فاطمه حمزهلوی*: اشاره: نوسازی و مدرنیته تغییرات زیادی در فرهنگ و رفتارهای انسانی به وجود آورده است که از جمله میتوان به تغییرات الگوی تشکیل خانواده و ازدواج اشاره کرد. ازدواج فرآیندی است که هم از بعد فردی و هم اجتماعی دارای آثار و اهمیت بسیاری است و به نوبه خود بر فرآیندهای مختلفی همچون باروری، مرگ و میر و مهاجرت تاثیرگذار است.
«تورن» خانواده را به مثابه «کوره تغییر» میداند؛ بهطوری که بسیاری از تحولات نظام اجتماعی بزرگتر ریشه در آن دارد. از نظر او تغییرات خانواده با یکی از مهمترین مولفههای هر نظام اجتماعی یعنی یکپارچگی اجتماعی ارتباطی تنگاتنگ دارد.(1) عکس این قضیه نیز حاکم است. به این معنا که در صورت بروز هرگونه تغییر و تحول در جامعه، بالطبع تغییراتی در خانواده به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی، رخ خواهد داد. افزایش سن ازدواج و بروز پدیده تجرد قطعی از جمله این تحولات است که در نتیجه تغییرات کلان در سطح جامعه به وقوع پیوستهاند.
«مارتین سگالن» در کتاب «جامعهشناسی تاریخی خانواده» مینویسد: «در غرب از حدود قرون هفدهم و هجدهم بود که ماهیت ازدواج دستخوش دگرگونی شد. اینک ازدواج کمتر اقدامی مقدس و بیشتر یک قرارداد به نظر میرسید. این تحول تا حدودی از اصلاحطلبی دینی ناشی میشد که تصور تقدس ازدواج را انکار میکرد». (2) به این ترتیب با آغاز اصلاحات دینی، مفهوم ازدواج بهتدریج تغییر یافت.
بعد از این دوره که عدهای آن را «مدرنیته دوم» نامیدهاند، ازدواج تبدیل به وصلت بین 2 نفر – و نه 2 خانواده - شد که هدف و کارکرد اصلی آن ارضای عاطفی و جنسی زوجین بود. به این ترتیب حمایتهای خویشاوندی و سنتی کمرنگ شد و تصمیم و ترجیح 2 فرد، محوریت یافت. خانوادههای گسترده جای خود را به خانوادههای هستهای دادند و بهتدریج الگوهای جدیدی از خانوادههای مدرن همچون همبالینی، خانوادههای تکوالد، همجنسگرا و... در کنار الگوی سنتی خانواده شکل گرفت.
تأخیر در ازدواج، معضلی جهانی است
جوامع انسانی طی 2 قرن اخیر، شاهد تغییرات اساسی در سن ازدواج بودهاند که این تغییرات نخست در کشورهای فراصنعتی اتفاق افتاد و سپس در قرن بیستم به کشورهای در حال توسعه سرایت کرد. بهطوری که نسبت افراد ازدواجکرده در ایالات متحده آمریکا که در سال 1960، 78 درصد بود به 52 درصد در سال 2000 و کمتر از 50 درصد در سال 2005 کاهش یافت.(3)
خانواده ایرانی، همانند سایر خانوادهها در سراسر جهان، در مواجهه با مدرنیته به نوبه خود تغییراتی را متحمل شده است. افزایش سن و کاهش نرخ ازدواج از جمله تغییراتی است که در الگوی ازدواج جوانان ایرانی به وجود آمده است. براساس برخی آمارهای موجود، میانگین سن ازدواج در میان پسران 7/26 و در دختران 4/23 سال است. همچنین طبق نتایج سرشماری 1390، جمعیت دختران مجرد 15 تا 29 سال،
5 میلیون و 670 هزار نفر است. تعداد جمعیت دختران 29 تا 49 سال نیز 980 هزار نفر است. 320 هزار نفر از پسران (بالای 35 سال) از سن ازدواج عبور کردهاند و خطر تجرد قطعی در کمین آنهاست.
افزایش جهانی سن ازدواج حاصل تغییرات ساختاری و ارزشی است
در بین آرای اندیشمندانی که تغییرات خانواده را بررسی کردهاند 2 رویکرد عمده وجود دارد: رویکرد ساختاری و ایدهای. ساختاریها معتقدند نوسازی و تغییرات ساختاری ناشی از آن از جمله صنعتی شدن، مهاجرت و گسترش شهرنشینی، افزایش سطح تحصیلات و تحولات جمعیتی و... موجب تحولات حوزه خانواده شده است. از جمله افزایش سطح تحصیلات و شهرنشینی که باعث گسترش زندگی در خوابگاهها و خانههای مجردی و بروز پدیده تجرد قطعی در بین زنان شده است.
اندیشمندانِ قائل به رویکرد ایدهای، معتقدند عوامل ارزشی و فرهنگی همچون سکولاریزم، اندیشههای دموکراسی و برابریگرایانه، گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی سبب تحولات اخیر در خانواده شده است. مدرنیته به عنوان یک نظام، مجموعهای از ارزشهای فردگرایانه و سبک زندگیهای متنوع و متفاوت را پیش روی افراد قرار داده است. در اندیشه مدرن لذت و ذائقه فردی، بهعنوان یک اصل بر تمام تصمیمات انسانی غالب میشود. ازدواج نیز بهعنوان یک قرارداد دوطرفه بر مبنای نفع و لذت و ترجیحات فردی تلقی میشود. بهتبع آن عدم تمایل به فرزندآوری، سقط جنین، ازدواج سفید، تولد بچههای نامشروع و اولویت یافتن ملاکهای مادی در امر ازدواج، اتفاق میافتد.
بدین ترتیب با رهایی از سنتها و مسؤولیتهای مربوط به ازدواج سنتی، دسترسی بیشتر به منابع آموزشی و مالی و کمرنگ شدن مرزهای جنسیتی، تمایل افراد برای ازدواج و تشکیل خانواده کاهش پیدا میکند.
دختران ایرانی در برزخ سنت و مدرنیته
«حبیب پورگتابی» و «غفاری» در پژوهشی در رابطه با بررسی علل و عوامل افزایش سن ازدواج دختران ایرانی، علت اصلی را تجربه مدرنیته و نوسازی جامعه ایرانی عنوان میکنند. از نظر آنها تاثیر مدرنیته بر افزایش سن دختران، در 3 سطح کلان، میانه و فردی منشأ اثر است.(4)
در سطح کلان هرچه جامعه از حالت سنتی خارج شده و به موقعیت مدرن نزدیکتر شود، میزان افزایش سن ازدواج در آن بیشتر خواهد بود. نوسازی از طریق گسترش فرصتهای تحصیلی، تغییرات در نیروی کار و نقشهای مدرن و شهرنشینی باعث افزایش سن ازدواج میشود. ضمن اینکه نوسازی با ایجاد انتظاراتی برای استاندارد زندگی بعد از ازدواج، باعث تاخیر ازدواج میشود.
در سطح میانی، تاثیرات ناشی از تجربه مدرنیته ایرانی در مناطق گوناگون متفاوت است. به هر نسبت که نفوذ مدرنیته در منطقهای بیشتر باشد تاخیر در ازدواج بیشتر اتفاق میافتد. در حال حاضر تاخیر در ازدواج در کلانشهرهای تهران، شیراز و اصفهان بیش از سایر شهرهاست.
از دیگر سو آشفتگیهای اقتصادی و اجتماعی در بدنه جامعه منجر به کاهش قطعیتهای اقتصادی، ناامیدی اجتماعی، تغییر معیارها و انتظارات شده است. بهرغم بیثباتی اقتصادی، انتظارات فرهنگی و سنتی در رابطه با هزینهها و استانداردهای ازدواج و زندگی مشترک تغییری نکرده و این موضوع مزید بر علت شده است. آشفتگیهای اجتماعی از جمله طلاق و خیانتهای زناشویی نیز به نوبه خود بر نگرش دختران نسبت به ازدواج تاثیرگذار است و موجب میشود در امر ازدواج احتیاط بیشتری به خرج بدهند.
در سطح فردی نیز شاهد تحولاتی در خود دختران هستیم. برخورداری از تحصیلات، استقلال اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، آزادی انتخاب و عمل و فاصلهگیری از نظارت والدین و اطرافیان نگرش دختران را دچار تغییر و تحول کرده است. بنابراین طبیعی است انتظارات آنان از ازدواج تغییر کرده و به تعریف متفاوتی از ازدواج دست پیدا کردهاند. در نتیجه این تغییر نگرشها، ازدواج از امری مادی به «امری فرامادی» تبدیل شده است. امروز دختران مجرد، ازدواج را نه به عنوان مرحلهای همچون سایر مراحل زندگی، که مسالهای بسیار مهم تلقی میکنند که نیازمند تامل، توجه و احتیاط زیادی است.
نقش پررنگ تحصیلات و اشتغال زنان در بین عوامل مؤثر بر تاخیر در ازدواج
به نظر میرسد مدرنیته، تاثیر عمده خود را در قالب گرایش به ادامه تحصیل و اشتغال بر دختران ایرانی گذاشته است. در بسیاری از پژوهشهای داخلی، تحصیلات به عنوان عاملی اساسی در افزایش سن ازدواج دختران عنوان شده است. در حال حاضر بیش از 60درصد دانشجویان مراکز عالی را زنان تشکیل میدهند. ادامه تحصیل در مقاطع بالا، در زنان باعث افزایش استقلال فکری و آزادی از نظارت و کنترل خانواده و والدین میشود. به این ترتیب از ازدواج سنتی به سمت ازدواج خودانتخابی مایل میشوند. از طرفی، بالا بودن سطح تحصیلات نزد دختران تحصیلکرده و والدینشان، نوعی امتیاز قلمداد میشود. این پنداشت سبب به تعویق انداختن ازدواج با هدف رسیدن به گزینههای ایدهآلتر میشود. پرواضح است زنان شاغل نیز با دست یافتن به استقلال مالی، دیرتر به فکر ازدواج میافتند.
نکته قابل تامل دیگر درباره تحصیلات و اشتغال، پایین بودن درصد اشتغال زنان است. به این معنا، تعداد زیادی از زنان تحصیلکرده دانشگاهی که تن به ازدواج ندادهاند، پس از فارغالتحصیلی موفق به پیدا کردن شغل نمیشوند. این موضوع موجب یاس، سرخوردگی و ناکامی این قشر از زنان تحصیلکرده مجرد میشود.
در نهایت میتوان گفت بسیاری از دخترانی که دچار تاخیر در ازدواج میشوند، بر این باورند که هزینههای ازدواج بیش از فایدههای آن است. به این معنا که ازدواج موجب سلب فرصتهای دیگر از جمله ادامه تحصیل در مقاطع بالا و اشتغال میشود.
پیامدهای تأخیر در ازدواج
افزایش سن ازدواج اگرچه پیامدهای بهظاهر مثبتی همچون آمادگی اقتصادی و روانی و پختگی بیشتر دارد، به نوبه خود منجر به ایجاد پیامدهای منفی اجتماعی میشود. «از یک سو افزایش فاصله بین سن بلوغ و سن ازدواج، برآورده نشدن نیازهای جنسی را به همراه دارد؛ که ممکن است به گسترش الگوهای جدید روابط بین دختران و پسران منجر شود. از طرفی با افزایش سن، عموما از جنبههای احساسی و عاطفی افراد کاسته شده و جنبههای عقلانی به معنای محاسبهگرانه، شدت مییابد. این امر باعث افزایش برخی توقعات شده و فرآیند انتخاب همسر را دشوارتر میکند. از طرفی با افزایش سن شخصیت فرد هرچه بیشتر قوام یافته و انعطافپذیری، که لازمه سازش زن و شوهر است کاهش مییابد. علاوه بر این افزایش سن ازدواج باعث افزایش اختلاف سنی بین بچهها و والدین میشود که یکی از پیامدهای محتمل آن پدیده شکاف نسلی است.(5)
تغییر الگوی روابط زن و مرد: «هرچند روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج، همچنان از نظر اکثریت قریب به اتفاق افراد امری غیرقابل قبول و ناپسند است، اما از میزان ناموجه بودن این روابط تا حدودی کاسته شده است. همچنین گروههای سنی جوانتر حساسیت کمتری نسبت به اینگونه روابط دارند».(6)
شکلگیری روابط خارج از چارچوب ازدواج هم معلول و هم علت تاخیر در ازدواج است. از آنجایی که افراد میتوانند بدون هزینه و تعهد، نیازهایشان را در سطح جامعه ارضا کنند دلیلی برای تن دادن به ازدواج نمیبینند. از دیگر سو، به دلیل همسو نبودن این نوع روابط با هنجارها و ارزشهای کلی تعریفشده در جامعه، این روابط به صورت پنهان اتفاق میافتد و منجر به چالشهای جدید از جمله گسترش بیماریهای مقاربتی، افزایش بارداریهای نامشروع و سقط جنین میشود.
بروز اختلالات روانی: تاخیر در ازدواج سبب بروز اختلالات روانی از جمله افسردگی، وسواس و بیماریهای مربوط به استرس بویژه در زنان میشود. «افراد مجرد سه برابر بیشتر از افراد متاهل دچار بیماری افسردگی میشوند». (7) ازدواج نوعی جنبه حمایتی دارد و به دلیل تعهداتی که در فرد ایجاد میکند، موجب افزایش انسجام اجتماعی میشود. به همین ترتیب احتمال خودکشی یک فرد متاهل بسیار کمتر از فرد مجرد است.
گرایش به جرم: فشارها و انتظارات اجتماعی وارد بر دختران مجرد، ممکن است آنها را به سمت مصرف مواد و ارتکاب جرم سوق میدهد. از نظر «اگنو»(Agnew) اشکال گوناگون جرم و انحراف ممکن است ناشی از احوال عاطفی باشد. به این معنا که برخی از اشکال جرم و انحراف ممکن است به قصد رهایی از فشار(مثل مصرف مواد مخدر)، برخی برای تلافی و انتقام(مانند پرخاشگری و خشونت) و برخی برای غلبه بر فشار(مانند جرائم مالی) مورد استفاده قرار گیرد. (8)
شکلگیری انواع جدید خانواده: در صورتی که روابط زن و مرد خارج از چارچوب ازدواج، پایدار و بلندمدت باشد منجر به شکلگیری و گسترش اشکال جدید خانواده میشود. اصطلاح «ازدواج سفید» یا «همباشی» برای توصیف این دسته از روابط به کار میرود. در این الگو که اخیرا در برخی کلانشهرهای ایران از جمله تهران رواج یافته است، زن و مرد مدت زمانی طولانی یا نسبتا طولانی بدون عقد ازدواج، در خانهای مشترک زندگی میکنند. در این نوع از رابطه، زن و مرد هیچگونه تعهد قانونی نسبت به هم ندارند و بهراحتی میتوانند از هم جدا شوند. «نوع دیگر پیوندهای مبتنی بر دیدارهای منظم است. زوجهایی که با یکدیگر رابطه جنسی منظم داشته اما همخانه نیستند. اما نوع مهم دیگری که امروز در بسیاری از کشورها به رسمیت شناخته شده، خانوادههای تکوالدی هستند. این نوع خانواده، در پی بارداریهای ناخواسته حاصل از روابط جنسی نامشروع شکل میگیرد. انواع دیگری همچون خانوادههای مختلط، خانوادههای ترکیبی و... از جمله خانوادههای جدیدی است که در جوامع دیگر در حال گسترش است».(9)
آیا خانواده ایرانی رو به اضمحلال است؟
خانواده ایرانی در مواجهه با مدرنیته و جهانی شدن، به نوبه خود دچار تغییراتی شده و نسبت به گذشته تفاوتهایی را تجربه کرده است. از جمله تغییر الگوها و ملاکهای انتخاب همسر، رواج روابط خارج از چارچوب خانواده و تاخیر سن ازدواج که در این مقاله، تا حدودی مورد بررسی قرار گرفت. «آزاد ارمکی» معتقد است اگر معیارها و صفات مطلوب زن را در جامعه امروز به 3 دسته ارزشهای سنتی(همسر و مادر خوبی بودن)، ارزشهای مذهبی(مذهبی بودن و حجاب) و ارزشهای جدید یا مدرن (تحصیلکرده بودن و اشتغال بیرون از خانه) تقسیم کنیم، مورد سوم از اهمیت بیشتری در بین جوانان برخوردار است.
بهرغم این تغییرها و تفاوتها، خانواده ایرانی هنوز بسیاری از جنبههای سنتی خود را حفظ کرده است. ازدواج و تشکیل خانواده هنوز برای بسیاری از افراد جامعه از اولویت و اهمیت بسیاری برخوردار است و اکثریت افراد با روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج مخالفند. اما در هر صورت تغییراتی که به وجود آمدهاند در صورت تداوم، خانواده ایرانی را با چالشهای زیادی مواجه خواهند کرد.
*دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات زنان
دانشگاه الزهرا(س)
منابع:
1- جنادله، علی و رهنما، مریم(1393).دگرگونی در الگوی متعارف خانواده ایرانی(تحلیل دادههای ثانویه ملی) فصلنامه خانوادهپژوهی، سال دهم، شماره 39، ص277
2- سگالن، مارتین(1370).جامعهشناسی تاریخی خانواده، نشر مرکز، چاپ اول، ص128
3- حبیبپورگتابی، کرم و غفاری، غلامرضا(1390). علل افزایش سن ازدواج دختران. زن در توسعه و سیاست(پژوهش زنان)، دوره9، شماره1، ص8
4- همان، صص 31-28
5- جنادله و رهنما، ص 290
6- همان، ص291
7- حسنی، محمدرضا(1392). بررسی آثار و پیامدهای رشد سریع جمعیت بر «مضیقه ازدواج» و تجرد دختران. معرفت، شماره بیست و سوم، شماره 189. ص 121
8- همان
9- جنادله و رهنما، ص 292