printlogo


کد خبر: 146024تاریخ: 1394/7/4 00:00
تحلیلی بر فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» ساخته شهرام مکری
چشم‌هایی آویزان در مسلخ حقیقت

مرتضی اسماعیل‌دوست: سینما، ناب‌ترین ابزار برای تصویرنمایی پراکندگی نگاه آدمی است و سینمای پست مدرن بهنگام‌ترین نشانه برای رسیدن به عصاره تفکری بازنمایان شده در عصر تکنولوژی به شمار می‌رود. فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» که اولین فیلم بلند سینمایی شهرام مکری به شمار می‌آید، آشکارا نشانه‌هایی از سینمای پست مدرن را در خود دارد و از این حیث می‌تواند نمونه‌ای قابل ذکر از این نوع سینما برای آثار داخلی به شمار‌ آید. در کالبدشکافی سینمای پست مدرن باید رجوعی به نگره‌های متمایز جهانی تکثرگرا در دهه پایانی قرن بیستم داشت، آنجا که انسان چنان به پدیده‌ها با دیده تردید فلسفی نگریست که عصر لایتناهی‌های اندیشه‌ورزی شکل گرفت و هنرمند به مثابه بازوی اندیشه‌ورز دوران‌ها بر این جریان تاویل‌های تازه‌ای را به طراحی رساند. از این رو، بی‌پایانی آرا و نشانه‌ها در جهان رخدادها در آثار ادیبان و هنرمندان، جلوه‌های فرمی و ساختاری غریبه‌ای با فضای کلاسیک و مدرن یافت و میل به تجربه‌گرایی حد و مرز محدودیت‌ها و حصار قراردادهای پیشین را از میان برداشت تا ابهام در واقعیت و وانمودگی به جای عینیت‌گرایی پرچمدار برداشت‌های جدید شود.
سینمای پست مدرن از دل اصل نسبی‌گرایی خود را نمایان کرد، به نحوی که در این نوع سینما وحدت سه‌گانه ارسطویی به کنار گذاشته شده و گستره تفکری و تنوع روایت‌ها، ژانرها و مولفه‌های نقیضه بر هم شکل گرفت تا فیلمساز با توسل به منطق دیالکتیک درصدد بازی با اشکال و نظریات شکل یافته در قلمروی هنر باشد و با بازیگوشی‌های فرمی و روایی به ساحت نامکشوف گذشته نفوذ کرده و با ارائه مفروضاتی چندوجهی، جهانی متکثر را به مخاطبان گوشزد کند. فضای انتزاعی آثار پست مدرن که تشابهاتی به جهان سوررئال می‌یابد در پشت ظواهر ساده و مضحکانه خود، تفکراتی قابل بسط را دنبال کرده و با نقض قواعد دست‌وپاگیر سینما که در سینمای کلاسیک همچون قاموسی به شمار می‌رفته، سعی بر ساختارزدایی زمانی، مکانی و روایی دارد. از این رو در سینمای پست مدرنیسم، پیرنگ‌ها جای خود را به زنجیره‌ای بی‌پایان از پیش متن‌های روایی داده و گستره مکانی و گسست زمانی به‌عنوان انگاره‌ای لامکانی و لازمانی در عصر مفروض‌گرایی به اجرا در می‌آید.
فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» همانطور که از عنوان آن برمی‌آید درصدد خوانش روایتی درهم تنیده براساس شیوه ارجاع بینامتنیت در دایره‌ای به هم ریخته از شمایل معمول زمانی و مکانی بوده و براین اساس شاهد کولاژی از شیوه‌های ارائه داستان در این نوع سینمای آشنازداینده هستیم. از این حیث تجربه غریب شهرام مکری در سینمای ایران جای تامل داشته و می‌تواند با همه نقص‌های روایی به‌عنوان اثری دنباله‌رو از سینمای پست مدرن در میان فیلم‌های همرنگ داخلی مورد توجه قرار گیرد. در فیلم تجربه‌گرای «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر»، جهان چند وجهی داستان‌ها چنان بوده که امکان ارائه یک خطی‌های متفاوتی از خلاصه داستان فیلم را فراهم می‌کند. برای نمونه می‌توان درباره فیلمی نوشت که قصه دزدی 2 نابینا از یک جواهرفروشی است یا از زاویه‌ای دیگر اشاره به تلاش‌های ناموفق جوانی به نام اشکان داشت که به دنبال حفظ میراث خانوادگی مبنی بر اجرای خودکشی است! یا اینکه به رویای نابارور مجسمه‌سازی با نام بهمن نظر افکند و از طرفی حکایتی از افتادن تنگ ماهی در برکه تقدیر قاتلی داشت که تصادفی شوم پایانی بر جهان تاریک‌زده‌اش می‌سازد. در این میان زنجیره‌ای از تصادفات در پیوندی ارگانیک موجب تاثیر و تاثر زندگی‌ها از هم و برهم می‌شود و در روایتی غیرخطی همچون معمایی پازل‌گونه در ذهن مخاطب به هم پیوست می‌یابد. اتکای فیلمساز به لحاظ ساختاری از آثار مطرح این نوع روایت به هم دوخته شده مانند «21 گرم» و «بدو لولا بدو» و ارجاعاتی که به انواع فیلم‌های مهم تاریخ سینما مانند «2001: ادیسه فضایی»، «سامورایی» و «قصه‌های عامه‌پسند» دارد، تبعیت از آرمان سینمای پست مدرن مبنی بر بازسازی گذشته‌ها در فیلتری تازه برای مخاطب است.
میل به تجربه‌گرایی در آثار فیلمسازان پست مدرن موجب ایجاد نگره‌ای از پلورالیسم در دل التقاط‌گرایی شده و در تکثرگرایی محض این اندیشه ناپایدار همه دستاوردهای گذشته قابلیت بازپروری در چرخه‌ای در هم تنیده از حوادث زیست آدمیانی متفاوت را داشته است. پست مدرن‌ها نه سر سازگاری با آثار کلاسیک دارند و نه باوری به اندوخته‌های سینمای مدرن. آنها با خلق فضایی طنازانه در دل اتفاقاتی تلخ و گزنده درصدد نزدیکی روایاتی کمیک و تراژیک در جهان امروز از عناصر ناپایدار زیستن هستند و از این رو پیرایش دوگانگی فرم و محتوای کژی‌های جهانِ مدرن همچون فساد، خشونت و استحاله در بیگانگی در آثار پست مدرنیستی به شکلی کمدی بازتاب می‌یابد که آثار متعددی از تارانتینو، جیم جارموش و برادران کوئن از جمله نمونه‌ها از اینگونه نگره‌ها در سینما به شمار می‌آید. فیلم اول مکری فارغ از خشونت‌های عریان و کنایه‌آمیز فیلمسازان پست مدرن درصدد به طنز کشیدنِ تلخ‌اندیشی‌های آدم‌هایی بیگانه در چرخه باور است. تبهکارانی که در باطن خود جهانی رئوف دارند و با نجات جان ماهی در تنگنای ماموریت، وجهه کودکانه خود را به رخ می‌کشند تا همچون گنگسترهای فیلم «سگ‌های انباری» ساخته تارانتینو در نهایت سنگدلی، نگاهی کودک‌مآبانه را در تصور بیننده مستتر کنند.
ایجاد بسترهایی از فضایی هجوآلود، توسل روایت به عنصر تصادف، اتصال بیننده به ارجاعات سینمایی، بازنمایی حوادث در چرخه‌ای دوار و به‌هم ریختگی دایره مکانی و شکل زمانی روایت در فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» نشانه‌هایی از سینمای پست مدرن بوده و در این بین گروتسک وضعیت‌های متناقض روایی، فرم هجویات در زوایای طنازانه دوربین فیلمساز و اتصال سرنوشت شخصیت‌ها در دایره‌ای به هم پیوسته را که همچون داستان‌های هزار و یک شب به هم پیوند می‌یابند می‌توان به‌عنوان ریشه‌هایی از نسبیت‌گرایی در جهان سوءتفاهمات تفکری مورد لحاظ قرار داد.
مکری با ارائه فرمی درهم تنیده از مهندسی معکوس روایت درصدد این بوده که قطعیت‌گرایی نگاه مخاطب را در برداشت از حقیقت ماجراها به شک وا دارد و در این بین پرسوناژهایی به غایت افسون‌زده را در این سیر رخدادهای بی‌همتا وارد دایره داستان‌های خود کرده که در کابوس دستیابی به خواسته‌های خود به طور دائم درجا می‌زنند. از این منظر نیز می‌توان در فضایی ابزورد، ارجاعاتی فلسفی در چارچوب برخورد جبر و اختیار را به‌عنوان مساله پرسش‌مدار آدمی در دورنمایی به گستره ادوار به میان آورد، آنجا که کوشش‌های اشکان برای رهایی از جهان ناملایمات در فیلم مکری منتج به نتایجی مضحکانه شده و تمنای پلیس عاشق‌پیشه برای رسیدن به خواسته‌اش به پیش پا افتاده‌ترین شکل به یغما می‌رود! از این زاویه نگاه می‌توان به تصوری معلق از برتری جبر بر اختیار با توجه به نشانه‌هایی از ناتوانی آدمی در تصاحب خواسته‌هایی فراتر از تقدیر و نیز انگاره‌ای از برآورده شدن امیال درونی با توجه به سکانس پایانی تحقق پیشگویی کارائیب رسید. به عبارتی دیگر، پایان دووجهی فیلم از طرفی ظاهری معناگرایانه در راستای رسالت آدمی مبنی بر دستیابی به رستگاری بوده که در تصور اشکان با زانو زدن مقابل مجسمه فرشته‌ای به زمین آمده از آسمان تصور می‌شود و از زاویه نگاه مخاطبی که آگاهی از انتقال مجسمه‌ای آویزان از پنجره آپارتمان مجسمه‌ساز دارد، اشاراتی دیگر از نقیصه آگاهی در میان نگاه‌هایی متمایز خواهد بود.
اگر آثار موخر مهرجویی را با همه ضعف‌ها، لایه‌ای کمرنگ از سینمای پست مدرن در ایران بدانیم و فیلم «قاعده بازی» احمدرضا معتمدی را هجویه‌ای در راستای گام نهادن در این نوع از سینما فرض کنیم، آثار مکری را می‌توان دامنه‌ای مرتفع از سینمای پست مدرنیسم در ایران لحاظ کرد که تلاش فیلمساز را در دستیابی به این نوع سینما از آثار کوتاه تا فیلم بلند «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» نمایان می‌کند. بلاهت بارِ کنش‌ها و چندوجهی بودن روایت‌ها که با مدد گرفتن از فرم‌های دیگر هنری و براساس ساختار ایده اثر پروانه‌ای به زوایای مختلفی از نگاه تسری می‌یابد، این پرسش را در پستوی ذهن مخاطب به جا می‌گذارد که به‌راستی اصالت حقیقت در کجای قاب توجه قرار خواهد گرفت و آیا هر آنچه فرض بر اثباتش داریم، رنگی از واقعیت خواهد داشت؟ پنداری چندلایه از به چالش درآمدن حقیقت که در سکانس جسد مردِ پاروغنی با تقسیم کادر تصویر به نماهایی مختلف قابل ردیابی است، آنجا که نظریه راسخ‌مدارانه استاد در تشریح چگونگی به قتل درآمدن مرد مرده در اتاق تشریح برای دانشجویان با نمایش همزمان حقیقتی بسیار ساده از زنجیره تصادفات در وقوع مرگ، فضایی خنداننده برای تماشاگر ماجرا باقی می‌گذارد!
فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» با همه ضعف‌هایی که در ارائه وحدت ساختاری در روایاتی متکثر دارد می‌تواند به‌عنوان فرمی تجربه‌گرایانه در سینمای محتاطانه ایران به شمار‌ آید و به مرز آگاهی‌مدارانه فیلمسازی در سینمایی متفاوت و چندوجهی از جنس سینمای پست مدرن نزدیک شود.
 


Page Generated in 0/0062 sec