گروه اقتصادی: ابراهیم رزاقی، اقتصاددان و استاد دانشگاه درباره تاریخ خصوصیسازی کشور گفت: موضوع خصوصیسازی از بعد از وفات امام(ره) جدی شد و در سال 68 برنامهای داشتند که براساس آن شرکتهای دولتی، خصوصیسازی شوند. اجرای سیاستهای صندوق بینالمللی پول و اقتصاد آزاد در دوران کارگزاران با گفتههای آقای هاشمیرفسنجانی در نمازهای جمعه در تضاد بود. گفتههای وی درباره حضرت علی(ع) یا شیوههای اقتصادی که حاکم باید پیاده کند در عمل با آنچه اتفاق میافتاد، متضاد بود. همچنین با رحلت امام(ره)، آقای هاشمی به عنوان کسی که جانشین امام در نیروهای مسلح بودند، دستشان باز بود. تودههای مردم نیز متوجه آنچه در حال وقوع بود، نبودند و البته به این دلیل بود که دولت، کژدار و مریض رفتار میکرد؛ مثلاً سیاستهای مربوط به اقتصاد سرمایهداری را به صورت یکجا برای تصویب به مجلس نمیبردند بلکه به صورت جزئی و گام به گام این کار انجام میشد. وی افزود: مساله مهم دیگر صدمات و خسارات ناشی از جنگ برای ایران بود. صنایع نفتی و پالایشگاههای ما در کنار محیطزیست و شهرها دچار لطمههای بزرگی شده بود؛ در نتیجه دولتی که پس از جنگ بر سر کار آمد خود را با عنوان «سازندگی» معرفی کرد، البته واژه «سازندگی» نیز مبهم بود. در ادامه این افراد «سیاستهای تعدیل اقتصادی» را مطرح کردند و این همان برنامهای است که صندوق بینالمللی پول با عنوان «سیاستهای تغییر ساختاری» عرضه داشته بود. به هر حال به نظر میآید این سیاستها به آرامی در کشور پیاده شد. همچنین القائات مطبوعات و جایگاهی که در کشور برای آقای هاشمی تعریف شده بود باعث شد همگان گمان کنند ایشان هیچگونه اشتباهی مرتکب نمیشود و از نقد مبراست. رزاقی ادامه داد: بعد از انقلاب تاکنون در چارچوب سیاستهای تعدیل
1300 میلیارد دلار ما واردات داشتیم که 130 میلیون شغل میتوانست ایجاد کند. اگر به دنبال ایجاد شغل میرفتیم، تا حالا یک کشور مستقل بودیم ولی برعکس این پول جایی وارد شده است که مصرف ما را بالا برده نه تولید را. برای همین 13 میلیون شغل ایجاد شده است. ببینید! هر
4 رئیسجمهور همین روال را داشتند. از این 1300 میلیاردی که ما خرج کردیم
13 میلیون شغل به وجود آمد که 4 یا
5 میلیون آن واسطهگری است. وی در تشریح موضوع واردات و سودجویی در این زمینه گفت: نکته بسیار مهم دیگر این است که این واردات با دلار ارزان صورت میگیرد. اگر الان دلار 9 هزار تومان بود مصرف ما به این شدت بالا نبود و تولیدکننده داخلی میتوانست مقاومت کند. هنگامی که ما دلار را به یکسوم کاهش میدهیم، هر چیز که از خارج وارد شود ارزانتر از تولید داخل تمام میشود. بنابراین واردات موادغذایی و حتی صنایع داخلی ما را تحت تأثیر قرار میدهد و بالطبع زمینههای دیگر از جمله فرهنگ ما را نیز تغییر میدهد. این اقتصاددان افزود: مثلا در دوره آقای روحانی همین سال پیش، اینقدر که میگویند درآمدشان کاهش یافته و نسبت به دوره آقای احمدینژاد 50 تا 60 درصد کم شده است؛ میبینیم که صدها میلیون دلار برای سفرهای خارجی به 6 میلیون ایرانی دادهاند! و اکثر آنها هم به ترکیه سفر کردهاند! چرا باید این اتفاق بیفتد؟ همچنین با همین دلار ارزان مبلغ
2 میلیارد دلار برای واردات اتومبیلهای تجملی، 5/1 تا 2 میلیارد دلار برای لوازم آرایشی و 14 میلیارد دلار برای واردات مواد غذایی اختصاص یافته است، در صورتی که میتوانستند این مبالغ را به تولیدکننده داخلی بدهند تا نیاز کشور برطرف شود و واردات به این حجم نداشته باشیم. وی درباره آینده اقتصاد با نگاه لیبرالی گفت: ما با دلارهای نفتی، با واردات
1300 میلیارد دلار، با ارزانتر کردن دلار، با تبدیل تولیدکنندگانمان به واسطه و دلال و... میلیونها هموطن خود را به مصرف کالای خارجی، وابسته کردهایم. این هموطنان ما که این وابستگی مصرفی را دارند، تا چه اندازه حاضرند ایثار کنند؟ چه اندازه فرهنگ ایرانی برای این هموطنهای ما ارزش دارد؟ تجربه سال 88 نشان میدهد روشنفکران خودباخته نمیتوانند با تودههای پایین مردم که اعتقادات راسخ دینی دارند مقابله کنند. با این اوضاع اگر آمریکاییها یا عوامل داخلیشان، حوادثی را برای نظام به وجود آورند- مثلا در زمانهای انتخابات ریاستجمهوری یا مجلس یا واقعهای که در مهاباد پیش آمده بود- عدهای به خیابان میآیند؛ عدهای که با فرهنگ آمریکایی ارتباط دائمی دارند اجراکننده برنامهریزیهای آمریکا میشوند. اگر در این شرایط مردم عادی از نظام دفاع نکنند یا در بدترین شرایط مردم عادی به براندازان، کمک کنند، چه اتفاقی رخ میدهد؟ البته براندازی هم اشکال متفاوت دارد، مثلا تغییر قانون اساسی و برداشتن ولی فقیه یا تبدیل اسلام انقلابی به اسلام آمریکایی. رزاقی اظهار کرد: برخی این عقاید مرا بدبینانه میدانند اما اینها طرحهای آمریکاییهاست و تاکنون چندین جا هم پیاده کردهاند. همین الان دارند مردم اوکراین را به جان هم میاندازند. میبینیم تمام کشورهایی که پروژه انقلابهای رنگین در آنها پیاده شده، وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند. وی در پاسخ به این سوال که چه اتفاقی افتاد که در دانشگاههای ما از ابتدا اندیشههای لیبرالی رواج پیدا کرد و تقویت شد؟ گفت: اندیشههای اقتصادی که جهانبینی و اعتقادات ما میشود، چگونگی بکارگیری «ابزارهای اقتصادی» را نشان میدهد. مثلاً بانک در نظام سرمایهداری تنها در اختیار سرمایهداری بخش خصوصی است اما در سوسیالیسم در خدمت دولت است و در جمهوری اسلامی، در اختیار
3 بخش دولتی، تعاونی و خصوصی است. این درحالی است که سرمایهها عملاً در اختیار بخش خصوصی قرار گرفته و به دلیل اینکه سود فعالیتهای تولیدی، پایین و سود فعالیتهای اقتصادی بالاست، بانکهای ما با وجود اینکه سپردههای مردم را جمعآوری میکنند، سود عادلانه به آنها نمیدهند و سرمایهها را وارد فعالیتهای غیرتولیدی میکنند. به همین دلیل بدترین نوع سرمایهداری در ایران بهوجود آمده است که متکی به فروش نفت خام است. از همان ابتدا نیز مسؤولانی انتخاب شدند که به آنها گفته شد اصلاً احتیاجی ندارد که شما تعهد داشته باشی؛ شما باید تخصص داشته باشی! به این هم کاری نداشتهاند که وقتی جای خاصی را اداره میکرد و نتیجه نداد باید تجدید نظر کنند. آن فضا با آن دولتمردان بازسازی شدند و اکنون رئیسجمهور میگوید سرمایهداری چیز بدی نیست و بخش خصوصی خوب است! رئیسجمهور ما میگوید اگر ما با آمریکاییها ستیز نکنیم و برای آنها مشکلساز نباشیم سرمایهها میآید و ایران را توسعه میدهد! اما رئیسجمهور اصلا فکر نمیکند که اگر اینگونه بود، زمان شاه باید ما توسعهیافتهترین کشور دنیا میشدیم.