سیدمهدی حاجیآبادی: میگویند در زمان لسانالغیب حافظ، پادشاهی به نام شیخ ابواسحاق میزیسته که جوانی خوشگذران و فارغ از های و هوی دنیا بود. چنانکه در اشعار لسانالغیب پیداست علاقهای نیز بین او و این پادشاه اهل بزم بوده است. نقل است زمانی که امیر مبارزالدین از کرمان به قصد تصرف شیراز و براندازی حکومت او لشکر کشید، وی غرق در عیش و نوش خود بود و فارغ که دشمن به پشت دروازههای شهر رسیده!
ابواسحاق وزیری داشت دلسوز اما جرات نمیکرد به وی خبر را بدهد، زیرا سریعا با واکنش تند او مواجه میشد که «شماها بیخود میگویید، چنین چیزی نیست!» وزیر تدبیری اندیشید و به پادشاه گفت که آیا مایل نیستید در این فصل بهار به بالای پشتبام برویم و بیابان را نگاهی کنیم که در بهار بسیار دلنشین و زیباست؟ او هم که اهل گل و بلبل و طرب و عیش بود پذیرفت و به بالای پشتبام رفت و لشکر اردو زده پشت دیوارهای شهر را که دید پرسید اینها کیستند؟ گفتند اردوی مبارزالدین است که آمده پدر شما را در بیاورد!
حال حکایت ابواسحاق نیز حکایت برخی آقایان است که میگویند دشمن کجاست؟ و وقتی میگویی اگر نیست پس این همه کشت و کشتار، تحریم و ترور و فشار چیست؟ میگویند «اینها توهم است!»
شاید به یک معنا اینها گناهی ندارند! چنانکه تنفسشان در فضای آکادمیک دانشگاهی و محافل سیاسی تنها به این است که 4 کلام حرف زده باشند، خواه در پشت کلمات زیبا و اصطلاحات غربی که خود نیز بعضا نمیدانند چه میبافند قایم میشوند خواه... بگذریم. اصولا از ارکان مانیفست و افتخار بزرگ چنین جریانی این است که انگلیسی را بهتر از زبان مادریشان سخن میگویند!
بالاخره خجالت هم خوب چیزی است. دروغ که حناق نیست در گلو گیر کند! در دانشگاه و محیط به اصطلاح روشنفکری کشور خجالت نمیکشند و میگویند توهم توطئه است و دشمن علیه ما توطئه نمیکند! گفت: مادر من چه اشتباه کند به خیالش که گربه هم لولوست! آمریکاییهای به این نازنینی!
موردی که عتاب رهبر معظم انقلاب را در پی داشت و ایشان ابوذروار عصا بر سر بزککنندگان آمریکا کوبیده و فرمودند: «حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیات - که از ابلیس بدتر است - بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار، وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه
میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشته نجات انتخاب بکند؟»
به واقع باید احسنت گفت به چنین رهبری که چه زیبا فرمودند آخر کدام عقلی این را میپذیرد؟ به واقع عقل هم خوب چیزی است! به واقع عقل حتی اگر عقل ابزاری هم باشد باز شرف دارد به بیعقلی و کمعقلی برخی!
با نگاهی واقعی به سابقه، اهداف و سخنان طرف مقابل به درستی میتوان اهدافش را از باب توافق خواند و اما چگونه است که برخی دوستان نمیخواهند باور کنند گرگ همیشه گرگ است ولو پوستین گوسفند بر تن کند. بازخوانی مواضع و اهداف و نتایج آمریکاییها از مذاکرات میتواند کمککننده ما در این امر باشد.
1- اولین هدفی که در سخنان سران آمریکا و غربی نیز به عینه مشاهده میشود این است که آنان توافق و مساله هستهای را که امروز وسیله وحدت ملت است، به وسیله اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. تا به حال آحاد ملت ایران میدانستند که دولت آمریکا دشمن آنهاست و اختلافات را در مقابل دشمن کنار مینهادند و متحد میشدند. آنها میخواهند با مساله توافق و سوءاستفاده از مذاکرات اختلاف بیندازند. به گونهای که این علیه آن و آن علیه این شود؛ هدف به جان هم انداختن دستهها و جریانات سیاسی و نتیجتا مردم است که وحدت ملی را برهم بزنند و توافق را به وسیله اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. حال چگونه عقل اجازه میدهد با بزک کردن دشمن به این دوگانه دامن زد؟
2- میخواهند با تکرار این قضیه در دیگر بابهای بینالمللی مانند مسائل منطقه، حقوق بشر و... قبح قضیهای را که در چشم ملت ایران یکی از زشتترین چیزهاست، از بین ببرند. مانند کاری که سر قضیه اسرائیل با اعراب کردند. روزی دولتهای عرب صحبت با رژیم صهیونیستی و رابطه و حتی آوردن نامش را ننگ میدانستند. اینها با مطرح کردن این قضیه آنها را یکی یکی از صفوف ملت عرب خارج کردند و بار را به گردن او انداختند. به تدریج کاری کردند که قبح این قضیه ریخت و نتیجه به قرارداد ننگین کمپدیوید و به رسمیت شناختن اسرائیل کشید. امروز نیز همانها نقش بازوی اسرائیل و پلیدترین حکومت تاریخ را در منطقه بازی میکنند! به همین سادگی!
حال آیا باز هم عقل این را قبول میکند؟ به دولتی اعتماد کنیم و مسیر آسفالته و سهبانده برایش تعبیه کنیم تا بلایی که سر همکیشان ما آورد، بر سر ما نیز بیاورد؟
3- برجام و اظهارات دشمن در حین مذاکرات و پس از آن نیز به خوبی موید این مطلب بود که اصل مذاکره برای آمریکا هدف است و محتوا در مرتبه دوم قرار دارد. ابرقدرتی با آن همه ادعا سالها بود هیچ قدرتی حتی اروپاییها جرات نفس کشیدن در مقابلش را نداشتند، حال حکومتی پیدا شده بود که با مشت به سینه او زد و عقبش راند. کوچکترین محلی نیز به او نمیگذارد و در همه جای جهان منافع او را نیز به خطر انداخته است. برای آنها مهم بود که بعد مذاکره اینگونه جلوه دهند که منطقهای هم که زیر بار نمیرفت، زیر بار آمد، اینجا هم عتبه را بوسیدند! دهها بار اینها را در سخنانشان نشان دادند که توافق برایشان حکم رخنهای را دارد برای نفوذ که رهبر معظم انقلاب چند بار پس از توافق، هشدار دادند و به مقابله و مبارزه با آن دستور دادند. سران آمریکا خواب خوش رابطه را میبینند. از در بیرونشان کردهایم دوباره از پنجره قصد داخل شدن دارند. نکته دوم اینکه حرکت جمهوری اسلامی و ملت ایران در این 37 سال موج شد تا احساسات اسلامی در هر گوشه دنیا بیدار شود. مسلمانان با نام اسلام احساسات اسلامی خودشان را سر دست بگیرند و مبارزهای را به هر نحوی شروع کنند. برخی مبارزات اصلاحی است، برخی مبارزه با دولتهاست و قله این مبارزات نیز جمهوری اسلامی و کشور ایران است.
آمریکا به دنبال آن است که پس از رخنه و نفوذ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در کشور، در هرجای دنیا بگوید شما برای چه تلاش میکنید؟ هرچه بشوید به پای ایران که نخواهید رسید! آنها را با آن همه شجاعت و تهور و استقامت به کرنش واداشتیم، شما دیگر چه میگویید؟ آن وقت خیال آمریکا از بسیاری از مبارزات دنیای اسلام راحت خواهد شد و دوستان ما در سرتاسر دنیا و کشورهای اسلامی سرخورده میشوند!
حال که مبارزه به بالاترین حد خود در همه جای دنیا کشیده شده و دوقطبی استکبار و اسلام پنجه در پنجه یکدیگر افکندهاند و قطب اسلام هر روز در حال پیشروی بیشتر است، آیا عاقلانه است از این همه راه رفته و نفوذی که در قلوب مردم جهان به دست آوردهایم عقبنشینی کنیم؟ ولو به خاطر لبخند 2 روزه گرگ؟ آن هم لبخندی که پشتش نقشههای چپاول و در هم دریدن ایران و ایرانی است؟
4- وضع کنونی یعنی عدم اعتماد به آمریکا و قطع رابطه با او نتیجه رفتار طبیعی استکبار آمریکایی است. در واقع نتیجه مظلومیت مقتدرانه ملت ایران است؛ در عین اینکه اعتماد هیچ فایدهای ندارد بلکه ضرر هم دارد. تنها فهرستی از جنایات آمریکا علیه ملت ایران چه در قبل انقلاب و چه بعد انقلاب خود کتابی قطور میشود! چپاول منابع، تحقیر مردم و ایران و ایرانی، کودتا علیه دولت مردمی و سرکار آوردن عمال مستبد و خونخوار پهلوی، جاسوسی در سفارت و ایجاد کودتا علیه انقلاب مردمی، دست داشتن مستقیم و غیرمستقیم در ریخته شدن خون صدها هزار جوان پاک ایرانی، توطئه روزافزون و تحریمهای وحشیانه و ظالمانه برای خشکاندن ریشه ایرانیها، توهین و تحقیر و جوسازی علیه اسلام و ملت ایران در دنیا، حمایت از وحشیترین حکومتهای منطقه چون رژیم صهیونیستی و آلسعود و دیگر آلها! و هزاران مثال دیگر که لیستش کتاب قطوری است!
با این همه جنایات علیه ملت ایران چگونه برخی به دنبال بزک و ایجاد رابطهاند؟ چشم خود را چگونه میشود بر تاریخ بست؟ اگر اعتماد و رابطه با آمریکا مشکلات را حل میکرد، چرا آنها در کشور خودشان و بسیاری از کشورهای دیگر که رابطهای تو در تو دارند دچار صدها مشکل لاینحل و عمیق هستند؟ مگر آمریکا بسیاری از دولتهایی که در کشورهایشان سفارت و رابطه هم دارند تحریم اقتصادی نمیکند و ضربات خود را به آنها نمیزند؟ حقیقتا تنها باید از برخی پرسید: با کدامین عقل؟