مجتبی هاشمی: اگر به جای رحمتی دروازهبان دیگری در دروازه استقلال بود نتیجه داربی تهران شاید کاملا متفاوت از آنچه روی اسکوربورد دیدیم رقم میخورد. پس اینکه بعد از تساوی در داربی همه از تاثیر مهدی رحمتی در این نتیجه حرف میزنند، کاملا درست و طبیعی است اما اینکه پرسپولیسیها خوششانسی استقلال را هم در این موضوع دخیل میدانند نمیتواند گزاره درستی باشد. میگویند «رحمتی پرکارترین بازیکن میدان بود، پس استقلال شانس آورد که نباخت»! این دیگر چه جور ادعایی است؟ بالاخره رحمتی باعث گل نخوردن تیمش شد یا شانس؟ این دو تا با هم فرق نمیکنند؟ قطعا فرق میکنند. بیایید یک بار به معنای کلمه «شانس» رجوع کنیم. خیلی هم ماجرا را پیچیده نکنیم و معنای ماورایی به آن ندهیم. شانس، یعنی هر آنچه خارج از اراده و تصمیم و توانایی انسان است. آنچه خارج از کنترل ما رخ میدهد. نه میتوانیم باعث آن باشیم و نه مانع آن. اینکه مهدی رحمتی در لحظه درست و جای درست شیرجه میزند و ضربات پرسپولیسیها را مهار میکند اسمش «شانس» نیست، «مهارت» است. توانایی است. رحمتی بهعنوان بخشی از تیم استقلال کارش را با مهارت و درست انجام داده است. همان طور که مثلا کمال کامیابینیا در خط میانی پرسپولیس کارش را درست و با مهارت انجام داد. اینکه رحمتی ضربات حریف را دفع کند و ما اسمش را شانس بگذاریم درست مثل این است که مهدی طارمی گل بزند و بگوییم پرسپولیس شانس آورد! مهدی طارمی بهعنوان یک بازیکن توانا در گلزنی، نقطه قوت پرسپولیس است. و مهدی رحمتی بهعنوان بازیکنی توانا در دروازهبانی، نقطه قوت استقلالیهاست. پس- در این مورد خاص- استقلالیها شانس ندارند، بلکه یک دروازهبان خوب دارند.
کدام تیم شانس آورد؟
حالا بیایید صحنه گل پرسپولیس را مرور کنیم. جری بنگستون در حالی که صاحب توپ نیست، کنترلی روی بازی ندارد و از هیچ مهارت خاصی سود نبرده (اصلا تصمیم خاصی نگرفته که بخواهد مبتنی بر تواناییاش باشد) خیلی اتفاقی در مسیر توپ قرار میگیرد و توپ با برخورد به او وارد دروازه میشود. بنگستون در هیچ مقطعی از دوران فوتبالش آموزش ندیده تا توپ را با اندام تحتانی بدنش وارد دروازه کند! بنابراین او- در این لحظه خاص- از مهارتش استفاده نکرده بلکه شانس آورده است. تیم پرسپولیس در این لحظه شانس آورده است. پیش از آنکه به دشمنی با پرسپولیس متهم شوم یک مثال هم از بدشانسی این تیم بزنیم. مثلا بازی با سپاهان در هفته سوم، دقایق آخر نیمه نخست. سپاهانیها از جناح راستشان توپ را ارسال میکنند و توپ به سمت مایکل اومانیا میرود. اومانیا بازیکنی نیست که چنین ارسالی را وارد دروازه خودشان کند. او توانایی و مهارت دفع چنین توپی را دارد اما توپ با برخورد به زمین ناهموار فولادشهر بهاصطلاح پله میشود. این پله شدن توپ، دقیقا همان نقطه بدشانسی است. اتفاقی که نه سپاهانیها در آن نقش داشتند و نه پرسپولیسیها. هیچکس مهارت به خرج نداده، فقط یک اتفاق خارج از اراده و تصمیم انسانی (همان شانس) باعث تغییر جهت توپ شده است. در واقع اینجا مایکل به خودشان گل نزده، بلکه توپ به پای مایکل خورده و تبدیل به گل به خودی شده است.
پرویز، مهدی، شانس و دیگران
درباره داربی8 آبانماه، اینکه «پرسپولیس بهتر حمله کرد» جمله درستی است. اینکه «پرسپولیس بیشتر موقعیت گل داشت» جمله درستی است اما اینکه «پرسپولیس بدشانس بود که برنده نشد» هرگز گزاره درستی نیست. پرسپولیس برنده نشد چون مهارت بازیکنانش در زدن ضربه آخر کمتر از مهارت رحمتی در دفع این ضربات بود. حتی اینکه «پرسپولیس تیم برتر میدان بود» هم جمله درستی نیست. هر تیمی برتریهای خودش را داشت. پرسپولیس در موقعیتسازی برتر بود و استقلال در مهار این موقعیتها. در عوض هر دو تیم نقطهضعفهای خودشان را هم داشتند. پرسپولیس در زدن ضربات آخر ناتوان بود و استقلال در کوچینگ حین بازی و تعویضهای درست بعد از گل برتریاش ناتوان نشان داد. در نتیجه رقمخورده دیروز، شانس هیچ نقشی نداشت. این رحمتی بود که از شکست استقلال جلوگیری کرد. همانطور که مظلومی مانع پیروزی این تیم شد و اینها هر دو انساناند. نام کوچک هیچیک از آنها «شانس» نیست.