printlogo


کد خبر: 147544تاریخ: 1394/7/29 00:00
رمزگشایی از نقش هالیبرتون در پرونده ساختگی هسته‌ای ایران
خوشامد به لشکر جنگ‌افروزان!

مجتبی اصغری: قطعا انتقادات بسیاری در حوزه سیاست و فرهنگ به دولت‌های غربگرا در ایران وارد است اما در حوزه اقتصاد چون طبیعی‌ترین رفتاری که انتظار می‌رود از آنها سر بزند، شراکت با سرمایه‌داران آمریکایی - اروپایی است، به طور معمول چنین روابطی در حوزه منافع ملی مورد کنکاش جدی قرار نگرفته‌ است.
به طور مثال در غرب شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران متنوعی وجود دارد اما تاریخ نشان می‌دهد غربگرایان ایرانی همیشه، از میان دزدان با «شاه‌دزد» همکاسه شده‌اند و جالب اینجاست که در روایت‌سازی تاریخی مدعی کلاه‌گذاری بر سر شاه‌دزدان آمریکایی- اروپایی نیز هستند!
اینکه چرا در میان همه شرکت‌های نفتی آمریکایی، «هالیبرتون دیک‌چنی» شریک نفتی رسمی دولت هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی شد حقیقتا جای تعجب دارد.
   شراکت رسمی با ارتش آمریکا!
این شرکت نفت و گاز عظیم جهانی، همواره شریک سیاسی - تجاری رسمی دولت‌های جنگ‌طلب آمریکا بوده است. هالیبرتون از مبدعان ارتش‌های خصوصی مزدور در جهان است و  به کنگره آمریکا رسماً اعلام کرده «ما بزرگ‌ترین ارتش غیرنظامی را مدیریت می‌کنیم».
این شرکت نزدیک به 90 درصد بخش لجستیک نیروهای نظامی در جنگ عراق را تأمین می‌کرد و به صورت غیررسمی بخشی از وزارت دفاع آمریکا محسوب می‌شود. این شرکت بویژه بعد از جنگ خلیج‌فارس، کاملاً ماهیتی نظامی پیدا کرد و فعالیت‌های نفتی آن به شکل کامل در چارچوب سیاست‌های نظامی و استعماری تعریف می‌شود.
شرکت هالیبرتون در بیانیه‌ها و اظهارات رسمی خود افتخار می‌کند که دوشادوش سربازان آمریکایی در خط مقدم جبهه عراق و افغانستان جنگیده و در تأمین رفاه، آسایش و نیازمندی‌های ارتش متجاوز آمریکا فعالیت جدی داشته است.
   شریک جنگ‌طلبان یا صلح‌طلبان؟
بسیاری از منتقدان سیاسی در آمریکا بر این عقیده‌اند که ارتش‌های خصوصی مزدور، آتش‌افروزان واقعی جنگ‌ها هستند. دیک‌چنی در سال1990 پس از بررسی و مطالعات گسترده در این زمینه، اولین گام‌های عملی خود را در وزارت دفاع برداشت، بدین صورت که امور روزمره ارتش آمریکا را در بزرگ‌ترین پروژه خصوصی‌سازی آمریکا، به شرکت هالیبرتون واگذار کرد!
21 ژانویه 1991 کنگره آمریکا مجوز عملیات «توفان صحرا» در کویت را صادر کرد و 5 روز بعد عملیات شروع شد و
35 روز بعد جنگ به پایان رسید. نیروهای عراقی بیش از 700 چاه نفتی را در کویت آتش زدند و اکثر زیرساخت‌های نفتی و غیرنفتی در کویت نابود شد اما بازسازی حوزه‌های نفتی کویت، مثل خاموش کردن چاه‌ها و ساخت تاسیسات نفتی و غیر نفتی آن برای مدت 10 سال به شرکت هالیبرتون سپرده شد که درآمدی
200 میلیارد دلاری نصیب این شرکت کرد. هالیبرتون با حضور نظامی در کویت رسما تجارت پشتیبانی نظامی  (Logcap) خود را بعد از جنگ ویتنام، حیاتی دوباره بخشید.
اینکه چطور دستگاه‌های مسؤول کشورمان در برابر شراکت نفتی با هالیبرتون پس از پایان جنگ ایران و عراق، سکوت کرده‌اند جای تعجب دارد اما بررسی ادامه ماجرا شما را بیشتر شوک‌زده خواهد کرد!
   هالیبرتون مبدع بحران هسته‌ای ایران
با روی کار آمدن دولت اصلاحات از مادری به نام کارگزاران هاشمی و با افزایش حساسیت‌های داخلی در آمریکا درباره نقض‌کنندگان تحریم‌های وضع شده در دولت کلینتون بر ضدسرمایه‌گذاران در ایران، هالیبرتون ترجیح داد با استفاده از شگرد قدیمی «شعبه‌سازی»، شراکتی جدید با ایران را آغاز کند. اینگونه بود که شرکت نفت اورینتال کیش سیروس ناصری، مذاکره‌کننده ارشد تیم هسته‌ای دولت اصلاحات به عنوان شریک هالیبرتون در شعبه دوبی، ثبت شده در جزایر کیمن برگزیده شد. هر چند بعدها پس از لو رفتن ماجرا، CBS آمریکا فاش کرد دفتر مورد ادعای هالیبرتون در جزایر کیمن متعلق به یک بانک محلی است که تنها نامه‌نگاری‌های شعبه دوبی را به دفتر اصلی هالیبرتون در هوستون ارسال می‌کند!
رسانه‌های مستقل آمریکایی گزارشات بسیاری درباره فروش برخی تجهیزات هسته‌ای توسط هالیبرتون با مدیریت مستقیم دیک‌چنی، معاون جنگ‌طلب بوش به دولت ایران منتشر ساخته‌اند و به همین جهت گروهی از منتقدان دولت بوش معتقدند، دیک‌چنی وظیفه مدیریت ایجاد «بحران ساختگی» پیرامون برنامه هسته‌ای ایران را برعهده داشته است. این موضوعی است که با توجه به شروع بحران هسته‌ای ایران از دوره اصلاحات با خرید و نصب سانتریفیوژهای پاکستانی آلوده به مواد رادیواکتیو با غنای 90 درصد در سال 1382 یا 2003، همزمان با لشکرکشی ارتش آمریکا به عراق با پشتیبانی و مدیریت رسمی هالیبرتون، چنی، رامسفلد و ژنرال گارنر، فرمانده نیروی موشکی آمریکا، بسیار مهم ارزیابی می‌شود.
معامله با متجاوز آمریکایی - اسرائیلی؟!
دقیقا در دورانی که سیروس ناصری به نمایندگی از شرکت هالیبرتون در مناقصات نفت و گاز پارس‌جنوبی پیروز می‌شد، آمریکا به بهانه 11 سپتامبر با ارتش خصوصی هالیبرتون پس از انتقام‌گیری از افغانستان به عراق حمله کرد! ناصری به‌رغم اعترافات مدیرعامل کیش اورینتال در دادگاه، این شرکت را در سال 94 پس از سال‌ها دوری از کشور در بازگشت به تهران، «دولتی» نامید. شرکتی که به گفته او در بحبوحه به غنیمت رسیدن عراق به هالیبرتون موفق شده بود «اولین قرارداد حفاری در مرز مشترک با عراق را، آن هم با قیمتی کمتر از هزینه‌ها برنده شود و  به دستگاه سنگین وزن نفت راه پیدا کند». عراق با عنایت مستقیم اسرائیل و والی صهیونیست آمریکایی‌اش جی گارنر، به هالیبرتون و شرکت‌های تابعه‌اش هدیه شد و بخش اعظم قراردادهای بازسازی عراق با مشارکت دیک‌چنی به هالیبرتون رسید.
نقش اسرائیل در حمله به عراق
نظرات ژنرال گارنر درباره اسرائیل، فعالیت‌های تجاری‌اش و نیز ارتباط او با رامسفلد و چنی و شرکت‌های تجاری- نظامی متعلق به آنها، از مهم‌ترین ابهاماتی است که در تاریخ ثبت شده است. سال ۱۹۹۸ رامسفلد رئیس کمیسیونی بود که قرار بود بعد از تحقیق به کنگره گزارش دهد «آیا قلمرو ایالات متحده در معرض تهدید موشکی قرار دارد یا نه؟» مدتی بعد گزارش رامسفلد و چنی مبنای سخنرانی‌ای شد که  بوش آن را به عنوان «محور شرارت» به جهانیان اعلام کرد! رامسفلد و چنی در گزارش خود به کنگره اعلام کردند 3 کشور ایران، کره‌شمالی و عراق با دارا بودن توانایی موشکی بالستیک، قلمروی آمریکا را تهدید می‌کنند! به این ترتیب جنجال‌سازی پیرامون ایران با 3 محور برنامه هسته‌ای، قدرت موشکی و حقوق‌بشر، آغاز شد و اصلاحاتی‌ها از ترس سایه‌جنگی که به واسطه شراکت با هالیبرتون اسرائیلی - آمریکایی شامل حال‌شان شده بود، پیمان سعدآباد را با مدیریت مستقیم حسن روحانی و مذاکره‌کنندگان ارشدی همچون سیروس ناصری و جواد ظریف با هدف تعلیق همه فعالیت‌های هسته‌ای کشور به امضا رساندند!
در همان زمان گارنر به عنوان والی عراق، پروژه‌های موشکی آمریکا را هدایت می‌کرد. وی همچنین مدیر به کارگیری موشک‌های ضدموشک پاتریوت در اسرائیل و در جریان جنگ اول خلیج‌فارس در سال ۱۹۹۱
- جنگ کویت- بوده است. نظرات رامسفلد و چنی درباره تهدید موشکی علیه آمریکا در شرایطی ارائه شد که از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ گارنر صهیونیست، فرماندهی دفاع استراتژیک آمریکا را برعهده داشت. به این ترتیب افشاگری‌های صورت گرفته درباره نقش دیک‌چنی، رامسفلد و گارنر در حوادث 11 سپتامبر، حمله به افغانستان و عراق، فروش تجهیزات هسته‌ای آلوده به ایران و سرخ کردن پرونده ایران در مطالعه خط زمانی حوادث تاریخی، معنی‌دار می‌شود.
سهم ویژه انگلیسی‌ها
به دلیل همین سوابق بود که جنجال پیرامون شراکت نفتی هالیبرتون دیک چنی، معاون دولت جنگ‌طلب بوش، با ایران، در آمریکا بسیار جنجال‌آفرین شد و پرونده این شرکت از وزارت خزانه‌داری به وزارت دادگستری آمریکا احاله و منجر به دادگاهی شدن و اخذ جریمه مالی شد.
 البته مدیریت افشای بخش قابل توجهی از اسناد ضدهالیبرتون و شخص دیک‌چنی را انگلیسی‌ها عهده‌دار بودند، چرا که از کنار گذاشته شدن در جریان عملیات بازسازی عراق توسط تیم «گارنر – چنی - رامسفلد» و صنایع نفت و گاز ایران به سبب تحریم‌های دولت  آمریکا، بسیار عصبانی بودند و خود را مغبون احساس می‌کردند.
اکنون پس از سال‌ها عبرت‌آموزی، انگلیسی‌ها تلاش می‌کنند در دوره جدید، نقش هالیبرتون در دوره هاشمی و خاتمی را عهده‌دار شوند، چرا که پیش از این نیز از نوع تعاملات دبیر شورایعالی امنیت ملی در پیمان سعدآباد، رضایت کامل داشته‌اند به نحوی که تونی بلر در جلسه‌ای خصوصی اعلام کرده بود «ما میوه عراق را از دست [...] گرفتیم».
پیش به سوی بحران امنیت ملی!
بدیهی‌ترین انتظاری که می‌توان از آینده تجارت با کلان شرکت‌های نفت و گاز آمریکایی یا انگلیسی داشت، استفاده از موقعیت شراکت با ایران مشابه طرح‌های گذشته برای پرونده‌سازی جدید علیه کشور و ایجاد جنگی‌نو و سودآور است. البته با توجه به‌موقعیت ویژه نظامی ایران در منطقه، این جنگ لزوما در خاک ایران نخواهد بود اما شکی نیست که شکست هر یک از متحدان منطقه‌ای ایران خساراتی جبران‌ناپذیر در حوزه امنیت ملی به بار خواهد آورد. در چنین پازل رعب‌آوری می‌توان برای جک استراو، وزیر خارجه اسبق انگلیس نقشی مشابه دیک‌چنی در گذشته هالیبرتون قائل شد. انگلیسی‌ها از تجربیات تاریخی جنگ عراق و افغانستان خوب درس گرفته‌اند و تصمیم ندارند نقشی مشابه را عهده‌دار شوند.  تنها با اتکا به چنین نقشه‌ای است که می‌توان پادویی و دلالی رسمی جک استراو و  نورمن لامونت و مادلین آلبرایت و هیلاری کلینتون برای شرکت‌های نفت و گاز انگلیسی و آمریکایی را تحلیل کرد و هدف از برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ در تهران با موضوع «سوریه» بدون دعوت از روسیه و سوریه(!) را با هوشمندی عجیب و غیرقابل توجیه جواد ظریف درک کرد!
سررسید اطلاعاتی بزک‌کنندگان
به نظر می‌رسد غربگرایان بدون پاسخگویی درباره خبط‌های تاریخی گذشته، یک بار دیگر با ارائه تزهای پرغلط برآمده از اقتصاد سیاسی برون‌زا، ایران را در معرض تهدید امنیت ملی قرار داده‌اند. این سهل‌اندیشی است که گمان کنیم توافق هسته‌ای جدید تنها برای شناسایی موقعیت مراکز حساس امنیتی و نظامی ایران در جنگ آتی، مطابق پیش‌بینی رویترز، منعقد شده است. هدف فتح کل ایران از درون و شکست شرکا و متحدان منطقه‌ای ایران برای فتح خاورمیانه و بازسازی موقعیت اسرائیل به عنوان حافظ منافع آمریکا و غرب است. اکنون وقت هراسیدن از دیک‌چنی‌ها و هالیبرتون‌های جدید است! اکنون وقت پیگیری اطلاعاتی تصویرسازی ضد امنیتی سیروس ناصری، شریک تجاری مهم هالیبرتون و مذاکره‌کننده ارشد پیمان سعدآباد از آمریکا، تحت عنوان «گرگ بی‌دندان غیرمسلح» است. آیا این شکل از بزک دشمن، غیرهوشیارانه صورت گرفته است؟!


Page Generated in 0/0076 sec