روحانیت شیعه از منظر جامعه شناختى، به طبقه یا گروه رسمى مبلغ، مروج و مفسر مذهب تشیع که به صورت زنده و مداوم، نقش محول خود را در جامعه ایفا مىکند، اطلاق مىشود. آنان با توجه به تحصیل در حوزههاى علمیه به عنوان «کارمندان اسلام»، حفظ اسلام در همه ابعادش را وظیفه خود مىدانند. گفتنی است هرچند اصطلاح «روحانى» [در مقابل «جسمانى»]
- روحانی منسوب به مسیحیت است و ریشه در حواریون و 70 مبلغ منصوب حضرت عیسى علیهالسلام دارد - از غرب و در عصر مشروطه وارد فرهنگ ایران شده، اما بین این دو اصطلاح در اسلام و مسیحیت تفاوت بنیادین وجود دارد؛ در اسلام روحانیت وظایف سیاسى و معنوى را توأمان بر عهده دارد اما در مسیحیت محدود به قلمرو معنوى است. همچنین در فرهنگ سیاسى ایران، واژه «روحانى» با واژههاى عالم، معمم، اهل علم، آخوند، مبلغ، روضهخوان، ملا، طلبه، فقیه و مانند آن مترادف است. درباره منشأ پیدایش طبقه علما در جهان اسلام، برخلاف دیدگاهى که معتقد است در اسلام ذاتى طبقه روحانى نداشتیم و آن را پدیدهاى نوظهور در تاریخ ایران مىداند که سلسله مراتب و عناوین آن تحت تأثیر هیرارشى کلیساى کاتولیک و زمینههاى اجتماعى و اقتدارگرایى در ایران به وجود آمده است، باید گفت پیدایش طبقه روحانیت در اسلام همزاد آن بوده است. پیامبر اسلام صلىالله علیه و آله به عنوان اولین و عالىترین رجل دینى، ضمن اینکه خود به ایفاى نقش روحانى در ابعاد معنوى و سیاسى مىپرداختند، برخى از اصحاب مانند مصعب بن عمیر و معاذ بن جبل را نیز مأمور تبلیغ عقاید و احکام اسلامى فرمودند. یک دلیل اساسى مبنى بر اینکه در «اسلام ذاتى» طبقه یا گروهى به نام «فقها» یا روحانیت هست و آن محصول «اسلام تاریخى» نیست، این دستور صریح قرآن کریم است که از هر «فرقهاى» و «طایفهاى» براى «تفقه در دین» کوچ کنند تا پس از کسب تخصص در دین، کارویژههاى «انذار» و «تحذیرِ» قوم خود را در بازگشت به میان آنها ایفا کنند: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».(توبه/ آیه 122) توجه به شرایط صدور این فرمان یعنى موقعیت حساس و اضطرارى جنگ و جهاد از یک سو و شمول آن «من کل فرقه» از سوى دیگر، بیانگر ضرورت و اهمیت پیدایش این طایفه یا طبقه، هنگام ظهور اسلام است. علاوه بر توصیههاى قرآنى و دستور پیامبر اعظم صلىالله علیه و آله، دلایل زیر نیز از جمله عوامل پیدایش، تقویت و ماندگارى روحانیت در اسلام است:
- ضرورت تعلیم تازهمسلمانان که براساس نص آیه دوم سوره نصر، فوج فوج به دین خدا مىگرویدند.
- نیاز به دفاع فرهنگى از شریعت اسلام به دلیل هممرزى با ادیان دیگر
- نیاز به دفاع فرهنگى در مقابل فرهنگها و تمدنهاى سابقهدار نظیر ایران و روم
- ضرورت بیان احکام و عقاید اسلامى در خصوص حوادث و موضوعات جدیدى که در آیات قرآنى و روایات مأثور نیامده است.
- ضرورت رساندن احکام و عقاید اسلامى به کسانى که در مناطق دور از مرکز وحى ساکن بودند.
به دنبال شکاف سیاسى - مذهبى که پس از رحلت پیامبر صلىالله علیه و آله در دنیاى اسلام حادث شد، عالمان دینى نیز به تبع آن منشعب شدند. در شاخه اهل سنت، این سلسله پس از پیامبر و صحابه، در «تابعان» و «تابعانِ تابعان» و سپس ائمه چهارگانه و پیروان روحانى آنها تداوم یافت و در شاخه تشیع، پس از پیامبر در امامان شیعه علیهمالسلام، شاگردان آنها، نواب خاص امام مهدى علیهالسلام در عصر غیبت صغرا و فقها در عصر غیبت کبرا استمرار یافت. در تشیع با شروع غیبت کبرا، به دلیل عدم دسترسى به امام معصوم و نایبان خاص و ضرورت پاسخگویى به نیازهاى دینى مردم و مسائل نوپیدا، نقش و اهمیت روحانیان روزافزون شد و عالمانى چون شیخ مفید، سید مرتضى، شیخ طوسى و ابن ادریس در رأس طبقه علما، طلایهدار تداوم حرکت روحانیت شدند. در ادامه، روى کار آمدن صفویه در قرن دهم هجرى (907 ه./1501 م) نقطه عطف بزرگى بود. روحانیان شیعه که تا این زمان در درون حاکمیتهاى سنّى به عنوان یک اقلیت در صدد «حفظ هویت مذهبى» و «کسب امنیت اجتماعى» بودند، با رسمى شدن مذهب تشیع در ایران موقعیت ممتازى یافتند. در این مقطع، بسیارى از علماى شیعه از سوریه، عراق، لبنان و بحرین براى کمک به دولت شیعه، به ایران مهاجرت کرده و گروه روحانیت را تقویت و برجسته کردند. به دنبال این تحول، روحانیت شیعه در ایران، علاوه بر کارویژههاى «ترویج تشیع» و «مقابله با تصوف و رابطه مرید و مرادى»، مىبایست مناسبات خود با دولت و سلاطین حاکم را نیز تنظیم مىکرد.
منبع: فصلنامه علوم سیاسی، 1381، شماره 20