سعید حاجیپور*: در طول سی و چند سال گذشته از پیروزی انقلاب اسلامی به این سو تلاشهای مکرر دشمنان اسلام و انقلاب در جهت تضعیف و نابودی این نهضت را مشاهده میکنیم. این رفتارهای خصمآمیز استکبار جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا از تلاش جهت کودتا در سالهای اول انقلاب آغاز میشود و با همراهی و حمایت همهجانبه از رژیم منحوس بعث در تحمیل جنگ 8 ساله به ایران ادامه مییابد. این هنر اسلام ناب و دم مسیحایی روحالله است که از جنگی خانمانسوز، دفاعی مقدس پدید میآورد که نتیجه آن تربیت نسلی است که جمهوری اسلامی امروز هر چه دارد از تربیتشوندگان آن دوران دارد. این نگاه تبدیل تهدیدها به فرصتها جزئی از منش و روش رهبر کبیر و بنیانگذار انقلاب است که ریشه در اندیشههای اسلامی دارد. تجربه حمله نظامی برای طاغوتیان جهان این پیام را به همراه داشت که اسلام ناب و معارف و حقایق ائمه اطهار(ع) آنچنان قوت و نیرویی در جان مردمان این سرزمین به ودیعه گذاشته است که شکست در قاموس این مردمان جایی ندارد و چه بکشند و چه کشته شوند، پیروزند. دشمن خبیث اما دستبردار نیست، چراکه از ازل تا به ابد نبرد حق و باطل ادامه دارد. استراتژیها و روشهای این نبرد تاریخی اما به فراخور زمان تحول خواهد یافت. انقلاب اسلامی در مرحله بعد مورد شدیدترین تهاجم اعتقادی و عقیدتی قرار گرفت. این روند برنامهریزی شده در کلام رهبر فرزانه انقلاب به شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، تهاجم فرهنگی و در نهایت به جنگ نرم تعبیر شده است که نشان از عزم راسخ دشمن در جهت پیروزی خصم علیه اسلام دارد. اگرچه هیچگاه جنگ نظامی و بویژه فرهنگی از سوی غرب تمام نشده است و شاهد مثال هر دوی آنها هم ترور دانشمندان است و هم شبکههای متعدد ماهوارهای و... اما با گذشت سالهای دهه 80 شمسی این منش و روش تغییری محسوس پیدا میکند و خسته از مبارزه عقیدتی با نابترین و کاملترین دین خدا به سمت جنگی تمام عیار در عرصه اقتصاد میل پیدا میکند. این تهاجم جدی و خطرناک با ترویج مصرفگرایی و تجملگرایی که زیربناهای اقتصاد لیبرالیستی غرب است آغاز شده و در نهایت با اعمال تحریمها در جهت فلجسازی نظام اقتصادی جمهوری اسلامی به سرانجام میرسد.
شاید نکته مبهم این روند به اینجا ختم شود که چرا دشمن مسلح به انواع و اقسام سلاحها و ابزارها در نهایت امر و در سختترین شرایط تن به جنگ اقتصادی میدهد؟ چه عاملی باعث شده که دشمن در محاسبات، خود را پیروز این نبرد بداند و گام در این میدان بنهد؟
بی شک دشمن در تحلیلهای خود به سرداران نبرد در عرصههای مختلف در ایران نگریسته است. در عرصه نظامی، امنیتی و اطلاعاتی، سرداران و ژنرالهایی بر مسند قدرت نشستهاند که طعم تلخ شکست را در طول سالهای پس از انقلاب به دشمن چشاندهاند. عرصه فرهنگ با همه فراز و فرودها و عیب و نقصها بیبهره از مومنان و مجاهدان نیست اما اقتصاد شاید شکنندهترین رکن نظام جمهوری اسلامی است که دلاوران و جهادگران در آن کمشمار و نایاب هستند. ژنرالهای اقتصادی جمهوری اسلامی عملا تربیت شده انقلاب اسلامی و مکتب اسلام ناب و منش امام روحالله نیستند. آنچه امروز به عنوان تفکر قالب در فکر و ذهن مسؤولان اقتصادی و تصمیمگیران این حوزه نقش بسته است آبستن تفکر اقتصاد لیبرالیستی است. کمیاباند کسانی که در دانشگاههای فرنگ اقتصاد آموخته باشند و دل در گرو اندیشههای فریدمن و اسمیت نداشته باشند. دشمن بیدار ما خوب عرصه را رصد کرده و خوب نقطهای را نشانه گرفته است. او بهخوبی میداند آنچه او در دامان خود پرورش داده یارای مقاومت در برابر هجوم اقتصادی ندارد. سرداری که به اسلام معتقد و در عوض مقلد جناب کینز است چه میداند مبارزه و جهاد اقتصادی چیست و مدیریت جهادی چگونه محقق میشود؟
درد امروز ما محصور به کشورمان ایران نمیشود. این درد مشترک همه کشورهای به تعبیر نظام سلطه، جهان سومی و در حال توسعه امروز است. دلبستگی وحیگونه به اندیشهها و ساختارهای اقتصادی غرب، عذاب الیم بخش وسیعی از ممالک و اندیشمندان جهان است؛ آنهایی که فکر میکنند جهان بدون بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و به تعبیر دقیقتر جهان بدون بانک و بورس و شرکتهای چندملیتی همچون برهوتی است که انسان را به نابودی میکشاند. غافل از اینکه بشر قرنهای متمادی بدون این نهادهای خودساخته تفکر لیبرالیستی، زیسته است و یقینا بعد از آن هم خواهد زیست. اساسا مفاهیم و ساختارها و نهادها مخلوق بشرند و این امر به معنای توانایی خلق بهتر و مناسبتر این ساختارهاست. وقتی تمام ساختارهای نظام اقتصادی، یک به یک مبتنی بر اندیشههای ترویجی غرب باشد جای تعجب نیست که دشمن راه رخنه را بخوبی بشناسد. آنچه انقلاب را از گزند اینگونه تعرضها مصون داشت اندیشه امام عزیز در بازتعریف و تشکیل نهادهایی انقلابی مبتنی بر اندیشه اسلام ناب است که از جمله آنان سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و جهاد خودکفایی و امثالهم است. جمهوری اسلامی برای مقابله با تهاجم باید در اولین گام از زمین بازی دشمن خارج شود و این امر محقق نمیشود مگر با تغییر منش و افکار پیرامون اندیشهها، روشها و ساختارها. تشکیل نهادهای موازی با نهادهای موجود اقتصادی مبتنی بر اندیشهها و با توجه به ظرفیتهای اسلامی- ایرانی همان نقطه رهایی از این نبرد سهمگین است. اما این نقشه راه نیازمند فرماندهان معتقد و مجاهد است. اقتصادخوانها و اقتصاددانان و اساتید دانشگاه در این مملکت به جای تفکر در امر مبارزه و یافتن راه بستن رخنهها و گشایش مسیرهای جدید، یک پای ثابت تعامل با غرب و دقیقتر حمایت از توافق به هر قیمتی شدهاند، چراکه در حساب و کتابهای این جماعت اقتصاد غربیخوانده اصلا نواندیشی و عبور از تفکر مسلط اقتصادی محلی از اعراب ندارد و شاید این بزرگترین درد نظام و بهترین فرصت دشمن است. ژنرالهای اقتصادی این مملکت چاره را در مذاکره میبینند نه در مبارزه. این نقاط ضعف جدی در عرصه اندیشه و مدیریت اقتصادی باید دلسوزان نظام و جوانان انقلابی را نگران کند تا با حضور جهادگونه در این عرصه مهم که عرصه نبرد جدی امروز اسلام ناب با کفر است زمینهساز پیروزی حق علیه باطل باشند، انشاءالله.
*کارشناس ارشد اقتصاد انرژی