شادی رستمی: «360درجه» از آن دسته فیلمهایی است که با یک Presentation خوب و شایسته مخاطب را جذب میکند و چیزهایی نشان میدهد که تا به حال در سینمای ایران یا نبودهاند یا به چشم نیامدهاند. طراحی پوسترهای شیک و آمریکایی شکل! و ثبت tagline از اسکار وایلد برای فیلم نوید اثری متفاوت را میدهد. مخاطب با کمی مطالعه درمییابد کارگردان جوان این اثر، سام قریبیان در خارج از کشور تحصیلات سینمایی دارد و با موفقیتی که در نگارش فیلمنامه گناهکاران به دست آورد و تلمذ نزد پدری چون فرامرز قریبیان، قطعا فیلم هوشمندانه و خوشساختی آماده کرده است. اما افسوس که ذرهای از موفقیت گناهکاران در 360 درجه تکرار نمیشود. فیلمنامه گناهکاران اگرچه تقلیدی صرف از «دکستر» سریال مشهور شبکه شوتایم بود اما با ترکیب و تلفیق و بومیسازی به اثری شیک و چشمنواز تبدیل شده و کشش و جذابیت کافی را دارا بود. 360 درجه اثری است بیهویت که از ابتدا تا انتهایش پر از گافهای ریز و درشت و ضعف فیلمنامه و بازیگری است. داستان فیلم حول زندگی پسر جوانی به نام جاوید (میلاد کیمرام) است که در آستانه ازدواج با همسرش (پریناز ایزدیار) درگیر ماجرای مواد مخدر میشود و به زندان میافتد. آزاد شدن وی از زندان پس از 3 سال سرآغاز اتفاقات زیادی است که پای پلیس و مافیای مواد مخدر را پیش میکشد. 360 درجه آغازی سریع و شتابزده دارد. بیننده بیهیچ پسزمینه فکری به رابطه ناگهانی جاوید و نامزدش پرتاب میشود و به این دلیل فداکاری مرد جوان برای او ملموس نیست. دروغها و رودستهای کاراکترها و حرفهای ضد و نقیضشان جاندار و فریبنده نیست و بیشتر ابهامی کسالتبار را به دوش داستان میاندازد. فضاسازی زندان بسیار شیک و تر و تمیز از آب درآمده و شباهتی به آنچه ما در سایر آثار سینمایی ایران دیدهایم ندارد و نگارنده را یاد سریال الکاتراز میاندازد! (در تسلط کارگردان بر حوزه سریالهای روز آمریکا کمترین شکی ندارم.) جاوید بیهیچ حرف و حدیثی از زندان بیرون میآید و هر کار که از او خواسته میشود انجام میدهد، به هر سو میرود، حرفهای متناقض میزند و بازوان عضلانی و تتو شده خود را ورزش میدهد تا روزی از کسانی انتقام بگیرد. در حالی که تا آخر داستان تکلیفش نه با بیننده که حتی با خودش روشن نیست. جاوید فقط ظاهر یک قهرمان را دارد، نه هوشی دارد و نه جسم چنان قدرتمندی که از خود دفاع کند. در فیلم با دیالوگهای صریح سعیشده این قهرمان، سرشار از جاذبه نشان داده شود و دل از زنان میانسال داستان یعنی موسم و مرمر ببرد اما هیهات که همین هم در حد تیپ میماند و اولین حرکات هالیوودی کارگردان برای علنی کردن چنین مضامینی در حد دیالوگهای طنز بر باد میرود. حال کاری به این نداریم که قریبیان در اولین اثر بلند سینماییاش تا چه حد از خط قرمزها گذشته و اشاراتی واضح به استعمال مواد مخدر، روابط نامشروع و مثله کردن دارد. آن هم در شرایطی که بسیاری از آثاری که واجد شرایط هستند برای اشاراتی بسیار کمرنگتر از اینها در لیست انتظار قرار دارند. پلیس فیلم او احمقانه رفتار میکند و از یک قهرمان نادانتر از خودش رودست میخورد. آن هم در یک بازی که سر و تهش معلوم است! بازیها چنگی به دل نمیزند. میلاد کیمرام هنوز آن اندازه در کارش رشد نکرده که نقش اولهای اکشن و عاشقانه بازی کند. پریناز ایزدیار خوب بازی نمیکند و بر میمیک صورتش تسلط ندارد. بهاره رهنما هم که همیشه، همه جا و در هر زمینهای حاضر است و نمیتواند انتخاب هوشمندانهای باشد. مسعود فروتن بیش از حد برای نقشی که عهدهدار است، شیک و اتوکشیده به نظر میرسد و امیر آقایی که همیشه در بازیهایش حرفی برای گفتن دارد در 360 درجه بسیار باسمهای و مصنوعی از آب درآمده! سام قریبیان گویی در هالیوود سیر میکند. فضاسازی و طراحی گریم و لباس فیلم منحصر به فرد است. نمونههای آن را میتوان در فیلمهای کلاسیک آمریکایی جستوجو کرد. او خوب بلد است ادای فیلمهای اکشن و قهرمانمحور را دربیاورد و به بیننده القا کند که جاوید مردی بامرام و لوطیمسلک است که از دختری بیوفا و خلافکار زخم خورده و باید به تنهایی با باند مافیایی مخوفی دربیفتد. در حالی که اصل فیلم تنها ارائه تیپهای کهنه و منقرضشدهای است که سالهاست در سینمای ایران خاک میخورند. مکانیکی یکچشم و لنگان که تنها اتومبیلهای کلاسیک را میپذیرد، گانگستری شیک و اتوکشیده که در زندان مشق خط میکند، زنی معتاد و غرق در لجن که بازیگر تئاتر است و مدام جلوی آینه اتاق گریم در احاطه پوسترها و کلاهگیسها مواد مصرف میکند. اصلا حضور او در فیلم چه خاصیتی دارد؟ چه کمکی به پیشبرد داستان میکند؟ چنان این کاراکتر، نمایشی، سطحی و مضحک از آب درآمده که هر چه فکر کردم یادم نیامد قریبیان او را از کدام فیلم آمریکایی کپی پیست کرده است؟ صحنههای زد و خورد بسیار تصنعی است. سالها قبل فیلمهای جمشید هاشمپور بار اکشن به مراتب قابل قبولتری داشتند و مخاطب را متعجب نمیکردند. از کارگردانی که گریمهای خاص میپرورد و دیالوگهای خاصتر در دهان بازیگرانش میگذارد بعید است که خود نمره قبولی به صحنههای زد و خورد چکمهپوش و جاوید داده باشد و به احتمال زیاد کار را سردستی جمع کرده است. فیلمبرداری خوب کوهیار کلاری را میتوان از نقاط مثبت اثر ارزیابی کرد. همچنین ترانه زیبای رضا یزدانی روی تیتراژ انتهایی بسیار شیرین است شاید چون مژده تمام شدن این اثر بد را به بیننده میدهد. قریبیان تازه در ابتدای راه فیلمسازی است و نشان داده که در ژستسازی به مراتب موفقتر است. او شاید بهتر باشد بیشتر به نگارش فیلمنامه بپردازد و اجازه ساخت اثرش را به کسی بدهد که قدری در سینما تجربه داشته باشد.