printlogo


کد خبر: 145693تاریخ: 1394/6/28 00:00
پایان کار در واشنگتن، آغاز راه در تهران

مهدی محمدی: رأی‌گیری روز پنجشنبه گذشته سنا عملا به کار بررسی توافق هسته‌ای در کنگره پایان داد و ثابت کرد بر خلاف آنچه در چند هفته گذشته مکررا ادعا شده بود،کنگره آمریکا چندان هم مخالف برجام نیست.
در حالی که هنوز موضع رسمی و نهایی ایران روشن نیست، کار بررسی برجام در آمریکا تکمیل شده و دولت آمریکا مانعی برای اجرای آن در پیش ندارد.
بیش از 2 ماه جنجال در واشنگتن میان کنگره و دولت بر سر مطلوبیت یا عدم مطلوبیت توافق نهایی، حاوی درس‌های مهمی است که نباید به سادگی از کنار آنها گذشت.
یکم- شور و هیجان ناشی از مباحثات در این باره قبل از هر چیز رازهای مهمی را افشا کرده است. برخی از آنچه مقام‌های دولتی آمریکا در این مدت گفته‌اند، بی‌شک مطالبی است که در وضعیت عادی هرگز حاضر به بیان آنها نبودند و این تنها فشار سیاسی طاقت‌فرسای مخالفان بود که باعث شد این «رازهای مگو» علنی شود. مهم‌تر از این، مجادله کنگره - دولت درباره برجام، هم پیش‌فرض‌های دولت آمریکا در امضای این توافق با ایران را آشکار کرد و هم به نمایان شدن تفسیر خاصی انجامید که مقام‌های دولت آمریکا آن را «یگانه روایت معتبر از برجام» می‌دانند و طبعا نوبت اجرا که برسد براساس آن عمل خواهند کرد. از جمله: مقام‌های دولتی آمریکا در این مدت تردیدی باقی نگذاشتند که توافق با ایران تنها گزینه واقعی روی میز آنها بوده و در صورت عدم توافق نه تنها گزینه دیگری در اختیار نداشته‌اند بلکه می‌دانستند همین گزینه‌های فعلی – بویژه تحریم‌ها - را هم از دست خواهند داد. به تعبیر دقیق‌تر، دولت آمریکا به این جمع‌بندی رسیده بود که افزایش تحریم‌ها این بار نه فقط موجب افزایش فشار بر ایران نمی‌شود بلکه از طریق شکست اجماع بین‌المللی عملا سرجمع فشار بر ایران را کاهش خواهد داد. علاوه بر این، این مباحثات نشان داد دولت آمریکا عمیقا به این جمع‌بندی رسیده بود که گزینه نظامی یک گزینه معتبر نیست و حتی ارزش تبلیغاتی خود را هم از دست داده است. همچنین تصمیم‌گیرندگان امور ایران در دولت آمریکا در این دو ماه، بارها و به زبان‌های مختلف تاکید کردند دولت اوباما مدت‌ها پیش به این نتیجه رسیده بود که استراتژی باز کردن پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای ایران (یا
به‌اصطلاح «غنی‌سازی صفر») کارآمد نیست و باید راهی برای کنار آمدن با غنی‌سازی در ایران پیدا کند. یک نکته دیگر که می‌توان آن را فصل مشترک اظهارات مدافعان توافق در
2 ماه گفت‌وگوی آتشین با مخالفان دانست این است که مدافعان برجام اصرار دارند اجرای درازمدت این توافق در ایران، محیط داخلی ایران را تغییر خواهد داد و بنابراین 15 سال دیگر، زمانی که توافق به انتهای کار خود برسد، ایرانی نوین بر سر کار خواهد بود که یا اساسا علاقه‌ای به پیگیری برنامه هسته‌ای نخواهد داشت یا اینکه برنامه هسته‌ای آن دیگر یک تهدید برای آمریکا نخواهد بود. و آخرین نکته هم این است که تقریبا همه مقام‌های آمریکایی به نوبت تاکید کرده‌اند از دید آنها توافق هسته‌ای نه پایان بلکه تازه آغاز راه اعمال فشار بر ایران در دیگر حوزه‌های رویارویی راهبردی تهران- واشنگتن است و تنها تفاوتی که نسبت به گذشته ایجاد شده این است که در ادامه راه این مواجهه راهبردی، ایران از ابزار بازدارنده‌ای به نام برنامه هسته‌ای محروم خواهد بود. همه این موارد، در واقع بیانگر پیش‌فرض‌های دولت آمریکا در توافق با ایران است. پیش‌فرض‌هایی که تا قبل از اتمام مذاکرات عمیقا پنهان نگه داشته یا کتمان می‌شد. به ادبیات مقام‌های آمریکایی قبل از مذاکرات مراجعه کنید. اولا دولت آمریکا تاکید می‌کرد کاملا آماده توافق نکردن است و جز توافق گزینه‌های بسیار دیگری در اختیار دارد که در صورت لزوم در استفاده از آنها تردید نخواهد کرد و ثانیا، آمریکایی‌ها – هم در کنگره و هم در دولت - می‌گفتند خود را برای اعمال دور جدیدی از تحریم‌ها علیه ایران به محض آنکه شکست مذاکرات قطعی شود آماده کرده‌اند. این واقعیت را نمی‌توان فراموش کرد که بسیاری در ایران دقیقا به دلیل جدی گرفتن این دو تهدید – که حالا معلوم شده بنیاد آن بر باد بوده - اصرار می‌کردند باید به هر قیمت به مذاکرات ادامه داد و گام به گام به امتیازهای ارائه شده به آمریکا افزود؛ مبادا فرصت توافق از میان برود. از دید این عده، وضعیت عدم توافق آنچنان ناگوار و غیرقابل تحمل بود که هر توافقی را بدل به یک توافق مطلوب می‌کرد. در این وضعیت، چانه‌زنی بیشتر هم چندان معنایی نداشت، چرا که ایستادگی بیش از حد روی برخی مواضع می‌توانست اصل توافق را به خطر بیندازد. اکنون زمان کنکاش کردن در گذشته نیست ولی تاکید بر این نکته حتما لازم است که یک درک راهبردی متفاوت (و واقعی‌تر) از گزینه‌های آمریکا علیه ایران، بدون تردید می‌توانست زیرساخت‌های یک توافق بسیار بهتر و چانه‌زنی از موضعی صدچندان قدرتمندانه‌تر را فراهم کند. آنچه امروز نقل زبان مقام‌های آمریکایی است، همان چیزهایی است که زمانی انقلابیون در ایران بر آن پای می‌فشردند و با استناد به آن از دولت می‌خواستند در مقابل آمریکا مستحکم‌تر باشد و از تهدیدهای آن نهراسد اما یادمان هست که در پاسخ یا به سخره گرفته می‌شدند یا افراطی نامیده می‌شدند.
دوم- علاوه بر اینکه پیش‌فرض‌های آمریکا آشکار شده، تفسیر معیار آن از برجام نیز اکنون بی‌هیچ ابهامی روشن شده است. آمریکایی‌ها یک درک کاملا خاص از متن توافق هسته‌ای دارند که همان را ملاک اجرای توافق قرار خواهند داد و این درک، به گونه‌ای است که اگر هر چه زودتر تعیین تکلیف نشود، در همان گام‌های اول، اجرای برجام را دچار چالش‌های اساسی خواهد کرد. به طور بسیار خلاصه، تفسیر آمریکا از برجام بر مبانی زیر استوار است:
1- دولت آمریکا اجرای برجام را به هیچ وجه مانعی برای تشدید تحریم‌ها علیه ایران به بهانه‌های تروریسم و حقوق بشر نمی‌داند سهل است، عقیده دارد به دلیل کاهش توان پاسخ‌دهی ایران، دست دولت آمریکا در این زمینه بازتر هم خواهد شد.
2 - دولت آمریکا نظام دسترسی و بازرسی
توافق شده در برجام را مهم‌ترین دستاورد خود از این توافق می‌داند. از دید آمریکایی‌ها دسترسی به برنامه هسته‌ای ایران از این پس یک مساله اطلاعاتی خواهد بود نه یک مساله پادمانی.
3 - دولت آمریکا معتقد است اجرای برجام از سوی ایران به معنای گام نهادن در یک مسیر بلندمدت اعتمادسازی است و تا زمانی که طی این مسیر کامل نشود، زیرساخت تحریم‌ها حفظ خواهد شد.
4 - دولت آمریکا به هیچ‌وجه معتقد نیست 10 یا 15سال دیگر همه چیز به طور اتوماتیک درباره برنامه هسته‌ای ایران حل خواهد شد. آمریکایی‌ها می‌گویند آنچه مسلم است این است که برنامه هسته‌ای ایران فعلا نیمه تعطیل خواهد شد اما اینکه در آینده چه اتفاقی می‌افتد، وابسته به این است که در آینده شرایط چگونه باشد.
5 - دولت آمریکا پیشاپیش خود را برنده هرگونه منازعه تفسیری درباره متن می‌داند، چرا که عقیده دارد ایران هرگز در استفاده از هیچ‌کدام از مکانیسم‌های داوری مندرج در برجام یا قطعنامه 2231 موفق نخواهد بود.
به این فهرست می‌توان موارد دیگری را هم افزود. تفسیر دولت آمریکا از برجام در نظر گرفتن آن نه به مثابه یک توافق هسته‌ای بلکه به عنوان یک ابزار بلندمدت مهار ایران در همه حوزه‌های امنیت ملی است. بسیار مهم است که مجلس شورای اسلامی بویژه کمیسیون برجام در تصمیم‌گیری نهایی خود درباره توافق هسته‌ای، این اصول را همواره پیش چشم داشته باشند. متقابلا این حق جمهوری اسلامی ایران است که تفسیر خود از این متن را ارائه کرده و حین اجرا بر آن پای بفشرد. اگر یک تفسیر روشن و رسمی از سوی مجلس درباره برجام بویژه درباره 5 محور کلیدی که به آن اشاره شد، ارائه نشود، این متن حین اجرا تهدیدهایی بسیار مهم و غیرقابل پیشگیری را بر کشور تحمیل خواهد کرد.
سوم- خوب است در انتها از منظر سیاست داخلی آمریکا هم نگاهی به توافق هسته‌ای بیفکنیم. چنانکه در صدر این نوشته گفتیم اکنون روشن شده است که توافق هسته‌ای آنقدرها هم که در ابتدا به نظر می‌رسید برای کنگره غیرقابل تحمل نبوده است. در حالی که تا همین چند هفته قبل ضرورت توسل رئیس‌جمهور آمریکا به حق وتو در مقابل کنگره قطعی به نظر می‌رسید و بحث‌ها عمدتا بر این متمرکز بود که اوباما آرای لازم را برای این کار خواهد داشت یا نه، حالا می‌بینیم که مخالفان حتی رای کافی برای طرح برجام در سنا را هم در اختیار نداشته‌اند. این امر نشان‌دهنده آن است که مخالفت‌ها با برجام در آمریکا یا سطحی و لابی‌پذیر است یا اینکه در مواردی هم که مخالفت عمیقی وجود دارد، بیشتر به دلایل حزبی است تا دلایل متنی و راهبردی. تقریبا با اطمینان می‌توان گفت اگر بحث درباره توافق هسته‌ای فضای حزبی در آمریکا را قطبی نکرده بود، بسیاری از جمهوری‌خواهانی هم که مخالف این توافقند دلیل چندانی برای اصرار بر نظر خویش نمی‌یافتند.
از همین جا اما حقیقت دیگری را هم می‌توان دریافت؛ واضح است که توافق هسته‌ای در آمریکا به توافق شکننده یک جناح خاص با ایران بدل شده است. بنابراین کاملا روشن است که‌ آینده توافق هسته‌ای در آمریکا نه تنها تضمین شده نیست بلکه بسیار شکننده و مبهم است. بویژه در 5/1 سال بعد (زمانی که یک رئیس‌جمهور جدید در آمریکا بر سر کار می‌آید)، بویژه اگر منازعه ژئوپلیتیک میان ایران و آمریکا نیز رشد کرده باشد – که قطعا خواهد کرد- هیچ معلوم نیست که پایه‌های لرزان توافق هسته‌ای بر اثر اراده یک جمهوری‌خواه تازه قدرت گرفته به یکباره فرو نریزد و همه چیز به نقطه ماقبل صفر بازنگردد. عمر طولانی توافق هسته‌ای شاید بزرگ‌ترین عیب آن است. در زمانی چنین بلند، معلوم نیست این توافق باید چند بحران سیاسی را از سر بگذراند و خود را همچنان سرپا نگه دارد.
 


Page Generated in 0/0070 sec