printlogo


کد خبر: 147669تاریخ: 1394/8/3 00:00
تأویل نومحافظه‌کارانه از عاشورا

کمیل  احمدی: آیت‌الله «‌رفسنجانی» اواخر هفته پیش در بزرگداشت آیت‌الله شهید «اشرفی‌اصفهانی» تأویلی از حادثه عاشورا ارائه داد که سخنان جدیدی از او به شمار می‌آمد. در این سخنرانی نه‌تنها عاشورا بلکه مهدویت نیز به شیوه‌ای «محافظه‌کارانه» و مانند آن دسته از گروه‌های مذهبی‌ای که پیش از انقلاب با آن مخالف بودند، تأویل شد. آن علمای سنتی یا به قول آقای رفسنجانی ارتجاعی همین تفسیری را داشتند که امروز هاشمی آن را در جامعه مخاطب خود محک زد. هاشمی در بخشی از سخنان خود آورده بود: «امام حسین(ع) به گونه‌ای عمل کرد که مردم بکوشند به جای راه‌ انداختن سیل خون با سیل اشک به جنگ ظلم و ستم بروند. این هدف امام حسین(ع) تا امروز به طور نسبی تامین شده است و روزی که صاحب الزمان(عج) ظهور کند هدف ثاراللهی امام حسین(ع) به طور کامل تامین خواهد شد».
در واقع 2 هدف در این سخن نهفته است: اول تعطیلی مبارزه؛ با این تأویل که درس
امام حسین(ع) الگوگیری از نهضت عاشورا نبوده است، زیرا تنها راه گریه را برای مبارزه به ما آموخته‌اند و دوم اینکه رسالت اصلی مبارزه یا همان «ثاراللهی» تا زمان ظهور امام عصر تعطیل است و بدین ترتیب تنها مسیر گریه برای مبارزه با ظلم برای ما باقی‌ مانده است(!)
در واقع از مهم‌ترین نشانه‌های نومحافظه‌کاری ارائه همین تفاسیر خلوت‌گزینانه از ابعاد مختلف اسلامی است؛ هرچند تعارض کاملی با ادعاها و تفاسیر پیشین فرد داشته باشد یا مثلا به تفاسیر طیف دیگری از محافظه‌کاران مذهبی مانند انجمن حجتیه نزدیک باشد. تا چندی پیش، از نگاه افرادی مانند هاشمی روحانیان به‌طور کلی به 2 دسته تقسیم می‌شدند: «روحانیان مبارز و انقلابی» و «روحانیان سنتی و ارتجاعی». روحانیان مبارز آن گروهی بودند که در پی تفسیر انقلابی و سیاسی از اسلام بودند و همه امور مذهبی را پدیده‌ای سیاسی و با ابعاد اجتماعی تفسیر می‌کردند. در حالی ‌که مشخصه روحانیان سنتی در ضدیت با مبارزه، آگاه‌سازی عمومی و اهداف سیاسی و حکومت اسلامی بود و به این ترتیب آنان را از قلمرو «روحانیان پیشرو» خارج می‌کرد.
واقعیت این است که پس از جنبش
15 خرداد تا انقلاب اسلامی نیروهای مذهبی انقلابی در پی آن برآمدند تا جنبش به ظاهر شکست‌خورده را احیا و بازسازی کنند تا در فرصت مناسب به ثمر برسانند؛ با این امید که جنبش‌ها هرگز نمی‌میرند. جنبش‌هایی که پدید می‌آیند بر 4 رکن «رهبری»، «رسانه»، «تشکیلات» و «ایدئولوژی» استوارند. لذا برای توانمندسازی آنها باید این 4 رکن را تقویت کرد. بعد از جنبش 15 خرداد نیروهای انقلابی هرکدام در پی تقویت این امور برآمدند. از آنجا که محل بحث در اینجا ایدئولوژی است باید گفت برخی نیروهای انقلابی و از جمله هاشمی در پی تولید ایدئولوژی مبارزاتی دینی بودند و هر آنچه به این هدف کمک می‌کرد، مطلوب بود. از جمله این موارد ارائه تفسیر انقلابی و بر عهده گرفتن رسالت ثاراللهی قیام عاشورا بود. بر این اساس هر تفسیری از عاشورا که این کانون شیعی را به یک آیین و مراسم خشک و بی‌روح تبدیل می‌کرد، بشدت مورد انتقاد بود.
با وجود این به نظر می‌رسد در دوره «نومحافظه‌کاران» تلاش می‌شود با تفسیر انقلابی و مبارزاتی مقابله شود و با ارجاع به گذشته و روحانیان سنتی همان تفاسیر انزواگرایانه و خلوت‌گزینانه تبلیغ شود. در حقیقت با توجه به آنچه درباره پایان انقلاب از منظر نومحافظه‌کاران به قلم سایر تحلیلگران «وطن امروز» نوشته شد، این هم یک بعد از پایان بخشیدن به انقلاب است که در سطح نظری و تأویل دین قابل تحلیل است.
چنانکه گفته شد در کانون اندیشه نومحافظه‌کاران «نظم الیگارشیک» نهفته است و این نظم با تفاسیر انقلابی و مبارزاتی در ابعاد داخلی و خارجی تعارض دارد. لذا دیگر نباید عاشورا را به سیاق گذشته تعبیر کرد، بلکه باید اینگونه گفت در زمان غیبت درس عاشورا درس گریه است تا اینگونه ظلم برکنده شود اما ابعاد نهضتی و ثاراللهی را تا زمان ظهور باید صبر کرد. البته در اندیشه آقای هاشمی به بحث مهدویت بسیار کم پرداخته شده است اما تا این اندازه بوده است که او تأمین اهداف عاشورا را به زمانی نامعلوم در آینده موکول کند.
 


Page Generated in 0/0089 sec