printlogo


کد خبر: 146817تاریخ: 1394/7/18 00:00
عُجب

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی*: عُجب از رذایل اخلاقی است که خطر بسیاری برای جامعه دارد و خود فرد را هم به هلاکت می‌رساند. باید توجه داشته باشیم هر رفتار و کرداری را که اسلام ناپسند می‌داند، در حقیقت هلاک‌کننده فرد است و برای جامعه هم خطرناک است، زیرا همگی ظهورات نفس آدمی است که بنایش جداکردن او از مقام انسانیت است.
عُجب در معنای کلی به معنای از خود راضی‌بودن  است. حضرت امام‌خمینی، عُجب را چنین تعریف می‌فرمایند: «عجب... عبارت است از بزرگ‌شمردن عمل صالح و کثیرشمردن آن و مسرور شدن و ابتهاج‌ نمودن به آن، و غنج و دِلال‌کردن است به واسطه آن، و خود را از حد تقصیر خارج دانستن است». [چهل حدیث:
61 ـ 62] بنابراین نباید آن را با کبر و خودبزرگ‌بینی که در آن فرد خود را نسبت به دیگران بزرگ می‌بیند اشتباه گرفت. عُجب خشنودبودن از خود است به دلیل کمال، عمل و امتیازی که در خود می‌بیند و این حالت موجب هلاکت آدمی است. امام صادق سلام‌الله‌علیه می‌فرمایند: «مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَک؛ هرکس عُجب در او وارد شود، هلاک می‌شود».[الکافی: 2/313]  
نکته مهم در عُجب آن است که فرد برای خود امتیاز ویژه قائل است، حالا یا به دلیل علمی که دارد یا عبادتی که انجام می‌دهد یا مقام و مالی که خدا به او داده یا هنر و قلمی که دارد یا توان جسمی یا زیبایی که دارد یا حتی ویژگی و خصوصیت خانوادگی که حس می‌کند برای او امتیازی است یا روحیه‌ای که دارد، مثلاً فکر می‌کند او حزب‌اللهی است یا به فلان حزب و گروه وابسته است یا در فلان نشریه یا خبرگزاری قلم می‌زند. خلاصه! هر عاملی می‌تواند حالت از خودراضی‌بودن را در فرد ایجاد کند بنابراین عُجب تنها در عبادت نیست بلکه یکی از مصادیق بارز آن است که فرد برای خود نزد خدا حسابی ویژه باز می‌کند اما عُجب در عبادت خلاصه نمی‌شود بلکه خودبزرگ‌بینی و از خود راضی‌بودن نسبت به هر نعمت یا کمالی- واقعی یا توهمی- عُجب نام دارد. متاسفانه در دوره ما اسباب آن بسیار زیاد شده است؛ شبکه‌های اجتماعی امثال اینستاگرام محلی برای بروز این صفت مذموم است. به این دلیل خطر آن از گذشته بیشتر احساس می‌شود، زیرا در این شبکه‌های مجازی که روز به روز هم بیشتر می‌شود

هرکس به عالَم و درون خود فرو می‌رود و کاری به دیگران ندارد، خودش از خودش خشنود می‌شود و از خودش خوشش می‌آید. نتیجه چه می‌شود؟ او هرچه تلاش می‌کند، به جایی نمی‌رسد و درجا می‌زند. مثالی در عبادات بزنم، موضوع روشن‌تر می‌شود. معمولاً در مراسم عبادی مثل دعا خداوند عنایتی به ما می‌کند و حالی پیدا می‌کنیم اما این حال ادامه پیدا نمی‌کند و از بین می‌رود. چرا چنین است؟ زیرا بلافاصله در دنیای خودمان؛ به قلب‌مان خطور می‌کند که حتماً ما حسابی داریم که این توفیق به ما داده شد. این توهم همان و ایجاد حجابی بین عنایت خدا و ما همان. حالا این مثال را در امور دیگر مقایسه کنیم، حساب دست‌مان می‌آید و می‌فهمیم که چرا عُجب برای ما و جامعه ما خطرناک است. هرکس در هر امری برای خود حساب ویژه باز کند و به کار خود راضی و مسرور شود و خود را بزرگ بشمرد، نوعی بی‌نیازی در او پیدا می‌شود که این مقدمه طغیان است: «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» [علق: 7 ـ 6]. کمی دقت کنیم، این حالت مذموم را در درون خود و دور و بر خود ملاحظه می‌کنیم و این حالت جز سقوط نتیجه‌ای ندارد.  به روایتی که از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام وارد شده است، توجه کنیم:
«دَخَلَ رَجُلَانِ الْمَسْجِدَ أَحَدُهُمَا عَابِدٌ وَ الْآخَرُ فَاسِقٌ فَخَرَجَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ الْفَاسِقُ صِدِّیقٌ‏ وَ الْعَابِدُ فَاسِقٌ؛ دو نفر وارد مسجدی می‌شوند، یکی عابد و دیگری فاسق. از مسجد خارج می‌شوند و فاسق صدّیق است و عابد فاسق». امام در ادامه روایت می‌فرمایند: «وَ ذَلِکَ أَنَّهُ یَدْخُلُ الْعَابِدُ الْمَسْجِدَ مُدِلًّا بِعِبَادَتِهِ یُدِلُّ بِهَا فَتَکُونُ فِکْرَتُهُ فِی ذَلِکَ وَ تَکُونُ فِکْرَهُ الْفَاسِقِ فِی التَّنَدُّمِ عَلَى فِسْقِهِ وَ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا صَنَعَ مِنَ الذُّنُوبِ؛ دلیلش آن است که عابد به مسجد وارد می‌شود، در حالی که به عبادت خود غنج می‌برد و اندیشه‌اش درباره کارهای عبادی خودش است و فاسق در اندیشه پشیمانی از کار بد خود است و از خدا برای گناهان خود طلب بخشش دارد». [الکافی: 2/314]
فرض بفرمایید مجالس وعظ و دعا که در مساجد برگزار می‌شود، یک گنهکاری می‌رود گوشه‌ای می‌نشیند، از کرده خود پشیمان است و خجالت می‌کشد و دیگری به کارهای خود امیدوار است، دعا که تمام می‌شود، اولی به راه خدا آمده است و صدّیق شده، دومی به راه نفس رفته، عُجب بر او مستولی شده و فاسق شده است. ملاحظه می‌کنیم که عُجب راه سقوط است، زیرا فرد تقصیر خود را در پیشگاه الهی نمی‌بیند و به خود و اعمال خود خشنود می‌شود و خود را نزد خدا بزرگ می‌شمرد. روایتی دیگر بخوانم. راوی به امام صادق علیه‌السلام عرض می‌کند: «الرَّجُلُ یَعْمَلُ الْعَمَلَ وَ هُوَ خَائِفٌ مُشْفِقٌ ثُمَّ یَعْمَلُ شَیْئاً مِنَ الْبِرِّ فَیَدْخُلُهُ شِبْهُ الْعُجْبِ بِهِ؛ فردی کاری و عبادتی را انجام می‌دهد، در حالی که ترسان است و شرمنده. سپس کار خوبی انجام می‌دهد و چیزی شبیه عُجب در او ایجاد می‌شود.» خوب به متن توجه کنیم و خود را با آن تطبیق دهیم که حال ماست، آن. «فَقَالَ علیه‌السلام: هُوَ فِی حَالِهِ الْأُولَى وَ هُوَ خَائِفٌ أَحْسَنُ حَالًا مِنْهُ فِی حَالِ عُجْبِهِ؛ آن شخص در حالت نخست که ترسان بود، حال بهتری داشت از حالتی که عُجب در او پیدا شد».[همان]  دلیلش روشن است.
* امام جمعه شمیرانات


Page Generated in 0/0070 sec