سالهاست که تئاتر شهر به عنوان قلب تپنده تئاتر حرفهای و جدی در مرکز شهر تهران، میزبان گروههای مختلف تئاتری است. اما در طول همه این سالها تنها تعداد معدودی از مردم بر مخاطبان این تماشاخانه بزرگ شهر افزوده شدهاند. این نقیصه در سالنهای دیگر سطح شهر نیز تا حدی وجود دارد و اگر چه با ایجاد سالنهای جدید خصوصی و ارائه آثاری متفاوت، بخشی از بار بحران مخاطب به زمین نشسته است اما با توجه به جمعیت کشور و بافت جوان و پویای آن علاقه و استقبال از آثار نمایشی در کشور هنوز جای بررسی و چارهجویی دارد. این در حالی است که در شهرستانهای بسیاری حتی سالنی مناسب برای اجرای نمایش هم وجود ندارد و در واقع درصد حضور مخاطبان در آن شهرها صفر است! اما مشکل عدم وجود مخاطب در همین تعداد سالن و با توجه به نمایشهای رنگارنگی که توسط گروههای مختلف تئاتری به صحنه میآید در چه چیزی است؟ باید دانست که در نخستین شکل ارتباط تئاتری، اجراکنندگان در جایگاه فرستنده و تماشاگران در جایگاه گیرنده پیام قرار میگیرند اما مخاطب نیز یک عنصر منفعل نیست، بلکه در اجرای نمایش دخیل است و با واکنشهایی همچون خندیدن، گریستن، دست زدن و... سیگنالهای خود را برای بازیگران ارسال میکند. برای همین تماشاگران همواره اثری را موفق میدانند که بتوانند ارتباط بهتری با آن برقرار کنند. از سویی تئاتر هم با همه تفسیرهایی که بر آن رفته است مانند همه هنرها یک وسیله سرگرمی است که لذت ارتباط را ایجاد میکند و از سوی دیگر در گام بعدی باید جذبه داشته باشد تا اشتیاق پیگیری را در مخاطب خود حاصل کند. این را هم باید در نظر گرفت که لذت بردن از یک تئاتر، امری شخصی است و ممکن است در یک فضا و سالن یکسان تئاتر، مخاطبی از تماشای تئاتری لذت ببرد و دیگری فرسنگها از این لذت دور باشد و این براساس دانستهها و نگاه متفاوت هر فرد به چگونه نگریستن رخ میدهد. این را هم در این کنکاشیابی میان ارتباط مخاطب و اثر نمایشی باید در نظر گرفت که باید آنچنان تئاتر را به مردم شناساند تا به عنوان یک ضرورت فرهنگی و اجتماعی مهم برایشان اهمیت پیدا کند و بعد از آن است که میتوان برای جلب و جذب مخاطبان برنامهریزی کرد. در عصر انفجار اطلاعات و ارتباطات دنیای امروز، معنا و مفهوم مخاطب تغییر بسیاری کرده و کشف ذائقه او بسیار پیچیده شده و از این رو شناخت سلیقه مخاطبان برای هنرمند کاری بس دشوار خواهد بود. متاسفانه تاکنون ارزش والای تئاتر در جامعه نهادینه نشده است و از طرفی به لحاظ دغدغههای متعدد اقتصادی در خانوادهها مردم در سبد فرهنگی خودشان هزینهای برای تماشای تئاتر لحاظ نکردهاند و مبلغ بالای بلیتهای نمایشی هم در عدم گرایش مردم به سالنهای تئاتر تاثیرگذار است. با این وجود باید از موقعیتها و قابلیتهای مخاطب در جهت علاقهمندی به تماشای آثار ارزنده نمایشی استفاده بهینه شود، چرا که تماشای نمایشهایی با محتوا و فرم اجرایی مناسب میتواند نگاه مثبتی در پویایی یک جامعه و رسیدن به مرز دانایی داشته باشد.