محمد واعظی: یکی از برنامههای از پیش تعیین شده برای رئیسجمهور کشورمان در سفر به نیویورک دیدار با برخی مدیران میانی شرکتهای بزرگی همچون گوگل و اپل و مایکروسافت است. مثل ماجرای دید و بازدیدهای اخیر نفتیها در تهران و لندن، هدف از این جلسه ویژه نیویورکی نیز «جذب سرمایهگذار خارجی» عنوان شده است. این شرکتها در طول 2 سال اخیر فعالیتهای خود را در ایران تحت عنوان حمایت از «کارآفرینی و کشف ایدههای برتر» در قالب برگزاری مستقیم دورههای «استارتآپ» آغاز کردهاند و براساس برخی اقوال تکذیب نشده دفاتری نیز در ایران تاسیس کردهاند.
ساختار کارآفرینی ملی
کشور ما با وجود دارا بودن «جمعیت جوان» و نخبگان آماده به کار حقیقتا با معضل اشتغال دستوپنجه نرم میکند و بنا بر اصول اقتصادی دولت برای ایجاد هر «شغل» در کشور نیازمند صرف هزینه است. به طور معمول در جهان این هزینهها با شناسایی و معرفی نخبگان صاحب ایده تجاری به بانکها و «ارائه وام ایده» در قالب طرح حمایت از کارآفرینی تامین میشود. اما گاوصندوق بانکها در ایران عملا روی نخبگان قفل شده است و سرمایههای مالی و اعتباری خرج دلالی و کارشکنی اقتصادی میشود!
در مقابل متخصصان اقتصادی دولت نیز حضور چندملیتیهای حوزه IT در کشور را به عنوان کارآفرین و حامی مالی ایجاد مشاغل نوین و ارزان، راهکار شانه خالیکردن از وظایف ذاتی دولت ارزیابی کرده و چنین ارتباطی را «کمهزینه» و «پرسود» جلوه میدهند.
به این ترتیب شرکتهای چندملیتی طی برگزاری دورههای «استارتآپ ویکند»، ایدههای برتر را در ابتداییترین وضعیت کشف کرده و با سرمایهگذاری بر آنها، چرخه قدرت و ثروت جهانی خود را تقویت میکنند. براساس اطلاعات
World Startup Report ایران از منظر ایدههای اینترنتی برتر تجاری در جایگاه بسیار خوبی قرار دارد و پولساز محسوب میشود. 3 شرکت برتر اینترنتی در ایران؛ دیجیکالا با ارزش تخمینی ۱۵۰ میلیون دلار، کافهبازار با
ارزش تخمینی ۸ میلیون دلار و سرویس تبلیغاتی Anetwork با ارزش تخمینی ۳ میلیون دلار در این گزارش معرفی شدهاند.
حمله به باغ میوههای نارس
به همین دلیل است که شبکه دلالان جهانی در قالب برگزاری دورههای کارآفرینی و شناسایی ایدههای نو در ایران فعال شدهاند و صاحبان ایدههای پولساز را در قالب کنفرانسهایی همچون «بریج» به خارج از کشور اعزام میکنند تا زمینه پیشخرید آنها توسط غولهای جهانی قبل از سوددهی ملی حداکثری را فراهم آورند.
به این ترتیب چندملیتیهای بزرگ با استفاده از توانایی صندوقهای مالی پشتپرده، در اولین مرحله و با کمترین قیمت، خرید را از مزرعه پرورش مغز کشور مبدأ انجام میدهند! پس چرخه ابداعات و عرضه ایدههای نو تا ابد در دست چندملیتیهای کارکشته باقی میماند و بازار از ید قدرت آنها خارج نمیشود و در عین حال جهان سومیها نیز سودی حداقلی به جیب خواهند زد. آمار «استارتآپ جهانی» مشخص میکند که بین ۵۰ کشور بررسی شده، 30 کشور حداقل یک استارتآپ با ارزش بیش از
یک میلیارد دلار در اختیار دارد. گوگل در ایالات متحده با ارزش تخمینی
۴۱۰ میلیارد دلار، در صدر این فهرست جای گرفته است اما چه کسی میداند ایدههای اولیه از آن نخبگان کدام کشورها بوده است!
از فیسبوک تا راکت اینترنت
این همان چرخهای است که «مارک زاکربرگ» مبدع فیسبوک نیز در دام آن افتاد و تنها پس از اقامه یک دعوای حقوقی پردامنه و سخت موفق شد از واگذاری ایده میلیاردها دلاری خود به قیمت چند میلیون دلار به یاهو و مایکروسافت، جلوگیری کند. پیش از این «وطن امروز» از تلاش «راکت اینترنت» برای خرید 3 استارتآپ مشهور در بازار کشورمان خبر داده بود که پس از انتشار گزارش، مدیران این شرکتها اعلام کردند از هویت خریداران اطلاعی نداشتند و معامله به لطف یک افشاگری بموقع بر هم خورد.
پس هدف این است که ایدههای ملی که از توانایی ایجاد دهها میلیون دلار ثروت در داخل کشور برخوردارند، به مالکیت غولهای جهانی درآمده و در مسیر شبکهسازی اجتماعی به کار گرفته و بخش اعظم درآمد بازار ملی از مبدأ خارج شود.
دلالانی برای تمام فصول!
لابی تسهیلگر حضور چندملیتیهای حوزه IT در ایران همان دلالان حوزه نفت و گاز هستند که به واسطه راهاندازی شرکتهای «مدیریت منابع انسانی» با هدف گزینش، پایش و انتخاب نیروهای مورد علاقه شرکتهای چندملیتی فعال در بازار ایران، مجموعه بزرگی از اطلاعات اقشار تحصیلکرده، بااستعداد و جویای کار و پیشرفت را در اختیار دارند.
در این میان حقیقتا نمیتوان اشکالی به سیستم استعماری جهانی وارد ساخت؛ چرا که در جامعهای به ارائه خدمات حداقلی منفعتطلبانه پرداختهاند که مدیران آن با استفاده از بیشترین امکانات، به واسطه ضعف مدیریت محسوس، کمترین خدمات را به نخبگان و جوانان جویای کار ارائه میدهند! طبیعتا وقتی در کشوری راههای توانگری با متعهد ماندن به «اهداف ملی» مسدود باشد، نمیتوان از همگان انتظار داشت با فداکاری و ایثارگری مضاعف به طرحهای آیندهنگرانه گوگل و مایکروسافت و اپل پشت کرده و ایدههای برتر خود را همچون آرزوهایی بر باد رفته رها کنند! اما آیا حقیقتا راهاندازی یک چرخه اشتغال بومی در حوزه IT محال است؟
بلوک دولتی چرخه ثروت
مهمترین کار چندملیتیهای فعال در بازار جهانی، به جز پیشخرید زودهنگام ایدههای برتر قبل از شکوفایی و ثمردهی حداکثری، ارائه وامهای کوچک و زودبازده به نخبگان است. در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعههایی که از مدیران عاقل و توانمند بهره میبرند، «ایده تجاری» ذاتا ارزشمند محسوب میشود به حدی که میتوان با ارائه آن به بانک، وام حمایتی دریافت کرد.
این مسیری است که بناست «صندوق نوآوری و شکوفایی» معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری گشاینده آن باشد و اعتبارات حمایتی از نخبگان و کارآفرینان کشورمان را آزاد کند. اما چرخه مذکور فشل است و بخش ایدهیابی را به چندملیتیهای بیگانه واگذار کرده و در عین حال با سختی و مشقت فراوان به برخی متقاضیان صرفا دانشگاهی، راسا وام پرداخت میکند! به این ترتیب کوچکاندیشی برخی دولتیها، تا اینجای کار منجر به این شده است که به جای تقویت زیرساختهای بومی و آزاد کردن منابع مالی کشور در مسیر کارآفرینی و رشد و شکوفایی اقتصاد ملی، ساختار را یکجا به خارجیهای جهان اول اجاره داده و مدیریت امور را از صدر تا ذیل به شبکه دلالان نفتی واگذار کنیم!
راز حضور همزمان مدیرانی همچون پری نمازی، مدیر مرکز اطلاعاتی آتیه فعال در حوزه تامین منابع انسانی همه شرکتهای چندملیتی حاضر در ایران، سیامک نمازی، علی زواشکیانی، کامران الهیان، مدیران شبکه JAAB وابسته به نایاک و شبکه آلیانس و... به عنوان برگزارکنندگان کنفرانس کارآفرینی بریج در همایش نفت و گاز لندن و سایر به اصطلاح گردهماییهای جذب سرمایهگذاران خارجی در نیویورک همین است.
تکمیل پروژه نفوذ و اتصال حلقهها
شبکه جهانی بتدریج در ایران همه حلقههای مدیریت اجتماعی را تکمیل کرده و پس از تکمیل «پروژه نفوذ»، حلقهها را با هدف ایجاد تغییرات بنیادین نرم در کشورمان، متصل خواهد کرد. در چنین شرایطی یک دولت، بیبرنامه نقش کیمیا را دارد، چرا که به واسطه اجارهدهی همه زیرساختهای حوزه تجارت، صنعت، اشتغال و منابع و منافع ملی به متقاضیان جهانی، تلاش میکند اندکی از ناکارآمدیهای خود را پوشش داده و در عین حال اوضاع را به نقطهای «بازگشتناپذیر» برساند.
ما میتوانیم با حذف مهرههای شناخته شده تشکیلات «رهبران جوان جهانی- YGL» از شرکتهای دانشبنیان ملی و سایر عناصری که به جای تلاش برای ایجاد شبکه کارآفرینی و اشتغال ملی به خارجیها خدمت میکنند و نخبگان و ایدههای برتر را به نفع آنها شناسایی و پیش خرید میکنند، چرخه ملی خود را از قفل خارج کنیم و در عین حال سرمایه چندملیتیها را نیز در بازار به خدمت بگیریم.
دولت ناتوان در خدمت بیگانگان!
چه کسی باور میکند بانک مرکزی از توان مدیریت بانکهای دولتی و خصوصی با هدف آزاد کردن منابع قرضالحسنه مردم برخوردار نیست؟ چطور دولت اجازه میدهد بانکها سرمایههای خود را در داخل کشور خرج دلالی و تضعیف پایههای اقتصاد ملی کنند و در عین حال با سرپوش گذاشتن بر ناتوانی عجیب و نمایشی خود، 24 ساعته در مسیر شبکهسازی و نفوذ دلالان جهانیسازی اجباری ایران به خدماتدهی مشغول است؟! آیا رئیسجمهور ایران مجاز است در مأموریت کاری نیویورک به خرج بیتالمال، مسیر نفوذ چندملیتیها و تفوق آنها بر سرمایه ذهنی نخبگان ایرانی خسته از دویدن به دنبال یک وام چند ده میلیونی از یک بانک دولتی برای اجرایی ساختن ایدههای برتر تجاری را گشوده و توپ ثروت را از دست بچههای با استعداد ایرانی برای همیشه خارج کند؟ آیا معاون علمی و فناوری ریاستجمهوری آمار استارتآپهای ایرانی پیشخرید شده توسط دلالان شرکتهای چندملیتی فعال در حوزه اینترنت را دارد؟ این سرمایهای است که باید خرج آبادانی ایران و فتح بازارهای منطقه توسط ایدههای به ثمر رسیده نخبگان ایرانی میشد اما با حمایت ویژه وزرای ارتباطات و خارجه به جیب خارجیها واریز میشود! حقیقتا متشکریم!