printlogo


کد خبر: 148142تاریخ: 1394/8/11 00:00
نگاهی به فیلم «مکس دیوانه، جاده خشم» ساخته جورج میلر
آتش دلهره و عصیان مرگ!

فیلم «مکس دیوانه، جاده خشم»، چهارمین قسمت از مجموعه فیلم‌های «مکس دیوانه» به کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی جورج میلر است که یکی از جذاب‌ترین آثار اکشن در دهه 80 میلادی بوده که ستاره‌ای به نام مل گیبسون را هم به سینما معرفی کرد اما پس از ساخت چند دنباله برای این اثر توسط جورج میلر در دهه 80، این مجموعه آثار به انتهای خط رسید و به‌رغم درخواست طرفداران برای بازگشت، 30 سال زمان برای بازگشت «مکس دیوانه» لازم بود تا از 14 مه ‌2015 اکران سراسری خود را در استرالیا و آمریکا آغاز کند. داستان فیلم در آینده اتفاق می‌افتد، جایی که منابع طبیعی در حال نابودی هستند و زمین در حال تبدیل شدن به بیابانی بی‌انتهاست که نسل بشر را به ورطه نابودی می‌کشاند. در این دوران، هرج و مرج به اوج خود رسیده و گروه‌های وحشی حکمفرمای منطقه شده‌اند. مکس(تام هاردی) یکی از قربانیان وحشیگری این افراد است که درپی از دست دادن خانواده‌اش، توسط گروهی موسوم به  پسران جنگ  دستگیر شده است؛ گروهی که به رهبری پادشاه جویی (هیو کیز - بیرن) اداره می‌شود. مکس پس از دستگیری سرنوشت تلخی در انتظارش است و با طغیان زنی به نام فیریوسا، جنگی میان ارتش جویی با او شکل می‌گیرد. به گزارش «سینما کات»، جورج میلر، کارگردان و یکی از نویسنده‌های این فیلم، نگاهی به تحولات و فجایع تاریخ بشریت انداخته و شخصیت‌ها و انسان‌های داستانش را زاییده و ثمره فروپاشی جهان و انسان پیشین روایت می‌کند. به زعم وی، تاریخ بشر پر از جنگ‌ها و مناقشات و تناقضات است؛ بشری که با خود پرونده جنایت‌های اتمی و کشتار‌های فجیع انسانی را به دوش
می‌کشد و دنیای جدیدش تحت تاثیرگذشته تیره و تارش قرار گرفته است. فیلمساز در فیلم خویش از هزاره سوم و انسان‌هایش و جامعه اتوپیایی حرف زده و از بحران‌ها و کمبود‌های منابع زیر زمینی مخصوصا کمبود آب که آینده هر انسانی را در سراسر جهان تهدید می‌کند داد سخن سر می‌دهد و حس ترس را در بیننده شعله‌ور می‌سازد. میلر سعی داشته به شکلی سینمایی به استدلال جهانی متفاوت در آینده بشر بپردازد و از نمادها و استعاره‌ها در این راه استفاده کرده است. یعنی به شیوه صدا و تصویر به امر غریزی شرارت می‌پردازد. از طرفی تلاش برای بقا هدفی است که آدمی در طول تاریخ پر فرازونشیبش در صدد حفظ آن بوده است. در فیلم «مکس دیوانه، جاده خشم» وقتی شخصیت اصلی فیلم یعنی«مکس» توسط شکارچیان انسان به غلاده و زنجیر کشیده می‌شود، نوعی بازگشت به عصر و دوران قرون گذشته را حس می‌کنیم. در سوی دیگر، مردمان تهیدست و تشنه و گرسنه با لباس‌ها و چهره‌های اسفناک مشاهده می‌شوند که گویای ظلمی است که به آنان روا داشته شده و از نعمتی همچون آب که خود کوه‌نشینان «الهالا» به وفور از آن می‌نوشند منع شده‌اند و حتی به آنان توصیه می‌شود که آب چیز بدی است و موجب وابستگی و تنش میان آنان خواهد شد!
در بخش دیگری از اثر، افرادی مانند فیوریوسا به تصویر کشیده می‌شوند که تلاش می‌کند به سرزمین مادری خویش که مکانی باشکوه و پر آب است یعنی به سمت شرق حرکت کند تا بدین وسیله از دنیای خشک و بی‌آب و علف و میرنده نجات یابد. اما با همه تلاش‌ها برای رسیدن به امید و موفقیت، در این بین مکس، شخصیت اصلی فیلم به فیوریوسا یادآور می‌شود که امید داشتن اشتباهی بیش نیست. شاید اگر به همه جز به جز فیلم چه به لحاظ تصویری و چه به لحاظ گفت‌وگوی دوجانبه ‌بین شخصیت‌های فیلم بیندیشیم، قطعا به مفاهیم و اصطلاحات علوم اجتماعی همچون روانشناسی شخصیت خواهیم رسید. همچنین اگر نسبت به شخصیت‌ها و اعمالشان اندکی بیشتر دقت کنیم به نکته‌ای در باب مفهوم رستگاری پی خواهیم برد و تجلی آن را در شخصیت اصلی و دیگری که شخصیتی فرعی دارد مشاهده می‌کنیم. به عنوان نمونه یکی رستگاری را در جهت کمک به همنوعش می‌بیند همچون فیوریوسا و در مقابل کاراکتر دیگری با نام کاماکارزی رستگاری‌اش را از طریق نابودی همنوع خویش و همنشین شدن در سینه کوه «الهالا» جست‌وجو می‌کند. با اینکه هر دوی اینان امید به دنیای بهتر را در سر می‌پرورانند و شاید فقط نقطه تضادشان در این باشد که یکی رستگاری را با امید داشتن به دنیایی فرا زمینی جست‌وجو
می‌کند و دیگری رستگاری را در این جهان کندوکاو می‌کند، جورج میلر بینش  فیوریوسا  در باب رستگاری را بیشتر به واقعیت نزدیک می‌داند. با این همه، نقدی بر این ساخته باید انجام شود مبنی بر اینکه چرا شخصیت اصلی مرد فیلم اعتقادی به امید ندارد و آن را اشتباهی تلقی می‌کند که انسان‌های رنجور و مصیبت‌زده را تسکین می‌دهد؟ به هر حال هر انسانی برای رسیدن به هدف خود امیدی دارد؛ امید به اینکه با تقلا کردن و پا پیش گذاشتن و تلاش کردن قطعا می‌تواند به آنچه سزاوارش است، دست یابد.


Page Generated in 0/0063 sec