیاسی کشور دارد. در کنار این جریان، شاهد جریان دومی هستیم که اظهاراتشان بیش از آنکه برخاسته از اهداف و اغراض شوم سیاسی باشد، بیشتر از منظری صلحطلبانه لکن با نگاهی سادهانگارانه و حتی سادهلوحی افراطی، قابل تبیین است. این عده با تاکید بر نظریه صلح دموکراتیک برآنند اساساً میتوان با برخی تغییر مواضع با دموکراتهای آمریکایی- که به باور این جریان برخلاف جمهوریخواهان آمریکایی صلحطلب هستند(!)- به تفاهمی جامع دست یافت. خود این ادعا بیش از هر چیز ناظر بر بدفهمی این جریان درباره این نظریه است. البته در کنار رد این ادعا در ساحت نظری، در پایان یادداشت، با ذکر نمونهای تاریخی به رد این ادعا نیز پرداختهایم.
براساس نظریه صلح دموکراتیک که بیش از هر چیز از دیدگاههای «امانوئل کانت» فیلسوف برجسته آلمانی نشأت گرفته است، کشورهاى دموکراتیک، اصولاً در روابط خارجى خود، صلحجو هستند و تمایلی به جنگ ندارند. یکی از پایههای اساسی این نظریه آن است که کشورهای به اصطلاح دموکراتیک در روابط میان خود، گرایش به حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات دارند. در عین حال این قرائت، اذعان مىکند کشورهاى دموکراتیک، در روابط خود با کشورهاى[از نظر آنها]غیردموکراتیک تفاوتى با کشورهاى غیردموکراتیک در صلحجویى ندارند. در این رابطه باید به چند موضوع اساسی اشاره داشت.
نخست: این نظریه در دنیای روابط بینالملل جایگاهی نداشته و بیشتر در فضای «ایدهآلیسم انتزاعی کانتی» قابل توجه است و بر همین اساس نظریه چندان قابل اعتنایی نیست.
دوم: با فرض درستی این نظریه همانگونه که از مفاد اشارهشده پیداست، این دیدگاه معتقد است حکومتهای دموکرات تنها با همنوعان خود که آنها هم دموکرات هستند، سر جنگ ندارند و مشکلات را از راههای مسالمتآمیز حل میکنند. پرواضح است از دیدگاه دموکراتهای ایالات متحده فقط خودشان و همپیمانانشان و هر کشوری که در راستای اهداف آنها گام بردارد دموکراتیک است و دیگر کشورها از جمله ایران نهتنها دموکراتیک نیستند بلکه تفاوتهای فراوانی با دموکراسی آمریکایی نیز دارند.سوم: اساساً این نظریه به تفاوتهای نگرشی احزاب سیاسی کشورهای دموکراتیک اشارهای نداشته و به نوع حکومتها توجه دارد بر این اساس از منظر این نظریه در بحث صلحطلبی تفاوتی میان احزاب دموکرات و جمهوریخواه آمریکایی نیست و نباید از این منظر چندان ذوقزده شد.
بنا بر این نهتنها نمیتوان ادعای صلحطلبی و صلحدوستی اعضای حزب دموکرات آمریکا را با توسل به مباحث نظری بیربطی چون صلح دموکراتیک تبیین کرد بلکه به لحاظ تاریخی نیز شاهد تناقضهای آشکار در رفتار دموکراتهای آمریکایی هستیم.
در ادامه با بازخوانی حادثه تاسفبرانگیز «ویکو» به تنها یکی از نمونههای تاریخی در رد ادعای صلحطلبی دموکراتهای آمریکا میپردازیم.
ماجرای تاسف برانگیز ویکو که در نخستین ماههای حکومت بیل کلینتون(28 فوریه تا 19 آوریل1993) در شهر تگزاس به وقوع پیوست، یکی از نمودهای آشکار رفتار وحشیانه حاکمان دموکرات آمریکا نه علیه دیگر کشورها بلکه علیه شهروندان خود است. ۲۸ فوریه سال ۱۹۹۳ مأموران امنیتی و انتظامی آمریکا به تبعیت دستورات صادرشده از سوی حکومت دموکرات آمریکا به مقر «فرقه دیویدیان» به رهبری «دیوید کورش» در شهرک ویکو در ایالت تگزاس، یورش بردند و این مرکز را محاصره کردند. پس از ۵۱ روز محاصره در نهایت ۱۹ آوریل ۱۹۹۳ در حالی که اعضای این فرقه از ۲۸ فوریه در ساختمانی در شهر ویکوی تگزاس، محاصره شده بودند، مورد هجوم تانکها و ماموران آمریکایی قرار گرفتند. بنا بر شهادت ناظران، ماموران افبیآی با آتش زدن ساختمانی که پیروان این فرقه در آن تجمع کرده بودند، تمام ساکنان آن از جمله تعداد بسیاری از زنان و کودکان خردسال را زندهزنده در آتش سوزاندند.
همانگونه که پیداست، نه به لحاظ تئوریک و نه به جهت تاریخی نمیتوان ادعای ناظر بر صلحطلبی دموکراتهای آمریکایی را تصدیق کرد. بر این اساس سوالی که در انتهای این یادداشت باید طرح کرد، آن است که به راستی تسری تفاهم «نیمبند» وین که با فاز عملیاتی و اجرایی خود فاصله بسیار زیادی دارد به دیگر حوزههای چالشبرانگیز میان ایران با آمریکا، منافع چه کسانی را با خود به همراه دارد؟ بیتردید پاسخ به این سوال درک بسیاری از روندهای سیاسی موجود در عرصه سیاسی کشور را ممکن خواهد کرد.