printlogo


کد خبر: 146354تاریخ: 1394/7/9 00:00
نوشتاری از آیت‌الله عبدالله جوادى‌آملى
غدیر، روز یأس کفار و اکمال دین‌

غدیر یکى از روزهاى بسیار مهم در تاریخ زندگى پیامبر اسلام(ص) بلکه مهم‌ترین حادثه در تاریخ اسلام است، زیرا روزى است که پیامبر اسلام(ص) امیرالمؤمنین على را رسماً براى جانشینى خود تعیین کرد. روزى که کفار در میان امواج یأس فرورفتند، زیرا آنها انتظار داشتند آیین اسلام قائم به شخص باشد و با از میان رفتن پیامبر اوضاع به حال سابق بازگردد و اسلام به تدریج برچیده شود، چنانکه در جنگ احد وقتى پیامبر(ص) مجروح شد و عده‌اى شایع کردند آن حضرت کشته شده، شیوع این خبر باعث ایجاد امید و اثر مثبت در کفار و مشرکان و تزلزل در میان مسلمانان شد به گونه‌اى که عده‌اى به سرعت از میدان جنگ خارج شدند. آن هنگام آیه‌اى نازل شد که آن آیه حکایت از این حقیقت دارد که دین اسلام قائم به شخص نیست بلکه آیینى است که تا ابد جاودان خواهد ماند. از این رو فرمود: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرالله شیئاً و سیجزى الله الشاکرین؛(1) محمد(ص) تنها فرستاده خداست. پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند. اگر او بمیرد یا کشته شود، باید شما سیر قهقرایى کنید و به آیین بت‌پرستى برگردید؟ آنها که به عقب برگردند و به دوران کفر و بت‌پرستى بازگردند تنها به خود زیان مى‌رسانند نه به خدا، زیرا با این عمل تنها سعادت خود را از بین برده و گرفتار شقاوت مى‌شوند و خدا کوشش شاکران را پاداش مى‌دهد».
در واقع خدا با نزول این آیه به همه جهانیان از جمله به مسلمانان توجه مى‌دهد که اسلام قائم به فرد و شخص نیست از این رو همگان باید بدانند اسلام ماندنى است، در مکه نیز وقتى عبدالله پسر پیامبر از دنیا رفت، مشرکان به دلیل اینکه فرزند پسر را تداوم‌بخش برنامه‌هاى پدر مى‌دیدند، تصور مى‌کردند با رحلت پیامبر اکرم(ص) برنامه‌هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد که خداوند سوره کوثر را بر آن حضرت نازل کرد تا این سوره پاسخى باشد به مشرکان و کفار و اینکه دشمن پیامبر ابتر است و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد بلکه به بقای خودش ادامه خواهد داد.  یکى از مراحلى که قرآن یأس کفار را اعلام مى‌کند روز غدیر است، زیرا هنگامى که مشرکان مشاهده کردند مردى که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر در میان مسلمانان بى‌نظیر بود به‌ جانشینى آن حضرت انتخاب شد و پیامبر(ص) از مردم براى او بیعت گرفت، یأس و ناامیدى نسبت به آینده اسلام آنها را فراگرفت و دریافتند این دین و آیین ریشه‌دار و پایدار است. از این رو قرآن فرمود: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون...(2)؛ امروز کفار از دین شما ناامید شدند». اول باید دید طمع کفار چه بود و حد و مرز آن چه اندازه بوده است تا معلوم شود امروز چه حادثه‌اى اتفاق افتاد که توانست مخالفان اسلام را با تمام گستردگى آن و دشمنى آنان با کمال شدتش مأیوس و ناامید کند. وقتى اسلام ظهور کرد، کافران اعم از مشرکان، یهودیان و مسیحیان به مبارزه با آن برخاستند، زیرا آیین و دین خود را برحق مى‌دانستند و روى تعصب و رسوبات جاهلى شرک را صحیح مى‌دانستند و سرانشان براى منافع مادیشان در حفظ آن مى‌کوشیدند و به یکدیگر مى‌گفتند بروید بت‌ها را حفظ کنید، براى آنها در مقابل مشکلات صبر کنید که بت‌پرستى و حفظ بت‌ها امرى است که روى آن تصمیم گرفته شده است. همان طورى که خداوند درباره امور مهم مى‌فرماید: ان ذلک من عزم الامور؛(3) یعنى کارى است که باید درباره آن تصمیم گرفت.
یهودیان و مسیحیان هم دین خود را الهى و برحق مى‌دانستند و مى‌گفتند: «لن یدخل الجنه الا من کان هوداً او نصاراً».(4)
از این رو گاهى رسول خدا را دیوانه و گاهى ساحر و گاهى کاهن و گاهى شاعر مى‌خواندند. در واقع آنها بر 2 کار تصمیم گرفته بودند:
1- آیین خود را حفظ کنند از این رو مى‌گفتند بروید و دین خود را حفظ کنید.
2- از طرفى تلاش مى‌کردند اسلام را به هر وضعى است نابود کنند: «یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم؛(5) تلاش‌شان این بود که نور خدا را خاموش کنند و براى خاموش کردن نور الهى هم مشرکین نقش داشتند و هم کافران اما خداوند نورش را تمام مى‌کند، آنها مى‌خواستند دین شما را از شما بگیرند. در واقع دشمنى و مخالفت مشرکان و کافران مخالفت اقلیمى و براى آب و خاک نیست بلکه براى خاموش کردن چراغ دین است و آنها از هر فرصتى براى این منظور استفاده مى‌کنند بنابراین با اینکه کافران و مشرکان مى‌خواستند با به سازش کشاندن پیامبر و برافروختن شعله جنگ و خاموش کردن نور الهى، دین را از بین ببرند اما در روز عید غدیر حادثه مهمى رخ داد که کافران مأیوس شدند و آن نصب على(ع) به‌عنوان ولى و جانشین پیامبر(ص) بود، زیرا آنها على(ع) را شناخته بودند که او کیست و چه مى‌کند و چه مى‌گوید، از این رو با روى کار آمدن على(ع) آن طمع خام به یأس مبدل شد.
منشأ یأس کفار آن است که با نصب على(ع) دین داراى ولى و قیم شد. دین از اینکه به شخص قائم باشد خارج و به معصوم متکى شد، در عصر پیامبر حفظ دین بر عهده پیامبر(ص) است و بعد از ارتحال آن حضرت برعهده اهل بیت(ع) خواهد بود.
بعد از بیان این مطلب به مسلمانان فرمود: از کفار نترسید و از من بترسید یعنى خطرى از ناحیه کفار شما را تهدید نمى‌کند و اگر خطرى است از ناحیه خودتان است، زیرا خداى سبحان وضع هیچ قومى را دگرگون نمى‌کند جز آنکه خودشان در خویشتن خویش دگرگونى ایجاد کنند: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم(6)».
و ملتى اگر این تحول در آنها ایجاد شده و خداترس شدند، همگان از آنها مى‌ترسند و آن هم عالم شدن است «انما یخشى الله من عباده العلماء».(7) فقط عالمان از میان بندگان الهى خداترسند و انسان خداترس مطیع خداست و مطیع خدا از روحیه بسیار بالایى برخوردار خواهد بود و انسان‌هایى که داراى روحیه مقاوم باشند در مقابل دشمن پیروزند به ویژه اگر رهبرى عادل و دین‌شناس هدایت مردم را برعهده بگیرد. در تفسیر على بن ابراهیم آمده است یأس کفار براى آن است که ولایت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب نازل شده است.(8)
 اجراى عدالت توسط رهبر، سبب یأس دشمن
حضرت على(ع) در نهج‌البلاغه فرمود: اگر والى رهبر سیاسى نصب شد که رابطه او با مردم براساس قسط و عدل باشد، هم مردم حقشان را ادا کنند و هم والى قسط و عدل را رعایت کند، چنین نظامى ماندنى است و دشمنانى که طمع در نابودى و براندازى آن نظام را داشته باشند ناامید و مأیوس خواهند شد.
و اعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حق الوالى على الرعیه و حق الرعیه على الوالى فریضه فرضها الله سبحانه على کل فجعلها نظاماً لالفتهم و عزاً لدینهم فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاه و لا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه فاذا ادت الرعیه الى الوالى حقه و ادى الوالى الیها حقها عز الحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت على اذلالها السنن، فصلح بذلک الزمان و طمع فى بقاء الدوله و یئست مطامع الاعداء.(9)
در بیان حقوق الهى بزرگ‌ترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبى که خداى سبحان بر 2 گروه لازم شمرده و آن را عامل پایدارى پیوند ملت و رهبر و عزت دین قرار داد. پس رعیت اصلاح نمى‌شود جز آنکه زمامداران اصلاح شوند و زمامداران اصلاح نمى‌شوند جز آنکه رعیت و مردم درستکار باشند.  آنگاه که مردم حق رهبرى را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت مى‌یابد و راه‌هاى دین پدیدار و نشانه‌هاى عدالت برقرار و سنت پیامبر(ص) پایدار گردد پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزویش مأیوس مى‌شود».
الیوم اکملت لکم دینکم
در روز غدیر با نصب على ابن ابیطالب(ع) دین کامل شد، زیرا رهبرى پیدا کرد که هم دین‌شناس است و هم عادل و معصوم. همچنین دین را در همه ابعاد زندگى فردى و اجتماعى اجرا مى‌کند.
امام باقر(ع) فرمودند: «بنى الاسلام على خمسه اشیاء على الصلاه و الزکاه و الحج و الصوم و الولایه. قال زراره و اى شى‌ء من ذلک افضل فقال: الولایه افضل، لانها مفتاحهن و الوالى هو الدلیل علیهن؛(10) دین داراى 5 پایه است: 1- نماز 2- زکات 3- حج 4- روزه 5 – ولایت. از آن حضرت سوال شد کدام یک از این 5 پایه ارزشمندتر است. فرمود: ولایت بافضیلت‌ترین و باارزش‌ترین آنهاست» و براى اینکه کسى خیال نکند ولایتى که افضل بناهاى اسلام است به معناى محبت و اعتقاد به حقانیت اهل بیت یا ولایت تکوینى است، فرمود: ولایت کلید و مفتاح همه آنها و والى دلیل بر آنهاست یعنى ولایت به معناى حکومت و زعامت سیاسى است و آنکه زعامت سیاسى جامعه را برعهده دارد والى مسلمین است. او چون دین‌شناس، دین‌باور، متین، مفسر دین، مجرى حدود آن و مدافع حریم است، کلید دین است و اگر دین داراى ولى و قیمى با اوصاف گذشته باشد مقوم دین و موجب کمال دین است، ناگفته نماند دین اسلام در زمان پیامبر(ص) نیز کامل بود زیرا در آن زمان قیم، شارح و مبین دین و عامل و مجرى حدود و مدافع آن شخص آن حضرت بوده است و بعد از ارتحال آن حضرت این شئون برعهده خلیفه آن حضرت است و این خلیفه باید با مستخلف‌عنه، سنخیت و هماهنگى داشته باشد لذا جانشین رسول خدا از مقام عصمت برخوردار بود تا بتواند با برخوردارى از این ویژگى به تفسیر معصومانه وحى و اجراى آن بپردازد.
مراد از کمال دین
واژه کمال در لغت مقابل نقص به کار مى‌رود و هنگامى چیزى بدان متصف شود که هدف مورد نظر را برآورده کند بنابراین تعیین دقیق حد و مرز معناى آن وابسته به هدفى است که از متعلق آن مد نظر است.
هنگامى که این واژه براى دین به کار مى‌رود اول باید هدف آورنده آن را شناخت. قدر جامع و مشترک همه ادیان الهى که همان دین پذیرفته شده در نزد خداى سبحان است، اسلام است: ان الدین عندالله الاسلام.(11)
و اگر کسى غیر از آن دینى را انتخاب کند پذیرفته نخواهد شد: و من یتبغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه.(12)
و معناى دین در واقع تسلیم و انقیاد و فرمانبردارى در برابر خداى سبحان و فرمان‌هاى اوست و به عبارت دیگر دین در لغت به معناى خضوع و انقیاد در برابر برنامه و مقررات معین مى‌آید و در قرآن به معناى مجموعه معارف و احکام و مقرراتى اطلاق شده که از جانب خداى سبحان نازل شده تا برنامه زندگى بندگان باشد و مردم نیز باید در برابر آن مقررات و معارف تسلیم و منقاد باشند و دین در قرآن به کمال وصف شده است و حضرت امیرالمؤمنین(ع) نیز آن را به کمال وصف کرده است. از جمله در خطبه 86 فرمود: و انزل علیکم الکتاب تبیانا لکل شى‌ء و عمر فیکم نبیه ازماناً حتى اکمل له و لکم فیما انزل من کتابه دینه الذى رضى لنفسه و انهى الیکم على لسانه.(13)
خداى سبحان کتاب و قرآن را بر شما نازل کرد که بیانگر همه چیز است و تمام امورى که به هدایت و سعادت و نجات انسان‌ها مربوط است در آن بیان شده است و پیامبر را آن مقدار در میان شما عمر داده که براى شما و او دینى را که مورد رضاى او است و در کتاب آسمانى‌اش نازل کرده کامل کند و بر زبان پیامبرش اعمالى را که بر شما لازم بود، رسانده است.
براساس این فراز از خطبه نهج‌البلاغه خداى سبحان به پیامبرش فرصت داده که همه گفتنى‌ها را بگوید و دین و آیین خدا را کامل گرداند و آنچه هدف اصلى از بعثت آن حضرت است یعنى مساله انسان‌سازى و سعادت بشر در تمام زمینه‌ها را دربردارد. از جمله مساله رهبرى دین بعد از خودش را نیز معرفى کرده است. در خطبه 183 نیز فرمود: القرآن آمر زاجر و صامت ناطق حجه الله على خلقه اخذ علیه میثاقهم و ارتهن علیهم انفسهم اتم نوره و اکمل به دینه؛ قرآن امرکننده و بازدارنده است، خاموش گویا و حجت خدا بر خلق است، خداوند پیمان عمل به آن را از بندگانش گرفته و آنان را در گرو دستورات قرآن قرار داده است، نور خدا را در میان بندگان به وسیله آن کامل کرد و دین و آیینش را با آن به حد کمال رساند.
در خطبه 18 نیز در جواب کسانى که آراى متفاوت ارائه مى‌کنند، فرمود: ام انزل الله دیناً تاما فقصرالرسول عن تبلیغه و ادائه و الله سبحانه یقول: ما فرطنا فى الکتاب من شى‌ء و فیه تبیان لکل شى‌ء.
آیا خدا دین کاملى نازل کرده است ولى پیامبر در تبلیغ و ادای آن کوتاهى کرده است حال آنکه خداى متعال مى‌فرماید: ما چیزى در قرآن فروگذار نکردیم و در قرآن بیان همه چیز آمده است.
بدیهى است هیچ مسلمانى این احتمال را درباره پیامبر نمى‌دهد که او در تبلیغ و ادای رسالت خود کوتاهى کرده باشد چرا که در تبلیغ و اداى وحى معصوم است بنابراین در تبلیغ رسالت و وحى الهى کوتاهى نکرده است.
با توجه به اینکه دین خدا کامل است و در روز غدیر به کامل بودن خبر داده است لازم است بدانیم کمال دین تنها به بیان احکام الهى نیست بلکه این دین، مبیّن و شارح معصوم و مجرى معصوم دارد که هم دین را به طور صحیح بیان کند، هم از تحریف و ایجاد بدعت در دین جلوگیرى و هم آن را به طور صحیح و کامل اجرا کند و این، تحقق پیدا نمى‌کند جز این که پیامبر مسؤول این وظیفه مهم را مشخص کند و از این رو در روایات کمال دین را به ولایت امیرالمؤمنین(ع) مى‌داند و این امر در روز عید غدیر خم تحقق پیدا کرده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «یوم غدیر خم افضل اعیاد امتى و هو الیوم الذى امرنى الله تعالى ذکره فیه بنصب اخى على ابن ابیطالب(ع) علماً لامتى یهتدون به من بعدى و هو الیوم الذى اکمل الله فیه الدین و اتم على امتى النعمه و رضى بهم الاسلام دیناً؛(14) روز غدیر خم بافضیلت‌ترین عیدهاى امت من است و آن روزى است که خداى سبحان به من امر کرد تا برادرم على را به‌عنوان نشانه امتم منصوب کنم تا آنها بعد از من به وسیله وى هدایت شوند و این روز همان است که دین در آن کامل شده و نعمت بر امتم تمام گردید و اسلام به‌عنوان دین براى آنها پسندیده شده است.»
و در حدیث دیگرى امام رضا(ع) فرمود: «و امرالامامه من تمام الدین؛(15) تمام و کمال دین به امر امامت است.» سر آن همان است که گفته شد، امام هم این را تبیین و هم از تحریف آن جلوگیرى مى‌کند و هم نمى‌گذارد در دین بدعت ایجاد شود و هم دین را درست اجرا مى‌کند.
 و اتممت علیکم نعمتى
خدا در روز عید غدیر نعمت خود را بر امت مسلمان به اتمام رساند و آیین اسلام به تکامل نهایى خود رسید، زیرا بدون تعیین جانشینى براى پیامبر و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان این آیین به تکامل نهایى نمى‌رسد.
براساس این آیه دین نعمتى است که روابط انسان را با خلق و خالق و نظام هستى تنظیم مى‌کند و زمینه عبادت و عبودیت را براى او فراهم مى‌سازد و با انتخاب جانشین براى پیامبر این نعمت ویژه و مطلق الهى به مرحله پایانى خود مى‌رسد و با نصب على(ع) به‌عنوان جانشین، اسلام نیز به کمال لازم خود رسیده است.
 و رضیت لکم الاسلام دینا
اسلام را به‌عنوان دین نهایى براى شما پذیرفتم یعنى غدیر روزى است که اسلام با تکمیل برنامه‌هایش به‌عنوان آیین نهایى از طرف خداوند پذیرفته شده است و با توجه به اینکه در این روز على(ع) به‌عنوان جانشین پیامبر منصوب شد روشن مى‌شود نعمت الهى بدون جهت یافتن با رهبرى الهى تمام و مرضى خدا نیست.
خداى سبحان در سوره نور که پیش از سوره مائده بر پیامبر نازل شده است، فرمود: «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کمااستخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امناً. (16)
خدا به آنهایى که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام داده‌اند وعده داده است که آنها را خلیفه خود بر روى زمین قرار دهد، همان طور که پیشینیان آنان را چنین کرد و نیز وعده داد آیینى را که براى آن پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد».
براساس این آیه خداى متعال به مؤمنان و کسانى که عمل صالح انجام دهند وعده داده است آیینى را که پسندیده است روى زمین مستقر مى‌سازد و زمانى اسلام در زمین مستقر و ریشه‌دار شد که با ولایت توأم شده است.  اگر این آیه به مؤمنان وعده داده است 3 ویژگى به افراد باایمان اعطا مى‌کند و آن شامل خلافت در روى زمین، امنیت و آرامش براى پرستش پروردگار و استقرار دینى است که مورد رضاى خداست، وعده‌ها در روز عید غدیر با نصب على(ع) و با نزول آیه اکمال دین جامه عمل پوشیده است، زیرا در این روز نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح یعنى على بن ابیطالب(ع) به جانشینى پیامبر مبعوث شد.
نتیجه‌گیرى
با توجه به مجموع مطالبى که درباره آیه اکمال دین مطرح شد، روشن مى‌شود امامت و ولایت از ارکانى است که با تحقق آن، هم کفار مأیوس مى‌شوند، هم دین کامل مى‌شود، هم نعمت خدا به پایان مى‌رسد و هم دین اسلام به‌عنوان دین پسندیده مرضى خدا قرار مى‌گیرد بنابراین پذیرش امامت و ولایت به‌عنوان امرى اعتقادى از اهمیت فوق‌العاده‌اى برخوردار است که همگان باید آن را بپذیرند و به آن ایمان پیدا کنند.
-------------------------------------
پی‌نوشت‌ها
1- سوره آل‌عمران، آیه 144
2- سوره مائده، آیه 3
3- سوره لقمان، آیه 17
4- سوره بقره، آیه 111
5- سوره توبه، آیه 32
6- سوره رعد، آیه 11
7- سوره فاطر، آیه 28
8- تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 587
9- نهج البلاغه، خطبه 216
10- اصول کافى، ج 2، ص 18
11- سوره آل عمران، آیه 19
12- همان، آیه 85
13- نهج البلاغه، خطبه 86
14- تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 589
15- همان
16- سوره نور، آیه 55


Page Generated in 0/0074 sec