کتاب «مثل یک درخت» مجموعهای از اشعار حامد محقق برای گروه سنی نوجوان بوده که با همکاری انتشارات شهرستان ادب در سال 94 منتشر شده است. آنچه در ابتدای امر به نظر میرسد و جلب توجه میکند طراحی بسیار زیبا و ظاهر چشمنواز این مجموعه است که نشان از آگاهی ناشر به تاثیر ارتباط دیداری بر جذب مخاطب و احترام به او خواهد بود. به گزارش تسنیم، «مثل یک درخت» شامل 19 شعر است که 17 شعر از آن در وزن «فاعلاتن فاعلات» سروده شده است که از جهتی نشانگر تنبلی عروضی و از سوی دیگر گویای دلبستگی محقق به این وزن آرام و سیال است البته نمیتوان تاثیر آثار درخشانی را که قیصر امینپور در قالب نیمایی در این وزن خلق کرد بر شاعران نیماییسرا پس از خود، به طور عام و حامد محقق به طور خاص نادیده گرفت اما از منظر دیگر نیز میتوان این امر را بررسی کرد، شاید بتوان گفت شاعر فقط دنبال بیان تفکرات و نگرش خود بوده و همین باعث شده به حداقلها از وزن بسنده کند و همین مقدار هم برای آهنگین بودن و خوانش راحت شعرها که مخاطبشان (دستکم به اصرار شاعر) نوجوانان هستند، پایش به مجموعه مثل یک درخت باز شده است. همه شعرها در قالب نیمایی هستند که به نظر میرسد برای ارتباط با قشر نوجوان نسبت به سایر قالبها مثل چهارپاره مجالی مناسبتر ایجاد میکند. مثل یک درخت به اعتبار نوع نقاشیهایی که همراه دارد و نیز عبارت (شعر نوجوان) که پشت جلد آن درج شده و همچنین حافظه بصری مخاطب، خود را مجموعه شعری برای گروه سنی نوجوان معرفی میکند. حال سوال این است که اصولا شعر نوجوان چگونه شعری است و دربردارنده چه مفاهیم و نگرشی است؟ یک شعر باید دارای چه عناصری باشد تا ما آن را شعر نوجوان بدانیم؟ معیار و مبنای آن را چه کسی مشخص میکند؟ آیا مخاطب نوجوان فقط مجاز به مطالعه شعری است که شاعر آن را به هر دلیلی مخصوص نوجوان نامیده؟ آیا شعر هویت خود را از مخاطب خود میگیرد و ما باید به این سبب که نوجوانان آن را میخوانند روی شعر برچسب نوجوان بزنیم؟ البته نامگذاری شعر به نام شعر نوجوان (البته تا زمانی که دلیل قانعکنندهای بر تایید آن بیابم) چندان مطلوب نخواهد بود، چرا که حاصل این نوع از برخورد و نامگذاری، تنها ایجاد چارچوب و محدود کردن شعر و شاعر است. چون وقتی روی کتابی عنوان مخصوص نوجوان یا کودک قید میشود شاعر خود را از داشتن ارتباط با مخاطبان بزرگسال محروم کرده است. هر چند معتقدم همین شعرهای بهاصطلاح کودک و نوجوان هم بیشتر توسط بزرگسالان مطالعه میشوند و با توجه به سبک زندگی و محاصره شدن بین اقسام تکنولوژی و جذابیتهای آن، نوجوان امروزی علاقه چندانی به مطالعه به طور خاص و خواندن شعر نوجوان به طور اخص ندارد. در مجموعه شعر «مثل یک درخت» بیش از آنچه شعرهای مثل یک درخت بخواهند یا بتوانند خود را شعر نوجوان معرفی کنند طرحها، نقاشیها و اصرار مولف است که میخواهد آثارش را در لباس شعر نوجوان به مخاطب بشناساند. در صورتی که خود شعرها تقریبا خلاف این مدعا را به ذهن میرسانند و ادعایی بر نوجوانانه بودن ندارند. برای اثبات حرفم شما را به خواندن شعر بسیار زیبای «شهر» در صفحه 22 کتاب دعوت میکنم:
راه
خسته از سفر
بار روی دوش را زمین گذاشت
شهر
آفریده شد
حالا این شعر را مقایسه کنید با شعر «مدینه فاضله» از قیصر امینپور که در زیر میخوانید:
خدا روستا را
بشر شهر را
ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند
که در خواب هم خواب آن را ندیدند
به طور تقریبی تفکری که حاکم بر هر دو شعر است، از یک فضا نشأت میگیرد که حاصل یک نگرش عمیق فلسفی به شهر است. در حالی که شعر محقق با پسوند نوجوان و شعر قیصر به نام بزرگسال سروده شده. ولی هیچ یک مشخصه بارزی بر نوجوان بودن یا بزرگسال نبودن ندارند تا بتوانیم بگوییم با توجه به آن، این شعر مخصوص نوجوان است و آن یکی نیست یا آن دیگری برای بزرگسال است و این دیگری نیست.
محقق بیشتر دنبال فضاسازی و خلق تصویر در شعر بوده. تلاش میکند تا نقص شعرها در ایجاد مفاهیم جاری در زندگی نوجوانان را پشت واژههایی مانند پدر، چادر نماز، مادر، پدربزرگ و مُهرآفرین... که حامل حس کودکی هستند پنهان کند تا دستاویزی برای آفرینش یک فضای مناسب برای نوجوانان داشته باشد. مثل آنکه لباس کودکان را بر تن فردی بزرگسال ببینیم و بگوییم چون این شخص لباس بچهها را پوشیده پس کودک است، متاسفانه شاعر در این زمینه هم توفیق چندانی حاصل نکرده تا جایی که مضامین بسیار خوبی را که در سر داشته قربانی فضاسازی کرده و از مضامین خود برای ایجاد محتوا و مفهوم بهره نبرده. شاید به همین دلیل است که در اغلب موارد گویی شعرها نیمهکاره و ناتمام هستند.
پافشاری شاعر بر خلق فضاهای ذهنی و عینی بدون قصد دستیابی به هدفی خاص یا رسیدن به پایانبندی متناسب با گزارهها و مقدمات، در این مجموعه یادآور هایکوهای ژاپنی است که فقط برای پدیدار کردن یک آن یا لحظهای ناب به صورت یک تابلو که نام نقاشی ذهنی را بر آن میگذارم، شکل میگیرد. در شعرهای محقق زیاد با مفاهیم انسانی و زندگی اجتماعی و محیط زیست انسان مواجهه نداریم. به طور خلاصه حضور انسان و به طور کلی انسان نوجوان در شعرهای او بسیار کمرنگ است و ردپایی که از انسان در آنها میبینیم بسیار کمعمق است. به نظر میرسد همین امر سبب شده دغدغههای نوجوان در هر لباسی در این مجموعه به طور حقیقی به چشم نخورد و شاعر نتوانسته با انسان نوجوان همزادپنداری کند و به جای او و درباره او صحبت کند. حتی از تمثیلهای طبیعتگرای خود، همانندسازی مناسبی برای تطبیق با زندگی انسانها ارائه نداده. برای مثال محقق میتوانست در شعر «شعرهای خیس» مطابقت و مقایسهای بین چشمه عجول و یک نوجوان عجول ترتیب دهد و نتیجهای حاصل کند. چیزی شبیه آنچه قیصر در شعر «راز زندگی» انجام داده و در آن از عناصر طبیعی به نفع بیان رفتارهای انسانی و اجتماعی استفاده کرده است. در نهایت اینکه تلاشهای محقق در راستای سرودن شعر نوجوان در این مجموعه قابل درک است که میتوانست ظهوری عینیتر بیابد.