فرزاد اعتمادی: «مذاکره با آمریکا» عبارتی است که طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون بسامدی به قدر فرسنگها فاصله تهران تا واشنگتن یافته و از دیدگاههای گوناگون در افکار عمومی و گفتوگوهای عامه، رایزنیها و مناظرات صاحبنظران سیاسی و نیز اظهارات مسؤولان و سیاسیون به صورت کتبی و شفاهی مورد بحث قرار گرفته است.
این در حالی است که از ابتدای انقلاب، سیاست نظام و دیدگاه سیاستگذار کلان کشور در جایگاه ولی فقیه و رهبران انقلاب- حضرت امام خمینی و حضرت امام خامنهای- درباره رابطه با آمریکا مشخص و آشکار بوده است. اطلاق عنوان «شیطان بزرگ» به آمریکا از سوی بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی و آشتیناپذیری رهبر حکیم انقلاب با بزرگترین دشمن ملت ایران که بارها در سخنان ایشان تبلور یافته است، خط و خطوط نظام در رابطه با آمریکا و مذاکره با دولتمردان آن را معین کرده است. در دیدار اقشار مختلف مردم با رهبر بزرگوار انقلاب در شهریور، حضرت معظمله با تبیین چندباره و صریح مواضع خود در این باره به بازروایی خاطرات تاریخی جنایات آمریکاییها در ایران و ترسیم نقشه راه هماوردی با این دشمن قسمخورده ملت ایران پرداختند و درباره مساله مذاکره با آمریکا تصریح فرمودند: «ما فقط در قضیه هستهای با مذاکره با آمریکا به دلایل مشخص موافقت کردیم و در عرصههای دیگر اجازه مذاکره با آمریکا ندادیم و با آنها مذاکره نمیکنیم».
رهبر انقلاب با اشاره به برخی تلاشها برای زمینهسازی تغییر نگرش به آمریکا خاطرنشان کردند: «بعضی اصرار دارند این شیطان بزرگ را به شکل فرشته نجات وانمود کنند حال آنکه ملت ایران این شیطان را بیرون کرد. پس نباید بگذاریم وقتی از در بیرونش کردیم، از پنجره برگردد و نفوذ کند».
شاید برای کسانی که با تاریخ معاصر ایران و جهان و نوع نقشآفرینی آمریکاییها در صحنههای گوناگون و نقاط عطف این تاریخ آشنایی کمتری داشته باشند- مثلا برای مخاطبان خارجی- پافشاری رهبری بر آشتیناپذیری با آمریکا چندان قابل درک نباشد به همین خاطر نخستین گام برای درک رویکرد آمریکاستیزانه ایرانیان رجوع به همین نقاط عطف تاریخی و توجه به این واقعیت است که در بطن اکثر قریب به اتفاق توطئهها، دسیسهچینیها، تهدیدها و جنایتهای آشکار و پنهان علیه ملت ایران و بسیاری از ملتهای جهان طی دههها میتوان شاهد نقشآفرینی محوری رهبران واشنگتن بود؛ رهبرانی که خود ملعبگان سردمداران صهیونیسم و لابیهای صهیونیستی بوده و دوستی و دشمنی خود با جهان خارج را بر مبنای منافع آنان تنظیم و تعریف کردهاند.
بر مبنای آنچه گفته شد، حتی اگر تنها دلیل رویگردانی از رابطه با آمریکاییها را همین پیشینه تاریخی جنایتکارانه بدانیم، خودداری سران دولت واشنگتن از قبول ستم و تعدی تاریخی به ملت ایران و مسؤولیتناپذیری و بیتفاوتی در زمینه اقدامی برای جبران مافات- هرچند به صورت محدود- علتی کافی برای بستن باب مذاکره با آمریکاییهاست. با این حال در موقعیت کنونی دلایل لازم دیگری وجود دارد که گشایش این باب را در حکم فقدان درایت و عدم درک مقتضیات زمانی کشور و منطقه ظاهر میکند.
آمریکا پس از قرار گرفتن در جایگاه یک قدرت برتر بینالمللی همواره درصدد حفظ وضعیت موجود در سلسله مراتب جهانی بوده تا با تثبیت قدرت و موقعیت مانع تزلزل این جایگاه شود. در قبال شرکای منطقهای در سراسر جهان نیز از آمریکای لاتین تا شرق آسیا بویژه در خاورمیانه راهبرد آمریکاییها مبتنی بر حمایت از متحدان سنتی و تحکیم جبهههای محافظهکاری و ارتجاع بوده است. در این رابطه آمریکا بهرغم ادعای حمایت از حقوق بشر و دموکراسی، مهمترین پشتیبان رژیمهای واپسگرا و تمامیتخواه بوده است.
این در حالی است که امروز آشکارا آمریکاییها به دنبال تحولات غرب آسیا در موقعیت انفعالی قرار گرفته و در صدد تغییر در وضعیت موجود برآمدهاند. مهمترین عامل این تغییر وضعیت، شکست سیاستهای ایرانهراسانه و انزوای جمهوری اسلامی بوده به شکلی که ایران اکنون به لنگرگاه ثبات و امنیت در خاورمیانه بحرانزده تبدیل شده، حال آنکه آمریکا و متحدانش روز به روز در باتلاق چالشهای خودساخته فرومیروند.
آمریکا روز به روز در آوردگاههایی نظیر تحولات اوکراین و سوریه در حال عقبنشینی و فاصله گرفتن از موقعیت قدرت برتر است و رژیم صهیونیستی، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیجفارس بویژه سعودیها بیش از آنکه به تامین منافع منطقهای آمریکا یاری رسانند با چالشهای خود باری بر دوش سردمداران واشنگتن مینهند.
در چنین شرایطی تلاش برای برونرفت از وضعیت کنونی، آمریکاییها را تشنه تعامل با تهران ساخته است. حال آنکه خبث طینت، فریبکاری و غرور استکباری آمریکاییها سبب شده پس از خروج از بنبست هستهای بکوشند نیاز خود در زمینه تعامل منطقهای با ایران را در مقام خواسته مطلوب ما جا بزنند و با تصور باطل زودباوری و خوشخیالی ایرانیان نسبت به نیات آمریکا، ساز بدآهنگ خود را از سر گشاد آن به صدا درآورند.
البته وجود برخی جریانها و فضاسازی برخی چهرههای سیاسی که به دنبال تلقین گل و بلبل شدن وضعیت مملکت به مردم در صورت سازش با آمریکا هستند، سبب امیدواری آمریکاییها به مذاکره با ایران بدون تغییر در رفتارها و مشی مستکبرانه همیشگی شده است. از این رو است که فرشته جلوه دادن شیطان بزرگ یا همان عبارت «بزک کردن چهره کریه آمریکا» موجبات واکنش دلسوزان نظام و نیز نگرانی رهبر انقلاب را فراهم کرده و این نگرانی بارها در بیانات ایشان انعکاس یافته است.