printlogo


کد خبر: 146510تاریخ: 1394/7/12 00:00
نگاهی به رمان «خنده‌زار» نوشته محمد محمودی‌نورآبادی
رازهایی از مقاومت

مهدی خرامان: بعد از گذشت سال‌ها از انقلاب هنوز نسل جوان ما ذهنیت کامل و مشخصی از رژیم شاهنشاهی و مشکلاتی که بر سر مردم آورده‌اند، ندارند از این رو تلاش محمد محمودی‌نورآبادی در اولین اثر خود قابل توجه است. نویسنده در این اثر سراغ قسمت‌های پنهان و گمشده انقلاب رفته است و رمانی درباره مبارزه مردمان روستایی با رژیم شاهنشاهی نوشته است و با وجودی که در نگاه اول نام کتاب ذهن خواننده را به سمت کتاب‌های طنز سوق می‌دهد اما خواننده به هیچ عنوان با چنین کتابی روبه رو نخواهد شد. «خنده‌زار» که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است، روایت اهالی روستایی را در بحبوحه سال‌های 56 و57 روایت می‌کند، جایی که اهالی روستایی در دوراهی انتخاب قرار گرفته‌اند، روستایی که نماد جامعه قبل از انقلاب است با پاسگاهی که نماد ظلمت و حکومت شاه را نشان می‌دهد و در این میان خانواده‌ای شعله آتش انتقام و خیزش مردمی را روشن می‌کند. «خنده‌زار» داستانی حادثه‌محور بوده که کنش و واکنش‌های خانواده پورزالی را در برابر حوادث روستا روایت می‌کند. داستان بیشتر توسط عیسی، پسر کوچک خانواده روایت می‌شود (داستان راوی دانای کل محدود دارد). پسربچه‌ای کنجکاو که 7 سال سن دارد و همه چیز را به زبان می‌آورد و همین باعث شیرینی خاصی در داستان می‌شود و از سمت دیگر مخاطب به راحتی می‌تواند با داستان ارتباط برقرار و با شخصیت‌ها همزادپنداری کند اما مشکلات از زمانی شروع می‌شود که کنجکاوی عیسی کار دست او و خانواده‌اش می‌دهد و وقتی که پدرش رستم جرقه مبارزه با پاسگاه را در روستا می‌زند دستگیر می‌شود و این اتفاق با خود حوادثی را به دنبال دارد. داستان «خنده‌زار» به خوبی توانسته تصویری زیبا از روستای زارستان فارس را در زمان انقلاب به مخاطب خود ارائه دهد و از سمت دیگر مخاطب با داستانی روبه‌رو می‌شود که درونمایه مشخص و پیرنگ  یکدست و منسجمی دارد. یکی از نقاط قوت داستان درست شکل گرفتن شخصیت‌های اصلی است، مخاطب بعد از گذراندن چند فصل به خوبی با تمام شخصیت‌های داستان آشنا و از جزئیات رفتارشان آگاه می‌شود، از سوی دیگر شخصیت‌های داستان بدون هیچ کار اضافی توسط راوی وارد حوادث و بعد از تاثیرشان از داستان خارج می‌شوند، نویسنده به‌خوبی توانسته است با استفاده از گویش شیرازی  و بهره‌مندی بموقع از ضرب‌المثل‌ها مخاطب را به حس زندگی روستایی نزدیک‌تر کند، حسی که در کمتر اثری دیده می‌شود. نکته‌ای که اثر محمودی‌نورآبادی را با رمان‌های دیگر انقلاب متمایز می‌کند این است که به‌خوبی از فضای شلوغ و پرآشوب شهر در زمان انقلاب  که برای مخاطب آشناست فاصله می‌گیرد و او را با فضای ایل و روستا آشنا می‌کند. نویسنده مخاطب را به آرامی از حوادث با خبر و رازها را فاش کرده و او را با خود همراه می‌کند.
یکی از نقاط ضعف داستان این است که نویسنده می‌خواهد توسط راوی روایت صحنه و توصیفات بیهوده کند یا در بعضی مواقع داستان به سمت خرافه یا داستانک‌های اجنه می‌رود که در کتاب از آنها با نام «از مابهترون» یاد می‌شود و نویسنده با این روش می‌خواهد حجم کتاب را بیشتر کند اما نکته‌ای که محمودی‌نورآبادی به‌خوبی از آن فاصله گرفته است شعار دادن  و بیانیه خواندن توسط شخصیت‌های داستان است که به عنوان برگ برنده  مهم او در کنار تمام نقاط قوت داستان قرار گرفته است. چه خوب است نویسندگان ما این جمله مهم و زیبای محمد محمودی‌نورآبادی را ملکه ذهن خود کنند که: «به چخوف، تولستوی و مارکز و دیگران کاری نداشته باش که چه گفته‌اند و چه نوشته‌اند. باید خودمان باشیم؛ یک شرقی مسلمان و یک ایرانی، فرزند ایل و روستا و بزرگ شده در جوار کوه‎ها و چشمه‌ها و ...» آری، ادبیات ما تشنه این نوع ادبیات است...
 


Page Generated in 0/0146 sec