مهدی جابری: شنیدهها حاکی از این بود که «موزه بنت ناصر» همسر امیر سابق قطر، ایرانیالاصل و از اهالی شیراز است؛ بعدها شنیدهها حاکی از این شد که نام واقعی موزه، زهره صادقی است اما بعدا منابع آگاه به شنیدههایی دست یافتند که خانم موزه یک هووی 17 ساله دارد و گویا نام آن هوو زهره صادقی و اهل شیراز است! شنیدهها البته به جاهای باریکتر هم کشیده شد.
«پخش سریع شایعه» و «زودباوری» یکی از مشکلات اصلی جامعه امروز ایران است. علاقه عجیب تعداد زیادی از مردم برای ساختن شایعه و البته استقبال کمنظیر تعداد زیاد دیگری از مردم برای چرخاندن دهان به دهان این شایعات موجب نشر گسترده این مطالب بیاساس شده است. در این میان برخی رسانهها اعم از سایتهای خبری یا روزنامهها به عنوان بازوی رسانهای در ترویج شایعات عمل میکنند و اخبار غیرواقعی را به باور و حقیقت نزدیک میسازند؛ تا جایی که همسر امیر سابق قطر را ایرانیالاصل و از اهالی شیراز یا شهرستان لار معرفی میکنند.
موزهای که جایی در تاریخ ایران نداشت
«موزه بنت ناصر» همسر شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی امیر سابق قطر متولد سال 1959 میلادی در الخور قطر است که عدهای در ایران تلاش کردند وی را ایرانی معرفی کنند. موزه فرزند ناصر بن عبدالله المسند است و جستوجو در سایتهای عربزبان هیچ نتیجه مثبتی درباره ایرانی بودن ناصربنعبدالله ندارد. این خانواده حتی برای یکبار هم از ایرانی بودن خود سخن نگفتهاند اما اصرار عدهای در ایران برای ربط دادن امیر قطر و خاندان او به ایرانیها عجیب به نظر میرسد، چراکه هیچ افتخار و نکته دلگرمکنندهای نیز در این ربط دادن وجود ندارد.
خانم موزه هرگز درباره ایرانی بودن خود و خانوادهاش سخنی نگفته و در هیچ کتاب یا رسانه معتبر عربزبان نیز نشانی از این شایعات وجود ندارد. قصد ما در این نوشتار این نیست که درباره «موزه قطری» یا «ناصربنعبدالله قطری» صحبت کنیم، ما میخواهیم به این نتیجه برسیم که یک شایعه و خبر دروغ و بیسند چگونه تبدیل به موج رسانهای میشود؟! واقعیت تلخ این است که بسیاری از مخاطبان اخبار در ایران نهتنها تمایلی برای زیر سوال بردن اصل یک خبر ندارند بلکه ترجیح میدهند نقاط مبهم و تاریک آن خبر را در ذهن خود حل کنند تابتوانند هرچهسریعتر آن را باور کرده و به دیگران نیز منتقل کنند. آنچه در فضای رسانهای کشور و افکار عمومی کمتر مورد توجه قرار میگیرد، منبع و اصالت و صحت یک خبر و شایعه است. به این معنا که یک روزنامه معتبر، آسمان و ریسمان به یکدیگر میدوزد و ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به کار میگیرد تا شیرازی بودن همسر امیر سابق قطر را به مخاطب خود تحمیل کند و از سوی دیگر یک سایت خبری که میخواهد اوضاع جهان را از نگاه محدود خود رصد کند، بیآنکه در پی یافتن سند و مدرکی برای یک شایعه باشد، در انعکاس و انتشار آن در جامعه با سرعت نور تلاش میکند. یک سایت خبری دیگر هم ابزاری میشود که شایعه از آنجا بیشتر و بیشتر طلوع کند!
شایعهسازان در دوراهی؛ موزه 17 ساله یا 55 ساله؟
به «موزه» بازمیگردیم؛ شایعهسازان ابتدا گفتند «آیا او یک شیرازی است؟!» و با طرح این سوال، قدم بزرگی برداشتند و سپس پا را فراتر گذاشته و مدعی شدند او به شیراز علاقه دارد و بنابراین حتما شیرازی است. اقدام عجیب دیگر که این رسانهها به آن متوسل شدند، نامگذاری ایرانی برای «موزه» بود؛ آنها ادعا کردند نام اصلی همسر امیر سابق قطر زهره صادقی است.
شایعهسازیها آنقدر در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی ادامه یافت و بالوپر گرفت که عدهای تصویری از هووی 17 ساله موزه منتشر کردند اما آن تصویر در اصل متعلق به خود موزه بود! سپس در مواجهه با تضادها و تناقضها مدعی شدند زهره صادقی همین هووی 17 ساله است نه موزه 55 ساله.
وقتی به این رسانهها خرده گرفته شد که چرا این اخبار بیاساس را منتشر میکنند، ادعا کردند «خانم موزه اینها را تکذیب نکرده، بنابراین واقعیت دارد!»
حال سوال این است که آیا ما انتظار داریم که برای هر سیاستمدار یا همسرش در گوشهای از دنیا شایعهسازی کنیم و بعد منتظر بمانیم که او تکذیب کند؟! و اگر تکذیب نکرد، آیا شایعه ما صحت دارد؟!
شایعاتی که «موزه» میشود
واقعیت این است که برخی رسانهها ذائقه و سلیقه مخاطب را تا پایینترین سطح تنزل دادهاند، چراکه مخاطبان اطلاع دقیقی از اصول حرفهای در مباحث رسانه ندارند اما رسانهها باید این اصول را در اخبار و گزارشهای خود بگنجانند و رعایت کنند. متاسفانه برخی رسانهها با توسل به «شنیدهها» و «منابع آگاه» دست به انتشار شایعات بیاساس میزنند و جالب است که منبع آنها برای انتشار گسترده این شایعات فقط خودشان هستند؛ یعنی یک رسانه که شایعاتی درباره ایرانی بودن خانم موزه منتشر کرده، در قسمت منابع و مآخذ خود نام یک رسانه شایعهساز مشابه خودش را آورده است!
راهحل این معضل ابتدا از خود رسانهها آغاز میشود؛ یعنی فقط اخباری ارزش انتشار دارند که مستند و بر پایه اطلاعات درست باشند نه براساس شنیدهها و شایعات خودساخته!
با این حال افکار عمومی نیز میتوانند با یک جستوجوی ساده در موتورهای جستوجو از اعتماد به اخبار بیاساس پرهیز کرده و رسانهها را ملزم کنند که از این پس به شعور مخاطبان احترام بگذارند.
شایعات رسانهها شاید در کوتاهمدت تبدیل به موج رسانهای شود و چندصباحی افکار عمومی را مشغول کند اما با گذشت زمان، نهتنها نشانی از آن شایعات باقی نخواهد ماند بلکه با مرور آنها لبخندی تلخ بر لبها مینشیند، چراکه شایعات اینچنینی را باید در «موزه»های خبر و رسانه جستوجو کرد.