printlogo


کد خبر: 146233تاریخ: 1394/7/7 00:00
رنجنامه

ایمان امینی: معلوم نیست تا چند وقت دیگر قلوب میلیون‌ها مسلمان که نه، دل‌های میلیاردها انسان، دردمند از حادثه منا است؛ حادثه‌ای که در جریان عمل رمی جمرات اتفاق افتاد. اینکه می‌گویم معلوم نیست از آن بابت است که انسان‌ها متفاوتند و میزان حزن آنها بسته به شرایط گوناگون است. برای یکی به مدت زمان لایک خوردن پست تسلیت‌شان در شبکه‌های اجتماعی، برای یکی به مدت 7 یا 40 روز از درگذشت فلان فامیل و برای آنان که منتظر بوده‌اند به ازای هر بار نگاه به عکس حاجی ناکام یا دیدن عکس کعبه یا از آن زیباتر، شنیدن روضه حج ناتمام ارباب در روز عرفه...
فاجعه بسیار عمیق است و من بنا ندارم به اصل موضوع بپردازم. پرداختن به اصل موضوع بیش از آنکه در حد قلم من باشد، حدی است بر گردن مسؤولان که از حق نگذریم خیلی جاها آنچه از دستشان برآمده انجام داده‌اند و عده‌ای هم کارهای مهم‌تری دارند که فعلا بنای پرداختن به آن را ندارم و الا در این شرایط سر و صدای نیویورک نرفتن بیش از پست تسلیت دادن بود. بگذریم... روی سخنم در رابطه با گوشه‌ای مغفول‌مانده در انبوه حوادث اخیر است. در حالی که «همه» داشتند پیام تسلیت می‌دادند و این «همه بودن» را انصافا تاکنون کمتر لمس کرده بودم تا آنجا که از «آرمان و شرق» بگیر تا «کیهان و همین وطن»، از حزب حرف و حدیث‌دار «اتحاد ملت» بگیر تا «جبهه پایداری» و بالاخره «همه‌ای» که این بار واقعا «همه» بود، جماعتی در فضای مجازی راه افتادند و گفتند: «حقشان بود. می‌خواستند پول به عرب‌ها ندهند و الخ...» چند سالی هست که بحث سفرهای زیارتی و حتی چند وقت پیش اطعام عزاداران حسینی بهانه‌ای برای خرده گرفتن و گهگاهی هم خالی نماندن عریضه برای عده‌ای مریض شده است. دیگر همه ما با این سخنان الفت گرفته‌ایم که «حالا به جای حج رفتن به فلان فقیر کمک می‌کرد، چه می‌شد؟» یا «این همه هیات و سینه‌زنی و هزینه، آخرش چه می‌شود؟»، «حالا اگر به جای مسجد، اینجا پارک می‌ساختند بهتر نبود؟» و همه ما گاهی اوقات صدق این سخنان را تایید می‌کنیم و البته این سخنان شاید در بعضی جاها هم درست باشد اما به این سوال‌ها باید پاسخ داد که چرا هیچ‌کس جلوی مسافران آنتالیا نمی‌ایستد و نمی‌گوید چرا به جای آنجا رفتن به فکر گره‌گشایی نیست؟ و هزاران سوال دیگر که اگر پرسیده می‌شد، امروز عده‌ای گرگ‌صفت مرگ دردناک ضیوف‌الرحمن را به تمسخر نمی‌گرفته و طلبکارانه نمی‌گفتند: حقشان بود. شاید آن روز که عده‌ای در قالب جرزنی سیاسی خود شعار «نه غزه، نه لبنان» سر دادند در به وجود آمدن این مساله موثر باشند، هرچند امروز آنچنان که گفته شد از این مصیبت گریبان چاک دهند. زمانی که در برابر گلوله خوردن جوان فلسطینی و مبارز لبنانی ذهن مردم را آکنده از«به ما چه!» کردید، امروز باید در برابر مرگ شهادت‌گونه هموطنانمان بشنویم: «حقشان بود». زمانی که نه فقط مسلمان بودن را که انسانیت را فدای سیاست‌بازی کردید، باید امروز میوه کرم‌خورده بی‌تفاوت بودن را که نه، شادی از مرگ هموطنان را بچینید. آری! این بذر نامیمون زمانی کاشته شد که عده‌ای با قرار دادن ایرانی بودن در برابر عرب بودن، حیوان بودن را نشر دادند...
 


Page Generated in 0/0048 sec