سیدعابدین نورالدینی: وقتی گفته میشود آمریکاییها برجام را به عنوان دریچهای برای نفوذ در ایران مینگرند؛ در واقع یک معنای مهم آن، وجود و آمادگی یک مجموعه داخلی برای میزبانی از آمریکاست. مقابله با نفوذ تنها به معنای انسداد مجاری از بیرون به درون نیست بلکه شاید بتوان گفت مهمترین دغدغه فعلی، چگونگی مدیریت و مهار مجاریای باشد که از درون به بیرون شرایط نفوذ را فراهم میکند. نفوذ یک معادله خطی نیست، بلکه یک معادله چندوجهی است. همانگونه که وندی شرمن توافق را مشروط به چینش هماهنگ مکعب روبیک میدانست؛ ماجرای نفوذ نیز دقیقا وجهی از همین مکعب است. بنابراین برای جلوگیری از نفوذ باید تمام اجزای موضوع، مدیریت شود. تلاش آمریکا برای نفوذ در ایران موضوع جدیدی نیست اما آنچه اکنون نفوذ آمریکا در ایران را حائز اهمیت کرده، اعتماد و اراده آمریکا برای یک سرمایهگذاری بزرگ در ایران است. آمریکاییها تصور میکنند پس از سالها، فرمول مدیریت بخشهایی از سطوح تصمیمگیری در ایران را به دست آوردهاند. آنها همانگونه که بارها گفتهاند، تنگناهای اقتصادی را به عنوان بستر معادلات جدید سیاسی در ایران میدانند.
بگذارید واقعبین باشیم؛ با توجه به واقعیاتی که در ایران امروز مشاهده میشود شاید عبارت «حضور» واقعیتر از «نفوذ» باشد. قطعنامه 2231 اگرچه به عنوان یکی از اسناد توافق هستهای میان ایران و 1+5 شناخته میشود اما مکانیسم ماشه در این قطعنامه در برآوردهای سیاسی، به عنوان اهرم نفوذ و متضمن حضور تعریف میشود. قطعنامه 2231 صراحتا این اجازه را به آمریکا میدهد که بدون نیاز به سایر همپیمانان خود در 1+5 توافق هستهای را لغو کند! اما برای چه؟ و چرا تیم مذاکرهکننده ایرانی که گفته میشود ساعتها بر سر ویرگولهای برجام چانهزنی کرده، مانع این حق استعماری نشده است؟
دلیل آمریکاییها برای گنجاندن مکانیسم ماشه مشخص است. آنها اهدافی غیرهستهای از برجام دارند و تضمینهایی گرفتهاند که این اهداف در ایران محقق شود. توسط چه کسانی؟ همان کسانی که برجام آنها را در رقابت با سایر گروههای سیاسی تقویت میکند! اما قطعا اگر اهداف اصلی آمریکا محقق نشود؛ آنگاه هیات حاکمه آمریکا با یک دردسر بزرگ مواجه میشود، چرا که بدون آنکه اهداف آنها محقق شود آنها از فشار اقتصادی خود علیه ایران کاستهاند. مکانیسم ماشه، تدبیری برای چنین روزی است. اما چرا طرف ایرانی مانع این راه فرار نشد؟
در ایران هستند کسانی که مکانیسم ماشه یعنی همان قانون بازگشتپذیری تحریمها را ضامن بقای خود در قدرت میدانند. آنها به دنبال دوقطبی کردن فضای جامعه در حوزه تحریمها هستند. تثبیت این پیام در جامعه ایرانی که بود یا نبود تحریمها وابسته به انتخاب آنها در انتخابات است؛ چندان دشوار نیست. به همین دلیل در عمل آنچه تعریف شده و پروژه نفوذ یا همان حضور را سامان داده، دارای اسم رمز «برجام» است!
این مطالب به صورت کلی اشاره شد تا یک نمایی از موضوع نفوذ در حوزه سیاسی به صورت کلی تصویر شود. اما هدف اصلی این نوشته اظهارات اخیر آقای هاشمی رفسنجانی است. او در دیدار با رئیس پارلمان کرواسی از شکلگیری ائتلاف جدید ضد داعش در منطقه و حملات روسیه به مواضع تروریستها در سوریه انتقاد کرد! آقای هاشمی گفت در این بمبارانها مردم بیگناه کشته میشوند و باید به دنبال راهحل سیاسی بود!
این نخستین باری نیست که آقای هاشمی در موضوع سوریه، دقیقا موضع خلاف مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران را اتخاذ میکند. آنچه او تحت عنوان راهحل سیاسی عنوان میکند، بر پایه رفتن بشار اسد استوار است. کما اینکه او در همان اوایل بحران سوریه، به بشار اسد تاخت و او را همانند صدام دانست و سرنوشت صدام را برای او پیشبینی کرد!
اینکه چرا هاشمی رفسنجانی اینگونه موضع میگیرد پاسخ روشنی دارد. خود آقای هاشمی هم شاید ناراحت نشود اگر بگوییم او یکی از کسانی است که غرب و بویژه آمریکا روی او حساب ویژهای باز کردهاند! این موضوع پنهانی نیست! رفتار هاشمیرفسنجانی از همان ابتدای کلید خوردن پروژه فشار اقتصادی بر مردم و تصویب تحریمها، دقیقا در راستای شکلگیری وضعیت امروز در فضای سیاسی کشور بود.
تاکید مکرر او بر اثرگذاری تحریمها برای اثبات کارآمدی پروژه آمریکا و در نتیجه مهندسی شعارهای انتخابات 92 بود. رفتار او پس از انتخابات نیز دقیقا در همین راستا صورت گرفت و او وظیفه موجهسازی پروژه رابطه با آمریکا را بر عهده گرفت. از نقل خاطرات عجیب تا دفاع از ملاقات جواد ظریف با اوباما همه در این پروسه قابل تعریف است. کسی نمیتواند منکر آن شود که هاشمی رفسنجانی نقش محوری و اساسی در شکلگیری مناسبات و شرایط فعلی بویژه در حوزه سیاست خارجی کشور داشته و دارد.
اظهارنظرهای عجیب هاشمی درباره سوریه را نیز در همین بسته سیاسی باید ارزیابی کرد. ماجرا مربوط به همان «اهداف پنهان» آمریکا در موضوع توافق هستهای است. این یک گمانهزنی نیست. آمریکاییها بارها اعلام کردهاند نتیجه ملموس برجام را باید در تحولات منطقهای شاهد باشند. آنها موضوع سوریه را نخستین موردی میدانند که پس از توافق هستهای باید درباره آن تعیین تکلیف شود و البته رئیس دولت ایران نیز صراحتا گفت برای حل موضوع سوریه حاضر است با هر کسی پای مذاکره بنشیند. آمریکاییها دنبال آنند که یکی از میوههای برجام را در سوریه بچینند! غیر از سوریه آنها یک برنامهریزی جامع و بلندمدت برای منطقه دارند و به دنبال آن هستند تا یک نظم جدید در خاورمیانه ایجاد کنند. نظم جدیدی که بیراه نیست اگر گفته شود برجام گام بلندی برای تحقق آن بوده است. آمریکاییها سالهاست به این نتیجه رسیدهاند بدون ایران نمیتوانند مسائل منطقه را حل کنند اما مشکل بزرگتر آنها خود ایران بود. مدلی که اوباما دنبال میکند، حل مسائل منطقه از طریق «ایران پس از برجام» است! ایرانی که تغییر رفتار آن باید در موضوع سوریه دیده میشد؛ ایرانی که باید در وهله اول رفتن اسد را بپذیرد – یعنی تغییر ماهیت ضدصهیونیستی سوریه و ایجاد یک نظام چند قطبی!- و در ایران هاشمی رفسنجانی تنها کسی بود که رسما از رفتن اسد و حتی محاکمه او دفاع میکرد! و این برای طرف خارجی یک چراغ سبز بود! اما ائتلاف جدید محور مقاومت با حضور روسیه و برای جنگ واقعی علیه تروریستهای داعش، عملا معادلات درباره سوریه را به هم ریخت! نه تنها موضع ایران در قبال سوریه همان بود بلکه اینبار با حضور یک بازیگر قدرتمند به نام روسیه، این موضع، تقویت هم شده است. به معنای دیگر خرسها با دعوت ایران آمدند و معادلات را بر هم زدند! حضور اسد تثبیت شد و حالا با ائتلاف جدید، بقای او نیز تضمین شده است! خب! طبیعی است در چنین شرایطی هم آمریکا از ائتلاف جدید اعلام نارضایتی میکند و هم آقای هاشمی رفسنجانی! و قطعا نیازی نیست ماجرا به صورت مفصل باز شود که دلیل مخالفت همزمان این 2 طرف چه ارتباطی با برجام داشته و دارد!
نکته پایانی اینکه یک دریچه و نگاه جدید در نحوه ارزیابی تحولات داخلی و خارجی باید در نظر گرفته شود و آن اینکه مقابله با نفوذ یا حضور آمریکا در ایران در تمام جغرافیای عقیدتی جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی 57 در حال شکلگیری است. شاید با توجه به شرایط فعلی بتوان گفت شهید همدانی، شهید مقابله با نفوذ آمریکاست؛ چراکه در محور سوریه و برای جلوگیری از تحقق اهداف آمریکا در منطقه که تکیه ویژهای بر برجام نیز دارد، به شهادت رسید و نهضت مبارزه با نفوذ آمریکا را متبرک به خون پاک خود کرد.