شهابالدین سینایی: اصل 109 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشعار میدارد در کنار صلاحیت علمی لازم برای افتا در ابواب مختلف فقه و نیز عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام، بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری از شرایط ضروری و صفات رهبری است.
نکته مسلم اینکه این ویژگیها روی کاغذ محلی از ارزیابی و سنجش نخواهد داشت و این عرصه عمل است که عیار صفات لازمه رهبری را مشخص میکند. پاسخ به یاوهگوییها و گستاخیهای آلسعود که پس از صحنهگردانی جنایت منا، مستکبرانه، ژاژخوایانه و بیشرمانه انگشت اتهام و تهدید به سوی دیگر کشورها بویژه ایران گرفته بودند عرصهای برای تلألؤ اقتدار انقلابی و غیرت اسلامی و ایرانی حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی بود.
حضرت معظمله در پاسخ به هیاهوی فزاینده سعودیها و به طور ویژه پس از آنکه مقامهای ریاض با لحنی توهینآمیز ملت و رئیسجمهوری ایران را آخرین کسانی قلمداد کردند که حق دارند درباره سلامت حجاج سخن بگویند، در مراسم دانشآموختگی و تحلیف دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش سخنان کوبندهای را ایراد و در بخشی از آن تصریح فرمودند: «دولت عربستان در انتقال ابدان مطهر جانباختگان به وظایف خود عمل نمیکند و جمهوری اسلامی ایران نیز تاکنون با خویشتنداری و ادب اسلامی، حرمت برادری را در دنیای اسلام نگه داشته است اما این را بدانند که اندک بیاحترامی به دهها هزار نفر از حجاج ایرانی در مکه و مدینه و عمل نکردن به وظایف برای انتقال ابدان مطهر، عکسالعمل سخت و خشن ایران را در پی خواهد داشت».
همچنان که اشاره شد بیانات رهبری در حالی ایراد شد که پیش از آن رئیسجمهوری در سخنرانی کمرمق خود، با لحنی آشتیجویانه و غیرمتناسب با جنایات آلسعود در مجمع عمومی سازمان ملل تنها خواستار عمل مقامهای ریاض به مسؤولیتهای بینالمللی چون تامین دسترسی کنسولی برای شناسایی و بازگرداندن اجساد قربانیان شده بود و در عوض، توهینهای «عادل جبیر» وزیر امور خارجه جبون سعودیها را تحویل گرفته بود. حال آنکه در پی فرمایشات قاطع رهبر شجاع انقلاب، پادشاه عربستان به سرعت دست به کار شد و پیام تسلیتی را از طریق وزیر بهداشت به محضر رهبری و ملت ایران فرستاد.
به باور بسیاری، از عامه مردم گرفته تا خبرگان و کارشناسان، کوبندگی و برندگی بیانات رهبری و در پی آن اعلام آمادگی فرماندهان نظامی برای عکسالعمل سخت و خشن به اقدام سعودی مرهمی بر جراحت سهمگین نشسته بر پیکر ملت مسلمان ایران در پی فاجعه منا و اهانتهای سعودیها بود. از دیگر سو این رویکرد بار دیگر کارآمدی قاطعیت در برهههای حساس و بزنگاههای منطقهای و بینالمللی را به اثبات رساند.
نگاهی به مقاطع گوناگون تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی تاییدی بر این مدعاست. 28 سال پیش در پی کشتار وحشیانه نزدیک به 300 حاجی ایرانی در مردادماه 66 که مناسک «برائت از مشرکین» را در فریضه حج به جای میآوردند، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در راستای تنبیه و برخورد با حاکمان آلسعود فرمان قطع روابط تهران- ریاض را صادر و فرمودند: «اگر از صدام بگذریم، اگر مساله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایتهای آمریکا بگذریم، از آلسعود نخواهیم گذشت».
در پی این مواضع بود که در آستانه دهه 70 مقامهای سعودی در تکاپوی برقراری مجدد روابط با ایران در برابر خواست برگزاری مناسک برائت از مشرکان در منا و عرفات سر تسلیم فرود آوردند.
یک سال و چند ماه بعد از کشتار حجاج ایرانی در مکه، یعنی در بهمن 67، مواضع انقلابی حضرت امام خمینی این بار در مورد فتوای ارتداد و وجوب قتل «سلمان رشدی» نویسنده کتاب «آیات شیطانی» تکرار شد. به رغم مخالفت برخی چهرههای سیاسی که این فتوا را بهانهای برای برانگیخته شدن جامعه جهانی علیه ایران در ماههای پس از جنگ تلقی میکردند، حضرت امام با صراحت فتوای خود را صادر فرمودند. در برابر این فتوا، کشورهای غربی بویژه انگلستان به عنوان دولت متبوع رشدی، هجمه سیاسی گستردهای را علیه تهران آغاز کردند.
در این مقطع زمانی رهبران کاخ سفید این فتوا را غیرمسؤولانه، تروریستی و توهین به جامعه متمدن خواندند و اعضای بازار مشترک اروپا به بهانه دفاع از آزادی و حقوق بشر و برای ضرب شست نشان دادن به ایران، عالیترین مقامهای سیاسی خود را از ایران فراخواندند. دیگر کشورهای اروپایی نیز به صورت جداگانه تلاش کردند با تهدید به قطع رابطه سیاسی و اقتصادی ایران را به عقبنشینی در این زمینه وادارند. با این حال حتی پس از رحلت امام خمینی، حضرت آیتالله العظمی خامنهای در سال 83 فتوای ارتداد و وجوب قتل نویسنده آیات شیطانی را حکمی غیرقابل تغییر خواندند.
حضرت معظمله چند روز پیش نیز در پاسخ به استفتایی درباره ارتداد رشدی، با بیان اینکه حکم همان است که حضرت امام خمینی فرمودند، بار دیگر بر آن صحه گذاشتند.
صحنه دیگر، برگزاری دادگاه موسوم به «میکونوس» با موضوعیت دست داشتن مقامهای ارشد کشورمان در حادثه قتل مشکوک برخی فعالان سیاسی- نظامی کُرد مخالف جمهوری اسلامی در آلمان در سال 71 بود که سبب تیره شدن روابط ایران و غرب شد تا جایی که سفرای اروپایی، تهران را ترک کردند.
قاطعیت نظام و در راس آن رهبری سبب شد مقامهای اروپایی خود را زیاندیده تیرگی و قطع روابط بویژه در حوزههای اقتصادی دریابند و با پایین کشیدن فتیله حملات سیاسی در برقراری دوباره روابط پیشگام شوند. اینجا بود که رهبری با اقتدار برای بازگشایی سفارتخانهها و بازگشت سفرای اروپایی شرط تعیین و اعلام کردند سفیر آلمان به عنوان دولت پیشرو ایرانستیزی در پرونده میکونوس تا زمان صدور اجازه، حق ورود به ایران را ندارد. این در حالی بود که اروپاییها برای نشان دادن انسجام در برابر ایران خواهان بازگشت یکباره سفرا بودند اما در نهایت بدون سفیر آلمان و به طور شبانه راهی سفارتخانههای خود در تهران شدند و سفیر آلمان آخرین سفیر اروپایی بود که اجازه یافت به تهران بازگردد.
رهبری در دیدار شانزدهم مرداد 90 جمعی از مسؤولان نظام با یادآوری این رخداد خاطرنشان ساختند: «یک روزی یکی از دولتهای اروپایی نسبت به جمهوری اسلامی اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیه قهوهخانه میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسؤولین درجه یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهای اروپایی با آنها همدست شدند، همهشان سفرای خود را از تهران فراخوانی کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلی بزنند، البته سیلی سختتری خوردند».
این تجربههایی است که نشان میدهد شجاعت درآمیخته با قاطعیت، تدبیر و بینش سیاسی گسترده و ژرف بارها کشور را از آزمونهای مهم جهانی و منطقهای سربلند بیرون آورده است. این در حالی است که برخی همه توجه و توان خود را صرف جلب رضایت رقبا و حتی دشمنان ساخته و به صورت تکسونگرانه رفع هر چالشی را از طریق آشتیجویی یا در واقع سازش و به وسیله لبخند تسلیمآمیز به جهان دنبال میکنند.