بهرغم اینکه حدیبیه تحت سلطنت مستکبران قریش بود اما مسلمانان بدون ملاحظه و مآلاندیشی، از عزت اسلامی خود دفاع کردند و با اسیر کردن ستیزهجویان تبهکار و افزونخواه عرب آنها را دچار انفعال و درماندگی کردند.
دکتر حشمتالله قنبری، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام در گفتوگو با فارس در پاسخ به این سوال که «آیا صلح حدیبیه مذاکره و بده بستان با حاکم ظالمی همچون ابوسفیان بوده یا خیر» گفت: یکی از شخصیتهای ممتاز کشور به تصریح و در اجتماع مردم، گفتوگوی حضرت سیدالشهدا با عمر بن سعد را مستند مذاکره دولت در مذاکره با آمریکا قرار داده بود و حضرت ایشان کمترین اشارهای به صلح حدیبیه نفرموده بودند، تا لازم باشد ماجرای حدیبیه واکاوی شود، لذا بنده عدم اشاره ایشان به صلح حدیبیه را نشانه هوشمندی ایشان میدانستم، زیرا استناد به صلح حدیبیه، میزان مناسبی را در اختیار مخاطبان ایشان قرار میداد و ذهن خواص و عموم مردم را در مقام مطالبه و پرسشگری قرار میداد، اگر مستند ایشان صلح حدیبیه قرار میگرفت خیلی خوب و مناسب بود.
قنبری ادامه داد: اولا حضرت ولیامر دامت برکاته اصل مذاکره را نفی نکردهاند و پیوسته از تیم دولتی مذاکرهکننده حمایت کردهاند، پس روش پیامبر در حدیبیه مورد نقض و نفی قرار نگرفته است. ثانیا در جریان مذاکرات ایران با گروه 1+5، تدابیر پیامبر اکرم در ماجرای صلح حدیبیه میتوانست راهگشا باشد که به هر علتی شیوهها و روشهای آن حضرت مورد عنایت قرار نگرفت. توجه کنید رسول عالیقدر اسلام با قصد و انگیزه مذاکره با استکبار قریش از مدینه خارج نشدند و دست خود را به طرف دشمن دراز نکردند. بنا به روایت مورخان و سیرهنگاران مسلمان مانند ابنهشام، حلبی، طبری و دیگران، پیامبر اکرم پس از رؤیایی صادقه و الهام غیبی که دلالت بر بشارت ورود آن حضرت و مسلمانان به مسجدالحرام و زیارت خانه خدا بود، به قصد عمره و با رعایت ضوابط و آداب عمره و بدون تجهیزات نظامی راهی مکه شدند.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: خداوند متعال نصرت و پیروزی اسلام را خود صیانت فرموده بود: «لَقَدْ صَدَقَالله رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَالله آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُئوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا». پس منشأ اقدام رسول خدا بر پایه رویای صادقه و وعده الهی بوده است و هیچ حرف و سخنی از مذاکره و سازش با استکبار عرب در میان نبوده است. از آنجا که در مذاکرات هستهای هیچکدام از فروض صلح حدیبیه مطرح و موجود نبود، کسی یارای چنین ادعایی بر پایه آن واقعه تاریخی را نداشت.
قنبری با بیان اینکه رسول خدا با خروج از مدینه و در مسیر راه، از قصد و اراده سران قریش آگاهی یافتند، افزود: گزارشگران خبر دادند که مشرکان و مستکبران مکه سوگند یاد کردهاند به هر قیمتی از ورود مسلمانان به مکه جلوگیری کنند، لذا جمعی از جنگاوران و ستیزهجویان خود را به فرماندهی خالد بن ولید مامور کردهاند مسیر حرکت پیامبر را مسدود کنند. رسول خدا با اطلاع یافتن از اخبار مکه با ناراحتی فرمودند: وای بر جماعت قریش که جنگ آنان را نابود کرد. ملاحظه میکنید پیش از هر تلاقی و گفتوگویی، بیان رسول خدا از موضع انذار و سرزنش است.
لذا موضع پیامبر نهتنها موضع سازشکار نبود بلکه او در مقام سرزنش و از موضع اقتدار قلب و جان مسلمانان را پر از نور امید کرد. در عبارت پیامبر اعظم عزت و عظمت موج میزند. با وصول اخبار مکه و آگاهی از تمهیدات قریش آن حضرت با راهنمایی تعدادی از راه بلدهای قبیله بنیاسلم با تغییر مسیر و طی طریق در راه فرعی پیشروی خود را به سوی مکه ادامه دادند و در عین حال در کنار وعده نصرت الهی، مسلمانان را به خواندن نماز خوف دعوت کردند تا روح مجاهده را در آنها تقویت فرموده باشند. نماز خوف یعنی اعتماد به خدا و تکیه بر تواناییهای سخت و نرم اهالی ایمان.
پژوهشگر ارشد تاریخ اسلام افزود: بالاخره کاروان توحیدی آن حضرت وارد سرزمین حدیبیه شد و پس از استقرار پیامبر در حدیبیه، ابتدا بدیل بن ورقا و گروهی از بنیخزاعه نزد رسول خدا آمدند تا از عزم و اراده رسول خدا اطلاع دقیق و مستقیم به دست آورند. در پی آنها بزرگ احابیش حلیس بن علقمه که از متحدان اصلی قریش به حساب میآمدند به محضر رسول اکرم شرفیاب شد و در پی آنها عروه.. بن مسعود، به محضر رسول اکرم مشرف شد.
همه اینها پس از مذاکره با فرستاده خدا، مقهور و مبهوت عظمت اسلام و رهبر عالیقدر اسلام میشدند و هر کدام به دنبال راهی برای صلح با آن حضرت بودند اما طاغوت قریش، ابوسفیان فرصت را برای انتقام مناسب میدید، فتنهانگیزی میکرد و پیوسته مترصد بهانهای برای شعلهور کردن جنگ با مسلمانان بود.
قنبری تاکید کرد: جنگافروزی و سنگینی فضای ارعاب و تهدید باعث نشد تدابیر و دیپلماسی انقلابی پیامبر دچار انفعال شود لذا هنگامی که اولین گروه ستیزهجویان قریش عملا اقدام به اهانت و اقدام نظامی کردند با برخورد قاطع مسلمانان مواجه شدند. عدهای از آنان به اسارت درآمدند و مابقی نیز گریختند. در شرایط بحرانی حدیبیه، کسی دهان کسی را نبست که چیزی نگویید و اهانتهای آنها را تحمل کنید، قدرت آنها زیاد است و مشکلات ما بدون آنها اصلاحشدنی نیست.
این استاد دانشگاه افزود: بهرغم اینکه حدیبیه قلمرو مکه و تحت سلطنت مستکبران قریش بود اما مسلمانان بدون ملاحظه و مآلاندیشی از عزت اسلامی خود دفاع کردند و با اسارت ستیزهجویان تبهکار و افزونخواه عرب آنها را دچار انفعال و درماندگی کردند. اقدام بعدی پیامبر اکرم این بود که بعد از تحکیم موقعیت مسلمانان تصمیم گرفتند نمایندهای را به سوی بزرگان قریش اعزام کنند. موضوع انتخاب و اعزام نماینده فرصتی را در اختیار مسلمانان قرار داد تا عدهای را بشناسند و با حقیقت باطنی برخی از بزرگان پر ادعا آشنا شوند؛ آنهایی که با بهانههای واهی از پذیرش فرمان و ماموریت رسول خدا خودداری کردند. بگذریم از عاقبت عثمان بن عفان که خود از تبار بنیامیه بود و به سوی قریش رفت تا بار دیگر مقصود پیامبر از آمدن به مکه را برای بزرگان قریش توجیه کند اما در زمان کوتاهی خبر جعلی دستگیری و قتل عثمان منتشر شد. انتشار این خبر بسیار حسابگرانه، هماهنگ شده و مرموز بود.
قنبری افزود: عکسالعمل پیامبر در مقابل این رفتار قریش میتوانست تکلیف قریش را در مقابل اسلام روشن کند. پذیرش و کنار آمدن با حبس و قتل سفیر مسلمانان، به منزله چراغ سبز نشان دادن به قریش برای حذف اسلام یا به دست آوردن امتیاز حداکثری در مذاکره با مسلمانان بود. تصمیم پیامبر در ادامه حیات مسلمانان، عزت و عظمت اسلام بسیار مهم و سرنوشتساز بود. رسول اکرم بعد از آگاهی از اخباری که منتشر شده بود، مسلمانان را به تجدید میثاق و بیعت فراخواندند و در مرکز قدرت قریش، نهضت مقاومت غرورآفرینی شکل گرفت که به سرعت موازنه قدرت را به هم زد. عثمان به حدیبیه بازگردانده شد و سران قریش برای مصالحهای با رهبر عالیقدر اسلام به دست و پا افتادند. این پژوهشگر تاریخ اسلام ادامه داد: مشرکان یکی از شخصیتهای ممتاز خود به نام سهیل بن عمرو را مامور کردند تا به هر شکلی که ممکن است با رسول خدا پیمان صلح منعقد کند. پس از مجموعه مذاکرات دقیق و جدی، برنامه جامع اقدام مشترکی نوشته شد که بعضی از مواد آن عبارت بود از اینکه اولا تا 10 سال میان اسلام و قریش صلح و آرامش برقرار شود. ثانیا پیامبر اکرم پذیرفتند مسلمانان آن سال را بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند اما اجازه دارند سال بعد مشروط بر اینکه 3 روز بیشتر در مکه نمانند و از همراه آوردن سلاح جنگی خودداری کنند برای به جا آوردن عمره به مکه وارد شوند. قریش نیز متعهد شدند در طول اقامت 3 روزه مسلمانان از شهر مکه خارج شده و در نواحی اطراف سکونت کنند. ثالثا مسلمانان پذیرفتند افرادی از اهالی مکه که به مدینه میگریزند، به مکه بازگردانند، بدون اینکه قریش چنین وظیفهای داشته باشد. رابعا تمام قبایل در همپیمانی با قریش و مسلمانان آزاد و مختار شدند و بندهای دیگری که نوعا از همین جنس هستند. قنبری در پاسخ به این سوال که پیامبر اسلام در این توافق جامع چه امتیازاتی داد و چه دستاوردی را به اردوگاه اسلام وارد کرد و چگونه میتوان وضع امروز را با صلح حدیبیه تطبیق داد، گفت: اولا بعد از گذشت بالغ بر 18 سال از عمر اسلام برای اولینبار حقیقت تابناک اسلام بهعنوان یک وجود غیر قابل حذف و انکار مورد اقرار و اعتراف استکبار قریش قرار گرفت و اسلام به رسمیت شناخته شد. این دستاورد مهمی بود که در سایه غزوات و سرایا به دست نیامده بود. در این بخش بهعنوان یک مبنا، وضع امروز ما هیچ تشابهی با سال ششم هجرت نبوی ندارد. ما کشوری بزرگ در جامعه جهانی هستیم و همه دنیا حقیقت نورانی انقلاب و جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان قدرت بزرگ و اثرگذار پذیرفتهاند و همه همت آنها برای حبس کردن ارزشهای انقلابی اسلام در قلمرو جغرافیایی ایران است. استکبار جهانی تلاش دارد ملتها و دولتها متاثر از انقلاب اسلامی به دنبال مطالبه حقوق انسانی و قانونی خود در عرصه منطقهای و جهانی نباشند.
وی افزود: در آن توافق جامع رسول خدا پذیرفتند مسلمانان در آن سال از رفتن به مکه و انجام عمره منصرف شده و به مدینه بازگردند و سال بعد هم بدون سلاح جنگی به اعمال عبادی خود بپردازند. این امتیازی بود که قریش به دست آوردند اما نکته اینجاست که اعمال و مناسک عمره بهعنوان یک عبادت اسلامی آداب و ضوابط خود را دارد. وقتی امنیت آن به مخاطره افتاد جواز تاخیر انداختن این عبادت وجود دارد. عزتی شکسته نمیشود، اصلی مخدوش نمیشود، سال بعد و در فرصت مناسب با به جا آوردن قضای آن به وظیفه اسلامی عمل میشود. ضمن اینکه اصولا عبادت حج و عمره عبادت صلح و آرامش است و برای اقامه آن هیچ نیازی به جنگافزار نیست. اگر روح شرور استکبار با چنین نرمشهای مشروع و موجهی آرام میشود، چرا باید لجاجت بیمورد کرد؟! بگذار دشمن با دستاورد خودش شادمان باشد اما اصل و اساس اسلام قوت و قدرت پیدا کند. قنبری تاکید کرد: توجه داشته باشید اگر چه ظاهرا رسول خدا امتیاز داده است اما این امتیاز فقط روح مستکبران سفیه را آرام کرد، چرا؟ برای اینکه فقط یکسال فرصت بهرهبرداری تبلیغی سادهلوحانه در میان عوام را در اختیار آنها قرار داد اما مسلمانان طی همین یکسال مجاز شدند تا در دل مکه و از میان قبایل مستعد همپیمانانی را برای خود پیدا کنند؛ کسانی که در فاصله کوتاهی بهترین خدمات را برای فتح مکه از خود به نمایش گذاشتند. ملاحظه کنید در پیمان صلح حدیبیه، نسبت «داده به ستانده» کاملا معلوم و قابل اندازهگیری است. مسلمانان همه چیز را به دست آوردند بدون اینکه از هیچکدام از اصول خود عدول کرده باشند. صلح حدیبیه بر پایه حکمت و از جنس عبادت بود نه از سر بیم و ترس از کدخدا. صلح حدیبیه به چالش کشیدن حیثیت استکبار قریش و نماد اعتماد به خدا و تواناییهای امت اسلامی بود نه ابر و باران و برکات را در دست بیخدایان دیدن.
وی ادامه داد: اینکه ولی و امام امت ما اجازه مذاکره با سران تبهکار آمریکا را نمیدهند برای این است که ما به تجربه دریافتهایم اولا نظام دیپلماسی ما در همه گرایشهای موجود در کشور به هر علتی از یک برخورد همتراز با شئون انقلاب و عزت اسلامی مردم شریف ایران برخوردار نیست. ثانیا دشمن مستکبر به دنبال تحمیل مفهوم و برداشت خود از مذاکره به مذاکرهکنندگان ماست. منظور آنها از مذاکره یعنی گفتوگو کردن برای اینکه طرف مقابلشان به طور کامل تسلیم آنها شده به افزونخواهیهای ظالمانه آنها تن بسپارد لذا شما میبینید دشمنان تبهکار و مستکبر در طول مذاکرات 2 سال و اندی گذشته هرگز از اهانتها و هتاکیها و تحقیر و تخفیف مسؤولان رسمی دولت و چنگ و دندان نشان دادن به ملت ایران کوتاه نیامدند و بعد از توافق برنامه جامع اقدام مشترک نیز همان سیاستهای بیادبانه و گستاخانه خود را در سطح وسیعتری پیگیری کرده و میکنند.
قنبری با اشاره به فاجعه منا گفت: شما در ماجرای عجیب منا یک مجموعه رفتارهای مدیریتشده را دیدید که حسابگرانه حیثیت و عزت اسلامی ما را هدف قرار داده بود، صدها حاجی احرام بسته ایرانی در نهایت مظلومیت و غربت جان باخته بودند. یک ملت بزرگ را در بزرگترین اعیاد اسلامی عزادار کرده بودند اما در نهایت گستاخی نهتنها خود را موظف به پاسخگویی نمیدیدند، بلکه مسؤولان رسمی دولت را تحقیر کردند. به مقامات کشور اجازه ورود به عربستان را ندادند، ملیجک سیاست خارجی آلسعود درخواست وزیر خارجه را برای ملاقات با وی نپذیرفت و دست به دامانی امیر کویت هم افاقه نکرد. شما دیدید در نشست با وزیر خارجه روسیاه آمریکا، عادل الجبیر، مسؤولان ایرانی و حجگزاران مظلوم را محکوم میکرد و جان کری سر خود را به علامت تصدیق و همراهی با جنایتکاران آلسعود به حرکت درمیآورد. این قبیل آثار در کجای برنامه جامع اقدام مشترک حدیبیه قابل رصد است؟ اگر بخواهید منصفانه جنس و نشانه صلح حدیبیه در عصر حاضر را رصد کنید فقط و فقط خروش و نهیب مقتدرانه رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی قابل تطبیق با واقعه حدیبیه است. اگر شکوه ولایت و امامت و گلبانگ و نهیب حیدری معظمله نبود آنها اجازه بازگرداندن حتی پیکر یکی از جانباختگان منا را نمیدادند. با تعارفهای سیاسی و ژست سیاستمداری گرفتن در جهان امروز هیچ شخصیت و ملتی به عزت و عظمت دست پیدا نمیکند. عبارتهای سست و از سر تفرعن گرهی از مشکلات کشور باز نمیکند. باید حقایق را درست فهمید، شجاعانه مدیریت کرد و با اعتماد به خدا و قدرت ملت مومن و مجاهد موانع را از پیش روی مردم برداشت. قنبری در پایان گفت: دستاورد مذاکرات صلح حدیبیه این بود که 2 سال بعد مکه و حرم برای همیشه از سیطره شرک، کفر و استکبار آزاد شد، هیچکس با چنین مصالحهای مشکل ندارد.