printlogo


کد خبر: 145866تاریخ: 1394/6/31 00:00
رمزگشایی از ادبیات خاندان هاشمی

روز یکشنبه حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران که به حزب هاشمی رفسنجانی معروف است و در تعریف عرفی فضای سیاسی در ایران وی جزو حلقه نزدیکان به خانواده آقای هاشمی و در زمره خاندان هاشمی به شمار می‌رود، طی اظهاراتی گفت: «اگر کسی از تکرار دولت‌های نهم و دهم، تنش نلرزد و متاثر نشود یک ایرانی «باشرف» نیست!» هرچند چنین اظهارنظرهای عجیب و «بی‌شرف» خواندن هواداران یک رقیب سیاسی را حتی در ادبیات جوامع نزدیک به انسان‌های اولیه نیز شاید به سختی بتوان یافت، با این حال این اولین توهین یک شخصیت‌ سیاسی در این جناح نیست. پیش از این نیز آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی مخالفان سیاسی خود را به قصد تحقیر، «روستایی» خطاب کرده بود. به‌رغم وجود نوعی اجماع در قبیح بودن چنین ادبیات و اظهاراتی، از منظر اندیشه سیاسی، یکی از مهم‌ترین سوالات در این راستا آن است که چنین ادبیات و اظهاراتی از چه ریشه‌ای نشأت می‌گیرد؟  به گزارش تسنیم، دکتر پرویز امینی کارشناس ارشد مسائل سیاسی چندی پیش طی گفت‌وگویی به بررسی همین مساله یعنی رفتار جریان فکری وابسته به هاشمی رفسنجانی پرداخته بود. آنچه در زیر می‌آید، بخشی از این گفت‌وگوست که عیناً نقل می‌شود: پرویز امینی در رابطه با پرخاش‌گری شخصیت‌هایی مانند آیت‌الله هاشمی به بدنه اجتماعی رقیب سیاسی خود و حتی برخی ساختارها و ارکان نظام جمهوری اسلامی می‌گوید: در روانشناسی سیاسی بحثی داریم با عنوان «محرومیت نسبی» که برخی افراد مثل «تداگر» حتی بزرگ‌ترین دلیل برای انقلاب‌ها را نیز همین مساله محرومیت نسبی می‌دانند.  در این محرومیت نسبی، فرد یک انتظاراتی از خود دارد و زمانی که این انتظارات با واقعیت بیرونی تعارض پیدا کرد فرد دنبال این می‌رود که منبعی که این محرومیت را ایجاد کرده کجاست؟ بعد شروع می‌کند به پرخاش کردن به منبع ناکامی خود. مثلا فرد احساس می‌کند باید صاحب یک کرسی بین‌المللی در حوزه حقوق باشد ولی الان یک کارشناس است در دستگاه دیپلماسی. این فرد سوال می‌کند چه کسی این شکاف را بین انتظار من و واقعیت ایجاد کرده؟ و مثلا پاسخ می‌دهد وزیر خارجه مرا محروم کرده! در این شرایط مناسبات خود را به سمت تقابل با اندیشه‌‌های منبع محرومیت پیش خواهد برد. مطابق روانشناسی‌ آقای هاشمی که بیان کردم، ایشان نمی‌پذیرد که شاید انتظارات من از خودم زیادی بوده یا شاید اشتباهاتی داشتم که چنین نتایجی در دوره اصلاحات و در انتخابات سال 84 و 88 به بار آمد بنابراین وی برای محرومیت‌های خود به دنبال منبع ایجاد این ناکامی‌ها می‌گردد. در دوره اصلاحات منبع این ناکامی را جریان اصلاحات می‌داند  بنابراین تهاجمش به همین منبع است. مثلا در خطبه‌های نماز جمعه سال 79 صراحتا کنفرانس برلین را می‌کوبد و اصلاح‌طلبانی که در آن شرکت کرده بودند را با عنوان عامل شرمندگی خطاب می‌کند. اما در دوره احمدی‌نژاد و پسا 84 خود احمدی‌نژاد و بعدها برخی نهادهای حاکمیت و حتی خود حاکمیت را منبع این ناکامی‌ها تحلیل می‌کند و پرخاش‌های خود را متوجه آنها به عنوان منبع محرومیت می‌کند. امینی در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا روستایی خطاب کردن مخالفان توسط آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نیز در همین راستا است، می‌گوید: هاشمی از واژه «روستایی» به عنوان یک نشانه اجتماعی در تحقیر مخالفان خود بهره گرفت. در نگاه اول این سوال مطرح می‌شود چرا کسی که خود روستازاده است و از نقش و اهمیت روستاییان در انقلاب و حوادث بعد از آن مطلع است و در نهایت برای پیش بردن مقاصد خود به آرای این روستایی‌ها نیاز دارد، واژه روستایی را به عنوان یک نشانه اجتماعی تحقیرآمیز به‌کار می‌برد؟ توجه به روانشناسی خاص هاشمی می‌تواند از این سوال رمزگشایی کند. همان‌طور که بیان شد احمدی‌نژاد یکی از منابع ایجاد محرومیت در هاشمی و عامل مرکززدایی از او در سال‌های بعد از 84 است. به همین دلیل طبیعی است که هاشمی از خود سوال کند چه کسانی احمدی‌نژاد را پیروز انتخابات کردند؟ یک بخش از این پاسخ معطوف به روستاییان است که در سال 88 آرایی یکپارچه و بزرگ به احمدی‌نژاد دادند. بنابراین نفرت از احمدی‌نژاد به عاملان پیروزی او یعنی روستاییان نیز تسری یافته است.


Page Generated in 0/0057 sec