مجتبی اصغری: موقعیت «فریز شده» پادشاهی سعودی با مرگ عبدالله، دوباره در آفتاب تغییرات حاکمیتی حجاز در حال تغییر است. جنگ آشکار قدرت میان بازماندگان عبدالعزیز و چندپارگی اجتماعی، همراه با تغییر اصول سیاست خارجی سعودیها همگی بنا بود با جنگ میهنی «محمد بن سلمان» با یمنیها تحت عنوان «دفاع از تهدید حرمینشریفین» متوقف شده و به «اتحادی ملی» بینجامد اما حوادث مکه و منا نشان داد، نمایش «تهدید خارجی» و «جنگ میهنی» به عنوان قویترین تاکتیکی که ضعیفترین حاکمیتها را نیز به سمت ایجاد وحدت درونی رهنمون میسازد درباره آلسعود بیش از چند ماه موثر نیست و حتی جنگ یا به قول سعودیها «دفاع از میهن» نیز از کارایی لازم برای حفظ ساختار پوسیده آلسعود برخوردار نیست. از این منظر حوادث مکه و منا را هم میتوان در نقشه بزرگ تغییر ژئوپلیتیک منطقه و حذف نقش سعودی تفسیر کرد. چند گرگ هم رتبه بشدت در حال تلاش هستند پیش از کنارهگیری سلمان به علت بیماری یا مرگ، برتری خود را در صحنه سیاست داخلی عربستان با اجماع ملی به دیگران تحمیل کنند و در این میان به علت ناپختگی و بهرهمند نبودن از استراتژی عقلانی، به تخریب تنها مولفههای اجتماعی دست زدهاند که تاکنون موجب شده جدایی آلسعود و مردم حجاز کامل نشود.
برگزاری مراسم حج با بهترین کیفیت، بیش از آنکه برای مسلمانان جهان اسلام مهم باشد «سمبل درایت حاکمیتی» نزد مردم عربستان است. به همین جهت بسته شدن صفحات پادشاه و پسر وی در شبکههای اجتماعی در پی کمپین «لعن آلسعود» به علت فجایع مکه و منا در حج امسال، برای مردم حجاز «خوارکننده» است. رفتار ضدمیهنی شاهزادگان سعودی برای از راه به در کردن یکدیگر در کورس پادشاهی با متهم ساختن یکدیگر بهعنوان عامل وقوع فاجعهای بینظیر در تاریخ حج، همراه با تحقیر امرای این کشور توسط حاکمان سایر بلاد اسلامی، در حالی به سمع و نظر مردم عربستان میرسد که پادشاه این کشور و اطرافیانش به جای فیصله دادن به موضوع با اعلام رسمی علت حادثه یا حتی تعداد دقیق قربانیان، فرمان جمعآوری فیلم دوربینهای منا را صادر کردند! بدیهیترین نتیجهگیری مردمی پس از مشاهده چنین تصویر مغشوشی از نحوه مدیریت پادشاه آلزایمری عربستان بر فاجعه منا این است که سلمان بهخوبی از افتضاحات فرزندش مطلع است و برای رفع و رجوع ماجراست که «سکوت» پیشه کرده است.
با این احتساب عملیات روانی گسترده رسانههای سعودی که تحت مدیریت محمد بن سلمان، تلاش دارند با معرفی یک دشمن خارجی فرضی در منا به نام «ایران» با تلاشی مذبوحانه «وحدت اجتماعی» جامعه بحرانزده عربستان را دوباره سرپا کنند، قابل تحلیل خواهد بود. اکنون سوال اصلی این است که وظیفه دستگاه دیپلماسی و دولت ایران در چنین معرکهای چیست؟
ایران کشوری است که در آرامترین پیادهرو جهان و در وسیعترین منطقه برگزاری اعمال حج تاکنون 460 کشته و مفقود داده و بیش از 200 نفر از مجروحان نیز ملیت ایرانی دارند. گمانههای عمدی بودن حادثه به حدی در داخل و خارج عربستان شدت گرفته که صحبت از تماشای مرگ آرام حجاج از دوربینهای منا در طول چندین ساعت، بدون آب در گرمترین اوقات روز، جدی شده است. در این میان پنهانکاری شدید سعودیها و ممانعت از حضور هیات ذیربط ایرانی با هدف جلوگیری از انتشار روایات رسمی از ماجرا نیز مزید بر علت شده است. آلسعود حتی به تلفنهای مقامات دستگاه دیپلماسی کشورمان پاسخ نمیدهند در حالی که دستکم 6 نفر از گمشدگان ایرانی بعثه از مهمترین اهداف سرویس جاسوسی موساد به شمار میروند!
در چنین فضایی حماقتبارترین تصمیم این است که در لاک بیطرفی فرو رویم در حالی که هماکنون در جنگ رسمی با سعودی در یمن و سوریه و عراق و حتی در بازار «نفت و گاز» قرار داریم و ایجاد تغییرات حاکمیتی در عربستان حقیقتا در حفظ منافع ما موثر است. جالب اینجاست که پیش از این برخی شاهزادگان عالیرتبه سعودی با نامهنگاری با برخی شخصیتهای ایرانی از آنها خواسته بودند با اتحاد تاکتیکی به سرنگونی محمد بن سلمان بهعنوان دشمن مشترک سیاستهای منطقهای ایران و طیف ضعیفتر خواهان پادشاهی کمک برسانند. پس منطقیترین تصمیم تلاش برای استفاده از موقعیت هولناک کنونی برای ضربه زدن به خبیثترین دشمنان جنگافروز صهیونیست- سعودی است که سودای پادشاهی آنها میتواند ضربههای سهمگینتری به مسلمانان وارد کند و در حوزه اقتصاد نیز به ورشکستگی تولیدکنندگان نفت بینجامد.
جان به در بردن سلمان و پسرش از چنین موقعیت پرخطری، راه را برای فتنهانگیزی منطقهای بیشتر و تلاش برای جاگیری در ژئوپلیتیک آینده منطقه هموار خواهد کرد و آن زمان دیگر فرصتی برای کمک به ایجاد تغییرات منطقهای مثبت با هدف تامین حداکثری منافع ملی ایران باقی نخواهد ماند.
به نظر میرسد تصور مدیران فعلی دستگاه سیاست خارجی کشورمان از «منافع ملی» بسیار حداقلی است به طوری که فرصتهای دیپلماتیک بسیار مهم در منطقه را رها ساخته و فضای ایجاد شده به نفع شکلگیری وحدت اسلامی علیه منفورترین مهرههای اسرائیلی آلسعود را برای نقشآفرینی حداکثری صهیونیستها، بدون مزاحم رها ساختهاند و در این میان در رفتاری مضحک امیر ورشکسته و کموزن کویت را واسطه پیشبرد اهداف حداقلی همچون سفر یک وزیر «غیرسیاسی» ایران به عربستان برای پیگیری وضعیت بیش از 60 هزار ایرانی عزادار قرار دادهاند! آیا این رفتار انفعالی و به دور از تدبیر شایسته ابرقدرتی فرامنطقهای است؟ آیا این باور برآمده از خودکمبینی مرضی است که حکم میکند در همه بحرانهای منطقهای از جمله سوریه و یمن و عراق منتظر نتیجه گفتوگوهای آمریکا و روسیه بمانیم و رایمان در هر شرایطی بدون در نظر گرفتن منافع ملی به سبد کلانتر برگزیده بازنشسته واریز شود؟!
این سهم قدرت ما در تغییرات ژئوپلیتیک منطقه است که به واسطه بایگانی «کارت بازی دیپلماتیک ایران» به حساب دیگران میرود و حساب ذخیره ابرقدرتیمان را به واسطه انفعال در حساسترین موقعیتهای منطقهای منفی میکند. کار به جایی رسیده که امارات به عنوان بیمقدارترین عضو منطقه در جنگ با متحد منطقهای ما «یمن» شاخ و شانه میکشد و سعودی را شریکی قدرتمندتر از ایران به حساب میآورد، چرا که دیپلماتهای ایرانی استفاده از ابزارهای قدرت دیپلماتیک را بایگانی کردهاند و گمان میکنند با عقبنشینی از حق و حقوق مردم فاجعهزده کشورمان در خاک حجاز، نقش ایران در ژئوپلیتیک آینده غرب آسیا را به عنوان «کبریت بیخطر» تثبیت خواهند کرد.
آیا حداکثر توان دولت برای حفظ جایگاه هموطنانمان در خاک عربستان بهعنوان شهروندان مسلح به «پاسپورت با عزت ایران» حضور در مراسم تشییع آنها پس از عزیمت از نیویورک با روبان عزا بر سینه دیپلماسی کشور است؟! قبول کنیم تشکیل تیم تحقیق بینالمللی برای یافتن مقصر اصلی فاجعه عمدی منا، وعدهای کشکی است، چرا که سعودیها قطعا تاکنون همه سرنخهای کشف ماجرا را به شرط محال صدور ویزا برای تیم به اصطلاح تحقیق تخیلی، نابود کردهاند. آیا آمار عجیب این اندازه مفقودالاثر پس از جان باختن 2 هزار نفر در دالانی که ابتدا و انتهای آن مسدود بوده، نشانهای از توهم بررسی دقیق شواهد برای علت اصلی ماجرا نیست؟ فرصتها به سرعت میگذرد و دستگاه دیپلماسی ما کماکان خیره به چهره کدخدا بر جا نشسته است!