مرتضی اسماعیلدوست: 15 مهر مصادف با روز تولد سهراب سپهری بوده که از حسب روزگار مصادف با روز روستا نیز است و حالا با کمی فاصله از تصادفی چنین با قافیه میتوان از تناسب روح طبیعتگرای شاعر با سادگی نهفته در بطن روستا مطلب نوشت و از نان گرم نشسته در سفره پُر احساس سهراب تا جهان بیریای مانده در نقش و نگار آسمان زیستن بهعنوان نشانهای روشن در بطن شاعرانگی نام برد. بیراهه نیست که شعر فارسی از روزگار گذشته تاکنون تحت تاثیر عناصر طبیعی بوده و هست. عناصری که سببساز همقرینگی شاعر با طبیعت شده و کشف صنایع ادبی گوناگون را در پی داشته است. سهراب سپهری، شاعر خلوتِ بیریای واژهها برای تابلوی زیستن آدمی است. شاعری که در جوار خنده گلها، طرح دوست را بر دل نسیم خوش طبیعت به نقاشی درآورده و همگرایی با زبان خوش الحان پرندگان بهاری در قاب دلش به شعری نیلگون درمیآید. اگر چه در گذر سالها در پی شکلیابی جوامع مدرنگرای شهری، عناصر روستایی به کناره نگاه مردمان امروزین رسیده است اما ذات ساده و پاک شاعرانگی را همچنان در میان مجموعههای مختلف شعر و ادب فارسی میتوان جست و تجربه سیر و سفرهای شاعرانه را در فضایی آسمانی رصد کرد. سهراب سپهری برای رسیدن به خلوتسرایی عاشقانه، سراغ «قریه چنار» و کویرهای کاشان رفت و در مجموعههای «شرق اندوه» و «آوار آفتاب» به احساسی آمیخته با طبیعتی دلربا رسید. شعر «صدای پای آب»، رمز ورودی نزدیک به منظر جهان خاص و خلوتگزین شاعر در دل طبیعت سبز و ساده آراستگی است که مخاطب را به درون قابی روشن از منظرهای بهشتگونه میبرد. سهراب سپهری با شعر کمال یافته «در گلستانه» به زیبایی زیست شاعرانه خود را در دل فضاهای روستایی کاشان به تصویر درمیآورد و در حال و هوای روستای گلستانه میتوان به درک «دشتهای فراخ»، «کوههای بلند» و «بوی علف» رسید. مطابق وصیت شاعر بنا بوده سهراب در همین روستای خوش نوا به خاک سپرده شود اما پس از فوت او به دلیل حفظ مزارش از طغیان رود، سهراب سپهری در صحن امامزاده سلطان علی در دهستان مشهد اردهال آرمیده شد. حالا با گذشت سالها از عبور تازیانه شهرنشینی بهتر میتوان به «صدای پای آب» گوش سپرد:
«از چنار، از پشه، از تابستان
روی پایتر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم».