printlogo


کد خبر: 145964تاریخ: 1394/7/1 00:00
امام حسین(ع)، عرفه و مسؤولیت در برابر سکوت
ای مردم! احساس تکلیف کنید

هادی  قائم‌مقامی: یکی از ریشه‌های اصلی قیام عاشورا و یکی از نتایج آن، زنده نگه ‌داشتن امر به معروف و نهی از منکر و در واقع احیای دین پیامبر آخرالزمان(ص) گفته شده است. نقل معروف اباعبدالله(ع) که متواتر در دست‌نوشته‌ها و منابر مطرح می‌شود نیز به همین مساله اشاره دارد. یکی از نقاط مهم تاریخی در جریان شکل‌گیری حادثه عاشورا خطبه‌ای است که امام حسین(ع) یک‌سال پیش از قیام کربلا در «منا» ادا می‌کنند. این خطبه یکی از تاثیرگذارترین و در واقع مبنایی‌ترین دلایل برای زمینه‌سازی قیامی است که تاکنون و تا آخرالزمان می‌تواند دلیل و نتیجه قیام‌های دیگر در سرتاسر دنیا باشد.
مخاطبان این خطبه نیز افراد شاخصی هستند. 200 نفر از صحابه و 400 نفر از تابعین به صورت مستقیم شنونده و مخاطب این خطبه ماندگار هستند و در واقع امام حسین(ع) ماه‌ها پیش از عاشورا اتمام‌ حجتی بی‌نظیر با این افراد دارد.
خفقان جامعه اسلامی را فراگرفته است. دیکتاتوری فساد مسلط شده است و کسی نیست تا در مقابل حرام‌های عینی آل‌امیه کاری بکند. یزید به واسطه اینکه «آقازاده» معاویه است هر حرامی را مرتکب می‌شود و جریان تبلیغاتی معاویه برای اینکه شرایط را برای دوره پس از معاویه و خلافت یزید آماده کند، از همه امکانات رسانه‌ای استفاده می‌کند. رپرتاژ تبلیغاتی برای یزید که ذاتا یک انسان بی‌بندوبار است، به راه می‌افتد و جامعه مسلمانان هنوز به خاطر تساهل و تسامح و خیانتی که پس از رحلت پیامبر(ص) کرده است، در بند اظلام جریان انحرافی آل‌امیه و فرزندان ابوسفیان است. ابوسفیانی که پس از رحلت پیامبر(ص) هرچه می‌توانست برای انحراف و ارتجاع به جاهلیت تلاش کرد که به نتایج فراوانی هم منجر شد. قیام اباعبدالله(ع) در سال بعد از خطبه منا در واقع انقلابی برای تغییر وضعیت موجود دستاورد بنی‌امیه بود.
بنا به روایت تاریخ از «سلیم بن‌قیس»، یک سال قبل از مرگ معاویه، حسین ‌بن‌علی(ع) با عبدالله ‌بن‌عباس و عبدالله ‌بن‌جعفر به حج رفتند، امام حسین(ع) مردان و زنان و یاران بنی‌هاشم و آن عده از انصار را که ایشان و خاندان‌شان را می‌شناختند، جمع کردند. سپس چند نفر را فرستادند و فرمودند: «همه کسانی را که امسال از اصحاب پیامبر(ص) معروف به صلاح و عبادتند و به حج آمده‌اند، نزد من جمع کنید».
در پی این دعوت بیش از 700 نفر که بیشتر آنان از تابعین و حدود 200 نفـر از اصحـاب پیامبر(ص) بودند، در «منا» در خیمه آن حضرت گرد آمدند. امام در میان آنان برای ایراد خطبه برخاستند و پس از حمد و ثنای الهی خطبه مشهور منا را ایراد کردند.
استاد «حسن رحیم‌پوراز‌غدی» ترجمه‌ای خواندنی از این خطبه دارد که آن را از نظر می‌گذرانیم.
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
*ای مردم، ای بزرگان! عبرت بگیرید از موعظه‌ای که خداوند به دوستان خود در قرآن می‌فرماید اگر شما خود را اولیای خدا می‌دانید، و اگر دین ‌دارید و مخاطب قرآن هستید پس بی‌تفاوت نمانید و احساس تکلیف کنید! آیا ندیده‌اید که خداوند چند بار در قرآن به روحانیون مسیحی و یهودی بشدت حمله فرموده و آنها را توبیخ کرده است که چرا مردان خدا در جامعه و حکومت بی‌عدالتی و فساد دیدند و سکوت کردند؟ چرا اعتراض و انتقاد نکردند؟ و فریاد نکشیدند؟ و نیز فرمود: «نفرین بر کسانی از بنی‌اسرائیل که کافر شدند. آنها که امر به معروف و نهی از منکر نکردند، و چه بد عمل کردند».
* خداوند علمای مسیحی، یهودی و روحانیون و آگاهان ادیان قبل را نکوهش کرد زیرا ستمگرانی جلوی چشم آنها فساد می‌کردند و اینان می‌دیدند و سکوت می‌کردند و دم برنمی‌آوردند. خداوند چنین کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بی‌عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه و ماست‌مالی می‌کنید و رد می‌شوید؟ چرا سکوت کرده‌اید؟
علت آن این است که عده‌ای از شما می‌خواهید سبیلتان را چرب کنند و  عده‌ای از شما هم می‌ترسید سبیلتان را دود بدهند. عده‌ای طمع سفره دارید و سفره چرب می‌خواهید تا بخورید و می‌گویید چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و با نهی از منکر و انتقاد و اعتراض ریسک کنیم؟ فعلا که بساطمان روبه‌راه است و عده‌ای از شما نیز می‌ترسید. اما مگر در قرآن نمی‌خوانید که فرمود از مردم نترسید؛ از حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت نیز نترسید. از من بترسید! آیا شما این آیه را ندیده‌اید؟ آیا سوره توبه را نخوانده‌اید که می‌گوید زنان و مردان مومن نسبت به یکدیگر ولایت اجتماعی دارند و حق دارند در کار یکدیگر دخالت کنند؛ به این اندازه که یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند. خداوند این حق و اجازه را داده است که شما نسبت به یکدیگر بی‌تفاوت نباشید بلکه حساس باشید. اگر همین یک اصل امر به معروف و نهی از منکر یعنی نظارت دائم و انتقاد و اعتراض و تشویق به خیرات و عدالت و مبارزه در برابر ظلم و بی‌عدالتی و تبعیض اجرا بشود، بقیه فرایض و تکالیف الهی نیز اجرا می‌شود و همین یک حکم را شما عمل بکنید! نترسید! دنبال دنیا نباشید! سورچران نباشید! اما هیهات که شما اهل همین یک تکلیف هم نیستید. ولی من هستم. امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام و دین است، منتها دعوت زبانی تنها نه صرفا اینکه ‌ای مردم بیایید و مسلمان شوید! اسلام خوب است و به بعضی شبهاتتان پاسخ بدهیم و تمام. اما نهی از منکر با رد مظالم، جبران همه بی‌عدالتی‌هایی است که می‌شود و شده است. و نه صرفا گفتن اینکه عدالت خوب است و ظلم بد است. یعنی در برابر ظلم و ستم‌هایی که شده، ایستادن و آنها را عقب زدن و جبران بی‌عدالتی‌ها، وظیفه عملی شماست. باید درگیر شوید و با ستمگران، چشم‌در‌چشم بایستید و بگویید: نه! باید انتقاد و اعتراض کنید و یقه‌شان را بگیرید. تقسیم عادلانه بیت‌المال و اموال عمومی و توزیع عادلانه ثروت حکم خداست. گرفتن مالیات از ثروتمندان و هزینه کردن آن به نفع فقرا ادامه همان تکلیف است. شما گروهی که به آدم‌های خوب مشهورید و عالمان دین خوانده می‌شوید، به خاطر خداست که در نزد مردم هیبت دارید و هم بزرگان و هم ضعفا از شما حساب می‌برند.
* به نام دین از شما حساب می‌برند و احترام می‌گذارند و شما را بر خودشان ترجیح می‌دهند. در حالی که هیچ فضیلتی بر آنها ندارید. و هیچ خدمتی به این مردم نکرده‌اید. و مردم مجانی برای شما احترام قائلند. و شفاعت شما را می‌پذیرند. شما به نام دین است که اعتبار و نفوذ کلمه دارید. در خیابان‌ها مثل شاهان راه می‌روید. و با هیبت و کبکبه رفتار می‌کنید. به‌راستی چگونه به این احترام و اعتبار اجتماعی رسیده‌اید. فقط به این علت که مردم از شما توقع دارند که به حق خدا قیام کنید. اما شما در اغلب موارد از انجام وظیفه و احقاق حق الهی کوتاهی کرده‌اید و حق رهبران الهی را کوچک شمرده‌اید.
* حق مستضعفان و طبقات محروم جامعه را تضییع کرده‌اید. شما نسبت به حق ضعفا و محرومان کوتاه آمده‌اید. این حقوق را نادیده گرفته‌اید و سکوت کرده‌اید اما هر چیز که فکر می‌کردید، حق خودتان است مطالبه کردید. شما هر جا حق ضعفا و مستضعفان بود، کوتاه آمدید و گفتید ان‌شاءالله خدا در آخرت جبران می‌کند اما هر جا منافع خودتان بود، آن را بشدت مطالبه کردید و محکم ایستادید. شما نه مالی در راه خدا بذل کردید و نه جانتان را در راه ارزش‌ها و عدالت به خطر انداختید و نه حاضر شدید با قوم و خویش‌ها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگیر بشوید. با همه  این کوتاهی‌ها از خدا بهشت را هم می‌خواهید؟ پس از همه این عافیت‌طلبی‌ها و دنیاپرستی‌ها منتظرید در بهشت همسایه پیامبران او باشید! در حالی که من می‌ترسم خداوند در همین روزها از شما انتقام بگیرد. خداوند از شما انتقام خواهد گرفت. مقام شما از کرامات خداست. دستاورد خودتان نیست. شما مردان الهی و مجاهدان و عدالت‌خواهان را اکرام و احترام نمی‌کنید و تکلیف‌شناسان را قدر نمی‌دهید. حال آنکه به نام خدا در میان مردم محترمید. می‌بینید که پیمان‌های خدا در این جامعه نقض می‌شود و آرام نشسته‌اید و فریاد نمی‌زنید اما همین که به یکی از میثاق‌های پدرانتان بی‌حرمتی شود، داد و بیداد راه می‌اندازید. میثاق خدا و پیامبر خدا(ص) زیر پا گذاشته شده، شما آرامید، سکوت کرده و آن را توجیه می‌کنید. حال میثاق پیامبر(ص) در این جامعه تحقیر شده است؛ لال‌ها، زمین‌گیران، کوران، فقرا و بیچاره‌ها در سرزمین‌های اسلامی روی زمین رها شده‌اند و بی‌پناهند و کسی به اینها رحم نمی‌کند. شما به این وظیفه دینی و الهی‌تان عمل نمی‌کنید و کسی مثل من هم که می‌خواهد عمل کند، کمکش نمی‌کنید. میثاق خدا این است که بیچاره‌ها و زمینگیرها نباید در شهرها گرسنه بمانند و کسی به دادشان نرسد. این میثاق خداست و شما خیانت کرده‌اید. شما مدام به دنبال ماست‌مالی و مسامحه؛ یعنی سازش با حاکمیت هستید تا خودتان امنیت داشته باشید، ولی امنیت و حقوق مردم برای‌تان مهم نیست. فقط امنیت و منافع خودتان برای‌تان مهم است. همه  اینها محرمات الهی بود که باید ترک می‌کردید و نکردید.
* شما باید این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر می‌کردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر(ص) بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده اسلام می‌دانستند. مجرای حکومت و مدیریت و رهبری جامعه باید به دست علمای الهی باشد که امین بر حلال و حرام خداوند هستند، اما شما کاری کردید که این مقام را از آنها گرفتند و موفق شدند حکومت را منحرف کنند، زیرا شما زیر پرچم حق متحد نشدید و پراکنده و متفرق شدید و در سنت الهی اختلاف کردید؛ با اینکه همه چیز روشن بود.
اگر حاضر بودید زیر بار شکنجه و توهین، مخالفت کنید و در راه خدا رنج ببرید، حکومت در دست صالحان بود، اما شما در برابر بی‌عدالتی و ستمگران، تمکین و امور الهی و حکومت را به اینان تسلیم کردید، حال آنکه آنان به شبهات عمل می‌کنند و طبق شهوات خود حکومت می‌کنند و دین را از حکومت تفکیک کردند. فرار شما از مرگ، اینان را بر جامعه مسلط کرد، شما به زندگی دنیایی چسبیده‌اید و حاضر نیستید از آن جدا شوید. اما بدانید هر کس در راه خدا کشته نشود، عاقبت می‌میرد. آیا گمان می‌کنید اگر شهید نشوید، تا ابد زنده می‌مانید؟ اگر شهید نشوید، مدتی بعد با ذلت می‌میرید. شما از دنیا دست برنمی‌دارید، اما دنیا از شما دست برمی‌دارد.
پس ‌ای علمای الهی! تا دیر نشده جانتان را به خطر بیندازید و از حیثیتتان در راه دین و ارزش‌ها مایه بگذارید و فداکاری کنید. شما این ضعفا و مستضعفان و فقرا و محرومان را دست‌بسته تحویل دستگاه ظالم داده‌اید. گروه‌هایی از مردم برده اینان شده‌اند و مثل برده‌های مقهور و شکست‌خورده، زیر دست و پای آنان له می‌شوند. عده‌ای نان‌ شبشان را نمی‌توانند تهیه کنند. در هر شهری عده‌ای را گماشته‌اند که افکار عمومی را بسازند و به مردم دروغ بگویند. مردم نمی‌توانند دستی را که به سمتشان می‌آید تا به آنها زور بگوید، عقب بزنند و از خود دفاع کنند. شما همه این صحنه‌ها را می‌دیدید و کاری
نمی‌کردید. اینان عده‌ای ستمگر و صاحبان قدرت‌اند که علیه ضعفا و محرومان بسیار خشن عمل می‌کنند و به روش غیراسلامی حکومت می‌کنند و متاسفانه بی‌چون‌وچرا هم اطاعت می‌شوند. در حالی که نه خدا را می‌شناسند و نه آخرت را قبول دارند. تعجب می‌کنم از شما که این زمین زیر پای ظالمان صاف و پهن است، عده‌ای باج‌گیر حکم می‌رانند، و کارگزاران حکومت هم بویی از عاطفه و انسانیت و مهربانی نبرده‌اند و شما هم باز ساکتید.
*خدایا! تو می‌دانی که قیام ما برای له‌له ‌زدن برای سلطنت، تنافس در قدرت و گدایی دنیا و شهرت نیست، بلکه تنها برای برپا کردن نشانه‌های دین تو قیام کردیم. این علامت‌های راهنمایی و تابلوهای راه را انداخته‌اند و من می‌خواهم دوباره این تابلوها را برپا کنم. قیام برای این است که مردم گیج و گمراه شده‌اند و باید آگاه شوند و باید خونمان را به صورت این خواب‌زده‌ها بپاشیم تا بیدار شوند.


Page Generated in 0/0055 sec